یادداشت هاجر الله بخشی

        بنظرم از این نویسنده اول باید آوریل شکسته را خواند بعد این کار. اینکه نویسنده یک افسانه آلبانیایی را گرفته و شرح و بسط داده تا از آن اثری معمایی بسازد جای تحسین دارد. اما اینک نتوانسته آن را به رمانی معمایی و مدرن تبدیل کند جای حرف. 
کاری که خوب شروع می شود اما در نهایت توی زمین و هوا ول میشود. نویسنده در دام تکرار می افتد و در نهایت هم نمی تواند پایان بندی خوبی برای اثرش خلق کند. 
برایم نقش نفرین در مشرق زمین جالب بود. اینک در شرق مثل کشور خودمان چقدر به نفرین اهمیت می دهیم که مورد نفرین قرار نگیریم و خدا نکند آن نفرین، نفرین مادر باشد. آنقدر نفرین برای شرقی ها مهم است که کنستانتین از گور بر میخیزد دورونتین را نزد مادر می آورد تا مادر را راضی کند و نفرینش را از خود بر دارد. اما واقعا مگر می شود از گور برخاست؟ مگر از گور برخاسته ای می تواند کسی را ترک اسبش بنشاند و دو هفته بتازد؟ براستی چه کسی دورونتین را باز آورد؟ 
      
8

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.