یادداشت‌های پارمیدا (45)

ایده جمهوری (مجموعه شکل زندگی 1)
          ویرولی از احیا کنندگان سنت جمهوری‌خواهیه. این کتاب دقیقا به اندازه اسمش «ایدۀ جمهوری» ، حجمش (۱۳۰ صفحه) و سبکش (گفت‌وگو) مفید و مهمه.  ایده‌های مرکزی جمهوری‌خواهی رو  تقریبا بیان می‌کنه اما قطعا در سطح ایده. امروز منابع بیشتر و کامل‌تری در این مورد داریم اما خوبی چنین کتابی گمانم درگیری مخاطب و مشغولیت‌آفرینی برای ذهن  باشه.


واقعا نمی‌دونم چقدر می‌تونه برای خواننده‌ی تازه‌ مناسب باشه. گمونم برای خوندنش نیاز به شناخت نسبی‌ای از مکاتب و ایدئولوژی‌های سیاسی باشه. خصوصا: سوسیالیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، پوپولیسم، ناسیونالیسم، فاشیسم و چیزی که ما کمتر می‌شناسیم  و در کتاب هم به وطن‌پرستی ترجمه شده؛ یعنی پاتریوتیسم که بدیلی برای ناسیونالیسمه.
[برای شناخت پاتریوتیسم و تفاوتش با ناسیونالیسم نگاه کنید به کتاب «برای عشق به میهن» از مائوریتسیو ویرولی]

همچنین به خاطر ارجاعات متن شناخت حداقلی از تفکرات نیکولو ماکیاولی و توماس هابز کمک‌کننده‌ست.

اگر مکاتب فلسفی-سیاسی رو می‌شناسید و تا الان چیز زیادی از جمهوری‌خواهی نمی‌دونید این شروع خوبیه.

این کتاب هم کوتاه هم به شدت خوش‌خوانه ولی اگه پیگیر بیشتر کتاب‌ها و مقالات تازه ترجمه شده در این مورد بودید و همچنین کمبود وقت دارید می‌تونید بی‌خیالش بشید :)


بدون تطبیق، ترجمه به‌نظرم خوب بود اما تعداد زیادی ایرادات ویراستاری داشت؛ «را»‌های جا افتاده، فعل‌هایی با شناسه‌ی اشتباه و از اینجور چیزا.
        

12

مردی با کبوتر
          این کتاب رو نه رمان می‌دونم نه یک اثر ادبی.
توقع چنین "چیزی" رو از رومن گاری نداشتم و حالا بعد از اتمام کتاب و سرچ‌هایم متوجه می‌شوم که اثر به شدت ضعیف گاری است.

 فرم و محتوا را درهم‌تنیده می‌دانم اما اگر به صورت انتزاعی و برای بحث نظری این دو را  تفکیک کنیم کتاب رو فاقد فرم ادبی می‌دونم (فرم دارد، قائل به عدم نیستم، اما این فرم اصلا ادبی و هنری نیست. دقیقا همان چیزی که یک متن را تبدیل به اثرهنری می‌کند.)
اگر به محتوا یا مضمون صرف هم نگاه کنیم چیزی جز شوخی‌های لوس، هجو کسل کننده و استعاره‌های مبتذل نمی‌بینیم. چیزی شبیه به ناله‌ها، شوخی‌ها و غرهای سیاسیِ ژورنالیستی.
شخصیت‌پردازی ضعیف و تخت. توصیفات بدون جان.
و فصل پایانی هم که ضربه‌ی نهایی به کتاب است. روایت که تا قبل از این یک رئالیسم خامِ کسل‌کننده‌ست در فصل پایانی ناگهان بدل به یک سورئال بی‌گاه می‌شه. سورئالی به شدت ضعیف، مبتذل و نپذیرفتنی‌. و چون فصل پایانی‌ست من رو وادار به نوشتن این ریویو می‌کنه. شاید اگر پایان کتاب هم شبیه به مابقی‌اش بود به دادن یک ستاره اکتفا می‌کردم.

می‌دانم که گاری به طور کل نویسنده‌ی خوبی‌ست. من "زندگی در پیش رو" اش را واقعا دوست داشتم و از "خداحافظ گاری کوپر" هم تعریف زیاد شنیده‌ام. اما به کسی که این را می‌خواند توصیه می‌کنم سمت این کتاب نرود که هیچ ارزش خواندن هم ندارد.
برای یادآوری به خودم و تمام نویسندگان تازه‌کار: از تجربه‌ی زیسته‌ به صورت خام و همراه با هیجانِ ایدئولوژیک نباید روایت ساخت. گمانم مشکل کار گاری در این بود که زمانی کتاب را نوشت که عضو هیئت نمایندگان سازمان ملل بود و این خشم و هیجان چنان تازه و خام بود که جز هجوی ژورنالیستی دستاوردی نداشت.
        

20

در ستایش ژان دارک
امشب فیلم
          امشب فیلم "محاکمه ژان‌دارک" برسون رو دیدم. اصلا به خاطر اینکه برسون کارگردان محبوبمه و می‌دونستم همچین فیلمی ساخته کتاب رو خریدم. امشب هم که فیلم رو دیدم گفتم بخونمش.
به جز مقدمه‌ها و موخره‌هایی در مورد نویسنده که بیشتر از نصف کتاب رو شامل می‌شه، متن اصلی ۳۵ صفحه و منظومه‌ای حماسی هست.
ژان‌دارک یک دختر روستایی بوده، که در سال ۱۴۲۹ در زمان جنگ بین فرانسه و انگلیس، وقتی خاک فرانسه در حال از دست رفتن بوده رهبری فرانسویان رو به دست می‌گیره تا کشور رو از انگلیس پس بگیره. ژان‌دارک ادعا می‌کنه که از سمت خدا و به وسیله فرشتگان این دستور رو گرفته. مدتی بعد به خاطر اختلافات دو خانواده‌ی اشرافی در فرانسه به انگلستان تحویل داده می‌شه. اونجا هم محاکمه‌اش می‌کنن و در نهایت سوزونده می‌شه.
داستان ژان‌دارک واقعا داستان عجیبیه -وقتی هم اعتقادی به قدیسگی و الهام و وحی و... نداری- مبهوت و معلقت می‌کنه.
البته باید بگم که متن اصلی شعریه که در زمان رهبری ژاندارک نوشته شده و البته همه‌اش هم مربوط به ستایش ژاندارک نیست و به‌طور کل حماسه‌ای هست برای اون جنگ. اما در ابتدای کتاب مترجم داستان رو توضیح داده.
می‌دونم فیلم‌های زیادی درمورد ژان‌دارک ساخته شده (که البته من هنوز بقیه رو ندیدم) اما پیشنهاد می‌کنم حتما محاکمه ژان‌دارک از روبر برسون کارگردان بزرگ فرانسوی رو ببنید.
این یادداشت هم بیشتر تحیری بود برای سرگذشت خود ژاندارک تا این منظومه.

در مورد ترجمه: من سواد تطبیق متن ندارم پس به نکات دیگه‌ای می‌پردازم. ترجمه به نظرم روان و سلیس بود. با توجه به اینکه زبان منظومه اصلی متعلق به قرن ۱۵م هست و "فرانسه میانه" محسوب می‌شه (که فکر کنم الان خود فرانسوی‌زبانان هم نمی‌تونن بخونن) اون لحن کهن و حماسی به شکل خوبی رعایت شده (من کلش رو با صدای بلند خوندم و به نظرم خوش‌آهنگ بود). 

این آخر یه اشاره‌ای هم به اسم بکنم: ژان‌دارک
که به فرانسوی این می‌شه:
Jeanne d'Arc
arc یه جور سلاحِ کمان‌شکل یا خود کمانه و 'd حرفیه در فرانسوی که یکی از معانی‌اش ( و در اینجا) مالکیته. حالا چی می‌شه که اولین بار تو فارسی کلش به شکل اسم خاص ترجمه می‌شه نمی‌دونم!!
        

34

پارمیدا

1401/12/25

سقوط امپراتوری شوروی در اروپا؛ انقلاب های 1989
کتابی  در
          کتابی  در مورد دیکتاتوری حکومت‌های کمونیستیِ اتحادجماهیر شوروی.
کتاب را بسیار مفید می‌دانم. روان و جذاب بود. انگار در حال خواندن رمان بودم. 
 کتاب دارای سه بخشِ جنگ سرد، ذوب شدن یخ‌ها و انقلاب است.
کتاب به صورت فصل به فصل و همزمان اتفاقات کشورها را جلو می‌برد. بیان فضای خفقان و سرکوب حزب حاکم، مبارزات کوچک و شکل‌گیری اپوزسیون و در نهایت انقلاب و سرنگونی حزب کمونیست و دیکتاتورها. 
این کتاب به اتفاقات ۷ کشور می‌پردازد. شوروی (روسیه‌ی کمونیستی)، آلمان شرقی، چکسلواکی، لهستان، مجارستان، بلغارستان و رومانی.
این کشورها تحت نفوذ شوروی‌ بودند و اصطلاحا به آن‌ها کشورهای اقماری می‌گویند. مجموع آن‌ها با شوروی را اتحاد جماهیر شوروی می‌نامند. در آن زمان این کشورها عضو پیمان ورشو بودند. 

شاید ابتدا پریدن از این کشور به آن کشور در فصل‌های کتاب آزاردهنده باشد اما با کمی توجه در اوایل کتاب و بعد از گذشت مدتی، با شرایط هر کشور و شخصیت‌ها آشنا می‌شوید و دیگر سردرگم نخواهید شد.
من همزمان بالای ۱۰ کتاب می‌خوانم. کش دادن این کتاب و صحبت، تفکر و سرچ درموردش برایم لذت بخش بود. این کتاب را در اواسط مهر و در اوج اشتیاقم به دانستن در مورد انقلاب‌ها شروع کردم و امروز بالاخره تمام شد.
هر مورخ و محققی پیش‌زمینه و گرایشاتی دارد که به کتابش کم یا زیاد جهت‌گیری می‌دهد. این کتاب هم مستثنی نبود. وقتی بحث از آمریکا و پرزیدنت ریگان و بوش می‌شد نویسنده بسیار راحت‌گیر و خوش‌بین(!) بود. به شخصه نظرم این است که جایی که نمی‌توانی گرایش نویسنده را تشخیص بدهی خطرناک است. 
در کل این کتاب را توصیه می‌کنم. دانش خوب و جامعی را به یک مخاطب عمومی می‌دهد، روان و جذاب است و تصور خشک از تاریخ خواندن را برهم می‌زند.

توضیح عکس: سخنرانی میخاییل گورباچف آخرین رهبر شوروی در سازمان ملل
        

30

پارمیدا

1401/10/28

تنهایی پر هیاهو

32

پارمیدا

1401/10/24

زن در ریگ روان
          داستان پر از مفاهیم اگزیستانسیال است و حوادث و کنش‌های کمی در آن رخ می‌دهد.
ترجمه را خیلی نپسندیدم. از کلمات پرطمطراقی استفاده شده بود که سنخیتی با زمان ترجمه ندارد. ترکیبات و جملات نامانوس بود اما شاید  همین ویژگی ترجمه سبب شده بود که قسمت‌های اروتیک زیادی در متن باقی بماند و از تیغ ممیزی جان به‌در برد.
 
از اینجا به بعد داستان اسپویل (فاش) می‌شود.

در طی داستان مفهوم شن (برای مرد) چندین‌بار دستخوش تغییر می‌شود و  تغییرات دیگری نیز همزمان به وجود می‌آید. 
در بیشتر داستان از هر دو شخصیت با عنوان زن و مرد یاد شده است. حتی اسم مرد (نیکی) هم به مرور در داستان حذف می‌شود. از آنجایی که غریزه‌ و میل جنسی یکی از محورهای اصلی داستان است آبه از تکنیک خوبی استفاده کرده است.
در انتهای داستان وقتی مرد به بالای گودال می‌رسد نشانه‌های پذیرش اسارت خودخواسته در توصیفاتش نمایان می‌شود. 
دریایی که -در صفحات پیشین- در آرزوی دیدنش بود، زرد و چرکین توصیف می‌شود. هوا گلویش را به خارش می‌اندازد، به دریا پشت می‌کند و قبل از آنکه به گودال برگردد سایه خودش را درون آن می‌بیند.
        

27

پارمیدا

1401/10/12

سواد روایت
          کتاب بسیار خوبی برای دانستن تئوری و اصطلاحات داستان نویسی است. شاید به نظر بیاید کتاب انسجام مناسبی ندارد اما به دلیل ارتباط درهم‌تنیده‌ی عناصر داستان نویسنده ناگزیر است در فصل‌های مختلف گریزی به هر کدام که لازم است بزند. در ادامه مباحث مطرح شده در کتاب را به‌طور خلاصه نام می‌برم.

-----------

کتاب در چهارده فصل نوشته شده که هر کدام چند بخش دارد. فصل اول بیشتر مقدمه‌ای است بر روایت و درآمیختگی‌اش با زندگی. نویسنده در فصل دوم به تعریف روایت می‌پردازد. تمایز بین قصه، داستان و گفتمان روایی را مشخص می‌کند. در فصل بعد به مرزهای روایت می‌پردازد. در مورد پیرامتن‌ها و روایت‌های ابرمتنی بحث می‌کند. فصل چهارم در مورد قدرت بلاغی روایت است که در آن از علیت در داستان، انسجام روایی و ابَرپی‌رنگ می‌گوید. فصل بعد در مورد فرجام داستان است.  در فصل ششم انواع راوی، کانون و فاصله را بیان می‌کند. فصل هفتم در مورد تفسیر روایت است و در واقع نشان دادن کاری است که خواننده انجام می‌دهد. همینطور در مورد شکاف، گره، مضمون و بن‌مایه در داستان. در فصل هشتم انواع روش‌های خوانش متن را توضیح می‌دهد. تمرکز فصل نهم بر اقتباس است. در فصل دهم مقداری به شخصیت‌پردازی و خود در روایت اشاره می‌کند. فصل یازدهم، "روایت و حقیقت"، به واقعیت و فرق داستان و ناداستان می‌پردازد. فصل بعد در مورد دنیاهای روایی است . فصل سیزدهم بیشتر در مورد تاثیر روایت است. کارکردش در سیاست، تبلیغات، روابط اجتماعی تا دعواهای کیفری. فصل آخر به کشمکش و باورپذیری قصه می‌پردازد.

----------

پ‌ن: خوبه که اسامی و اصطلاحات رو یاد بگیریم اما باید حواسمون باشه خیلی درگیر مباحث نظری نشیم. دانشگاهی‌ها مباحثشون رو از روی دست نویسنده‌های بزرگ درآوردن نه برعکسش.
چیزی که مهمه اینه که ساختار داستان رو یاد بگیریم. بعد از اون می‌تونیم با شناخت و آگاهی اگه خواستیم ساختار رو بشکنیم (قبل اون نه).
        

15