یادداشت‌های هاجر الله بخشی (66)

          من نمی‌دونم این توضیحات پر از غرض و مرض رو کدوم آدم مریضی نوشته و بهخوان هم راحت نشر داده. ذهنی سراسر عقده نسبت به اسلام بدون هیچ شناختی. آقای نویسنده توضیحات این کتاب میشه بفرمایید کجای تعلیمات اسلام زن فقط کالایی برای رفع نیازه مرده؟ این همه حق و حقوق ک خدا به زن داده است را کورید نمیبینید؟ یا خودتان را به کوری زده اید؟ 
چند سال پیش بعد از خواندن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من فقط به مارکز با اون ذهن مریضش لعنت فرستادم. می شود بگویید کجای کتاب ارزش ادبی داشت؟ تجاوز جنسی مرد ۹۰ ساله به دختر ۱۵ ساله برای شما ارزش ادبی دارد؟ می شود بگویید این کتاب چه چیزی به دانشجوی ایرانی اضافه می‌کند که باید آن را بخواند؟ می شود زیبای هنری کتاب را شرح دهید تا ماهم بدانیم که بخاطرش به امام عصر و اسلام و کشور خودتان میتازید؟
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. اگر دیندار نیستید حداقل وطن پرست باشید. 
جالب است که حتی نویسنده توضیحات کتاب هم مشخص نیست
        

2

0

          زن موجود عجیبی است. تو را تا عرش میبرد و معراجت از وجود زن میگذرد و می تواند تو را به فرش برساند. به حضیض ذلت. چه مواقعی که از او متنفر باشی و چه مواقعی که دوستش داشته باشی نمی توانی دست از سرش برداری. زن همان موجودی است که زوربا با آن همه عقده ای که نسبت به او دارد نمی تواند دست از سرش بردارد. می نشیند یک‌ من گیلاس میخورد تا از گیلاس زده شود و دیگر هوس گیلاس نکند ولی هر چه من من ، زن را می‌چشد نمی تواند رهایش کند. برای زوربا زن در حد شراب است. زن بالشت زیر سر است. زن اندازه ذغال لینیت هم ارزش ندارد. خدای زوربا میان دوپای زن است و شیطانش نیز همین. با زوربا زندگی کردم اگر چه دوستش نداشتم. درکش نکردم. و ترجیح میدهم راهم با او یکی نباشد. ترجیح میدهم یک هوس باز بی مسئولیت ضد زن نباشم‌.
زوربا «دم» را خوب در می یابد که از این جهت شاید  به حالش غبطه میخورم اما «درد» را در نمی یابد. درد انسان بودن را. خلاقیت نویسنده برایم ستودنی بود‌. خوب توانسته بود از خرده پیرنگ ها داستانی منسجم در بیاورد. زوربا را خوب نشانده بود و ارباب راهم. زوربای یونانی را هنر کازانتزاکیس خواندنی میکند نه خود زوربا.
        

0