یادداشت‌های مریم محسنی‌زاده (137)

جزء از کل
          "جزء از کل" رمان طنزِ پُست‌مدرنی است که رابطهٔ بین پسر و پدری استرالیایی، به نام جَسپر و مارتین دین را روایت می‌کند. پدر و پسری که رفتارها و عقایدِ عجیب و غریب و البته بانمکی دارند. 
گاهی اوقات عقاید و اصول مُضحک مارتین، در ظاهر فیلسوف‌مآبانه به نظر می‌رسند و گاهی ممکن است متفاوت یا برخلاف عقایدتان باشند. تئوری‌هایی که به‌خوبی به شخصیتش نشسته‌اند و اصلاً گُل‌درشت نیستند.
نویسنده با ذهن پویا و خلاقی که دارد، به ماجراها فرازوفرود می‌دهد و شما را با داستان پیش می‌برد. درست زمانی‌که حوادث به نظرتان خسته‌کننده می‌شوند و از خواندنِ بیهوده‌گویی‌هایِ فیلسوف‌مآبانهٔ مارتین دلزده می‌شوید، با اتفاقِ هیجان‌انگیزِ جدیدی غافلگیرتان می‌کند.
"جزء از کل" اولین کتاب تولتز هست که نامزد جایزهٔ من‌بوکر شده و نویسنده، پنج سال را صرف نوشتن این کتاب کرده است.
باید بگویم خیلی دیر و با احتیاط سراغ این کتاب رفتم، اما از خواندنش لذت بردم. چون عموماً مخاطبان "جزء از کل" در دو کفهٔ ترازو هستند؛ دستهٔ اول گروهی که از کتاب خوششان آمده و دستهٔ دوم، آن‌هایی که موجِ پوچی و منفی‌گرایِ افکار و اعمال شخصیت‌ها دلزده‌شان کرده است.
از جذابیّت‌های کتاب، تِم طنزی است که در شخصیت‌پردازی‌ها، دیالوگ‌ها و موقعیت‌ها دیده می‌شود. گاهی اوقات این طنزِ تلخ و عمیق من را یاد متن‌های احسان عبدی‌پور می‌انداخت که خواننده را به فکر فرو می‌برد.
نویسنده با نور انداختن به زوایای عمیق و تاریک انسان یا با آوردن مفاهیم و تجربیاتی که در روزمره با آن‌ها سروکار داریم؛ حسِ همذات‌پنداری خواننده را بیشتر می‌کرد. البته تعابیر نو و خلاقانهٔ استیو تولتز و ترجمهٔ خوب پیمان خاکسار هم بی‌تأثیر نبود. 
از طرف دیگر مخاطب با حجمی از ناکامی‌ها، شکست‌ها، سرخوردگی‌ها و افکار پریشان شخصیت‌ها روبه‌رو می‌شود که در ناخودآگاه تأثیر می‌گذارند. درواقع همین زنجیرهٔ مفاهیم ناامیدکننده، بی‌خدایی، فروپاشی‌ها، پوچی، انسان‌گرایی، تناسخ و مرگ که در دلِ اتفاقات و کُنه شخصیت‌ها گنجانده شده عده‌ای را در دستهٔ دوم قرار می‌دهد. بنابراین مطالعهٔ کتاب، به خوانندگانی که دچار چنین حالاتی هستند توصیه نمی‌شود.
        

17

	چیزهای کوچکی مانند این
          "چیزهای کوچکی مانند این" داستان مردی است که با دیدن ظلم‌هایی که به زنان می‌شود، دست به اقدامی انسان‌دوستانه می‌زند. 
شخصیت بیل فِرلانگ، تاجر زغال‌سنگ و از اهالی نیوراس ایرلند است که پنج‌دختر دارد. او به ندای قلبش گوش می‌دهد و تبعاتِ کاری که انجام می‌دهد را به جان می‌خرد. داستان حوالی سال ۱۹۸۵، در آستانهٔ کریسمس می‌گذرد و به مسائلِ ظاهراً کوچک در روزهای عادی می‌پردازد که برخلاف تصور، تأثیر بزرگی بر زندگی آدم‌ها به جای می‌گذارند. 
تقریباً اواخر رمان است که نویسنده با عبور از اتفاق‌های روزمره و کوچک، کُنش شخصیت اصلی را به نمایش می‌گذارد؛ بیل که نمی‌تواند ساده از کنار مسائل بگذرد، دست به انتخابی می‌زند که شخصیت حقیقی‌اش را آشکار می‌کند. 
این داستان برگرفته از واقعیت است و به اواسط قرن ۱۸ میلادی برمی‌گردد. زمانی‌که کلیساهای کاتولیکِ ایرلند، یتیم‌خانه‌ها و مؤسساتی را برای پناه دادن به زنان بی‌پناه می‌ساختند. رختشورخانهٔ مَگدالِن نمونه‌ای از این مکان‌ها بوده که با پنجره‌های آهنین شباهت بیشتری به زندان داشته. زن‌ها مورد خشونت، وحشی‌گری و کشتار ازسوی راهبان قرار می‌گرفتند و رنج بسیاری را متحمل می‌شدند. آمار به دست‌آمده نشان می‌دهد چیزی حدود نُه هزار کودک جانشان را در این مؤسسات از دست داده‌اند. با این حساب جای تعجب نیست اگر مردم ایرلند دیدِ بدی نسبت به راهبه‌ها داشته باشند!
کتاب، برندهٔ جایزهٔ "اورول" و نامزد جایزهٔ "بوکر" شده است. داستان، ساختار کلاسیکی دارد. یک‌سوم‌ کتاب به معرفی شخصیت‌ها و فضا مربوط می‌شود که نویسنده به‌خوبی از پسشان برآمده است.
ترجمهٔ نشرِ "گویا" معمولی است و طراحی جلدِ کتاب برگرفته از نقاشیِ بی‌نظیر "شکارچیان در برف" از پیتر بروگل می‌باشد.
نسخهٔ سینمایی این اثر در سال ۲۰۲۴میلادی، به کارگردانی تیم میلانتس و با بازی کیلین مورفی، روانهٔ بازار شد که از ریتم سرد و مشابهی برخوردار است.
        

20

فیلم به مثابه فلسفه: راشومون

31

خسی در میقات: سفرنامه
          از همان بِ بِسم‌الله شروع می‌کنم، اسم کتاب فوق‌العاده است؛ «خَسی در میقات».
نویسنده، شخصیت خاکستری‌ای است که به برکتِ این سفر دل به نماز و عبادت می‌دهد‌ و گاه با تلنگرِ "در بند خویش بودن" خواننده را هم برمی‌انگیزد. اگرچه به گفتهٔ خودش این سفر را بیشتر از سرِ کنجکاوی و در جستجوی قبر بی‌نام و نشانِ برادرش در بقیع کرده است. 
به بهانهٔ خواندنِ آثار جلال، کتاب را برای بار دوم‌ خواندم‌ و با صدای "مجید عسگری" شنیدم؛ باز هم برایم بسیار دلنشین، شیرین و لذت‌بخش بود. از طنزهای ریز در دل متن هم کِیف کردم.
قلم و لحن شخصیِ جلال در این سفرنامه به‌خوبی مشهود است. غالباً جمله‌ها کوتاه، شلّاقی، پُرضرب و گاه بدون فعل هستند.  دقّت کردم، نثر این مرد برایم‌ جادو می‌کند؛ هروقت از آثارش می‌خوانم قلمم هم چند پلّه ارتقاء می‌کند.
جلال از حال‌واحوالِ خودش و نگرشش، بی‌سانسور، صادقانه، نقّادانه و گاه با جزئیات می‌گوید.
همچنین با گشت‌وگذار در شهر، از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، وضع معیشتِ مردم عربستان، رفتار ملّیت‌های مختلف، وضعیت اعراب فلسطینی در مدینه، وابستگی اعراب به قدرت‌ها و عدم‌توجّه به ثروت و نفت، کمبود امکانات رفاهی و بهداشت، وضعیت مدارس و معماری، حجّ و اعمال حجّ می‌گوید و آن‌ها را نقد می‌کند؛ و ایدهٔ بين‌‌المللی کردن مراسم حجّ را راهکار حلِ مشکلات می‌داند.
اگرچه با این توصیف‌ها و گزارش‌ها بخشی از تاریخ عربستان در دههٔ چهل شمسی نقل می‌شود، امّا گاه آمار بی‌فایده‌ای هم در دل متن آمده که جذّابیت ندارد.
        

7

عاشقی به سبک ون گوگ
        در وهلهٔ نخست، اسم جذاب رمان کِششی برای خواندن ایجاد می‌کند. بعد هم شروع، که با آشنازدایی خواننده را وارد فضایی غریب می‌کند.
خَبوشان، مهارت بالایی در توصیف‌پردازی دارد و خط زمانیِ داستان را به هم می‌زند.
رفت‌وبرگشت‌های زمانی، نرم و روان هستند و گاهی با آمدن نشانه‌ها این تغییرات صورت می‌گیرند.
شاعرانگی در نثر و زبانِ رمان به چشم می‌خورد اما فصل آخر مثل یک وصلهٔ نچسب است. به نظر می‌رسد نثر سخت‌خوانِ این فصل وابسته به خطّهٔ خراسان است و از تجربهٔ زیسته نویسنده می‌آید. 

نویسنده در بخش‌های زیادی از کتاب، برای نمایاندنِ شخصیت‌ها، از فحش و بددهانی استفاده می‌کند که ممکن است آزاردهنده باشد. کتاب از این جهت برای نوجوانان مناسب نیست. ازطرفی دیالوگ‌های طولانیِ شخصیتی که پُرحرفی می‌کند هم خسته‌کننده است.
اطلاعاتی که نویسنده از نقاش‌ها و نقاشی داده، خیلی خوب بود؛ آدم را می‌بُرد به دلِ هنر و تاریخ نقاشی. اما درعین‌حال زیاد از حد بود؛ چون خطِ اصلی داستان در سویِ دیگری دنبال می‌شد.

ایدهٔ خط و ربط دادن شخصیتِ نقاشی پا کوتاه با هنرمندانی که عیب و نقص داشتند خیلی جالب بود. نویسنده در این باره می‌گوید:
"غیر از این‌که لنگان بودن شخصیت اول کتاب اشاره به همان فشل بودن و ساختار ناقص کشور هم دارد، می‌تواند به نوعی بیشتر از آن ما را ارجاع بدهد به بازماندن و لنگ زدن بخش زیادی از روشنفکران در عدم دریافتشان از آن چیزی که در کشور دارد رخ می‌دهد."

رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» داستان عاشق شدن پسری جوان با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. این رمان، دو موضوعِ عاشقی و زمینه‌های انقلاب را دنبال می‌کند و تاریخ را به داستانِ البرز گِره می‌زند. 
درواقع رمان، داستانِ شخصیتی است که به خودشناسی و هویت مستقل می‌رسد. از همان اول کتاب می‌توان حدس زد، کار به جایی می‌کشد که البرز خودش نازلی را رها کند.
نویسنده معتقد است:" عشق البرز به نازلی، بخش پررنگی از کتاب را تشکیل می‌دهد. به هر حال عشق یک مقوله درونی و حسی است؛ و می‌تواند به نوعی سرآغاز رسیدن به یک تحول عظیم باشد. ... این کنکاش‌ها و جست‌وجوکردن‌ها باعث می‌شود که او به دنبال هویت خودش بگردد و دریافتن هویت هم یعنی شخم زدن تاریخ که چه بودیم، چه هستیم و در چه جایگاهی قرار داریم. اصلا من کی هستم؟ این قصه خُب نمادین است."

فصل چهارم را دانایِ کل روایت می‌کند. درحالی‌که فصل‌های قبل از زبانِ البرز هستند.‌ نویسنده می‌گوید:" گویی که ما به یک دانای کل نیاز داریم تا ما را با هویت خود آشنا کند. گوش سپردن به دانایی که به چندوچون گذشتهٔ ما آگاه باشد ... اینجا، دانایِ کل فقط یک فنِّ روایتی نیست و خودش هم کمک می‌کند که مفهومی را به عهده بگیرد و نشانه‌ای است برای ایراد یک سخن و پیام‌؛ و تنها یک شیوهٔ روایتی و ساختاری بیرونی نیست."
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

دید و بازدید
          مجموعه‌ای از ۱۲ داستانِ کوتاه که نقطه اشتراکشان، شخصیت‌هایی از قشر پایین جامعه و رگه‌هایی از مذهب است.
داستان‌ها نسبت به کتاب "پنج داستان"، "سه تار" و "زن زیادی" از کیفیت پایین‌تری در فُرم و زبان‌ برخوردارند.

۱_ دید و بازدید عید: در این داستان، شخصیت اصلی به قصد دیدوبازدید عید به دیدار افراد مختلف می‌رود و شرح ماوقع می‌کند.
۲_ گنج: دومین داستان به نقل از یک پیرزن است که حکایت رو آوردن بخت و اقبال به زن تنگدستی را نقل می‌کند و از آخر و عاقبتش می‌گوید.
۳_ زیارت: حال و احوال شخصیتی است که به زیارت می‌رود.
۴_ افطار بی‌موقع: زبان این داستان خیلی قصه‌گوتر بود و تِم طنز داشت. راوی قضاوت‌گر است، با تعریف کردن، داستان را پیش می‌برد و کشمکش یک روزه‌دار را بازگو می‌کند.
۵_ گلدان چینی: داستان خیلی خوب شروع شد ولی پایانش ... 🤐
۶_ تابوت: جلال در این داستان، با خودگویی به کشمکش‌های ذهنی پس از مرگ‌ می‌پردازد.
۷_ شمع قدی: این داستان به ممانعت از برپایی مراسم آیینی در زمان رضاخان اشاره دارد.
۸_ تجهیز ملّت: داستانی است که اوضاع‌واحوال آشفته اجتماع را در دهه ۲۰ شمسی نقل می‌کند.
۹_ پستچی: این داستان دربارهٔ وضعیت نابه‌سامان یک پستچیِ بیچاره است.
۱۰_ معرکه: معرکه‌گیری دو شخصیت دعانویس و مارگیر در این داستان آمده است و اتفاق چشمگیر و تحولی ندارد.
۱۱_ ای لامس‌سبا: در اینجا راوی یک واعظ را نقد می‌کند.
۱۲_ دو مُرده: داستان کوتاهی که به مقایسهٔ وضعیت دو مُردهٔ فقیر و ثروتمند می‌پردازد.
        

24