یادداشت‌های سنا (19)

سنا

سنا

3 روز پیش

          عکس تنها واقعیت را نشان می‌دهد؛یه نقاشی نه تنها واقعیت بلکه رویای پشت اون رو هم نشون میده. همین رویاها هستند که باعث می‌شند ما به زندگی ادامه بدیم.
اگه رندگی،تنها خوردن،خوابیدن و در آوردن لباس هامون بود من اصلا دوست نداشتم زندگی کنم.

نمايشنامه ی هاروی توسط مری چیس ،نویسنده‌ی ایرلندی تبار آمریکایی نوشته شده و اولین بار در سال ۱۹۴۴ به اجرا در آومد و موفق شد جایزه ی پولیتزر را از آن خود کند.
نمايشنامه در مورد مردی به نام الوود که او همیشه در مورد دوست اش به نام هاروی صحبت می‌کند.
اما اطرافیانش مثل خواهرش به الوود شک دارد اینکه همچین دوستی اصلا وجود دارد.
هروقت هاروی رو معرفی می‌کند فقط فضای خالی وجود دارد. همین باعث می‌شود که خواهرش او را به آسایشگاه ببرد و در آنجا اتفاقات بامزه ای رخ می‌دهد.
نمايشنامه از سه پرده تشکیل شده.
شخصیت الوود مردی بسیار آرام و مهربان هست و هرکسی که اولین بار او را می‌بینه شک نمیکنه که این مرد مشکل داره.
ولی هاروی موجود نامرئی هست. از اول نمايشنامه تااخر در تمام صحنه ها حضور او را میشه حس کرد.
من بیشتر از هاروی چیزی نمیگم چون اسپویل میشه.
بنظرم نمايشنامه هاروی درمورد پذیرش تفاوت‌ها و خیال پردازی هست.اینکه همیشه آن‌هایی که متفاوت اند لزوما نیاز به درمان ندارند.
مثل اینکه خانم چیس انگیزه ی نوشتن این نمايشنامه را به خاطر زن بیوه همسایه اش بود که دوتا از بچه‌هاش رو در جنگ از دست داد و مری فکر کرد امکانش هست که دوباره بخندد؟

من نمايشنامه رو خیلی دوست داشتم.
خیلی ساده و کوتاه بود.📚🌸
        

7

سنا

سنا

3 روز پیش

          من پیرامون روستایی دور از دسترس ام،تفسیری دورنگر برای کتابی نانوشته.هیچ کس نیستم،هیچ کس.من قادر به احساس نیستم قادر به تفکر نیستم قادر به خواستن نیستم.تصویری از رمان در حال خلق شدنم که چون باد می‌وزد و سپری و محو می‌شود بی آن که در زیر رویاهای آنانی حضور داشته باشم که هنوز مرا درکم نمی‌کنند تا مرا به شکلی ،به بیان در آورند.


کتاب دلواپسی،اثر فرناندو‌ پسوآ نویسنده پرتغالی است.
پسوا بیست سال زندگی خود را وقف نوشتن این کتاب کرد.
این کتاب داستانی را روایت نمی‌کند بلکه یادداشت‌هایی که از ذهن انسانی متفکر و منزوی برآمده.
یادداشتهایی گاه فلسفی ،گاه شاعرانه و گاه اندوه بار.
هرصفحه از این یادداشت‌ها،یه دریچه ست به ذهن پرآشوب،خیال پرداز،شاعرانه هست.
خیلی از جملات این کتاب زیبا و قابل تامل هستند، یکجاها کمی گنگ میشه که فکر کنم بخاطر ترجمه‌ی بد کتاب هست.
در این کتاب با انسانی درونگرا طرفیم که همیشه بین دو قطب گیر افتاده:واقعیت سخت و بی روح اطرافیانش و دنیای رویاها،تخیل و احساساتش.

من کتاب رو خیلی آروم خوندم چون واقعا ارزش داره براش وقت بذاریم واینکه کتابی نیست یک نفس باید خونده بشه.
        

10

سنا

سنا

1404/4/29

          "همه چیز در غبار محو می‌شد.گذشته پاک شده بود،پاک شدن از یاد رفته بود،دروغ حقیقت شده بود."

اولین بار که می‌خواستم بصورت جدی ادبیات رو
 بخونم.
بااین کتاب شروع کردم.اون موقع اصلا هیچ درکی از این کتاب نداشتم اصلا نمیدونستم معنی پادآرمانشهری چیه؟
ولی می‌دیدم خیلی ها ازش تعریف می‌کنند. و این باعث که شاید من ماجرای کتاب رو اصلا نفهمیدم.
حالا بعد از سالها دیدم ترجمه‌ی کسایی پور منتشر شده و گفتم بذار یکبار دیگه بهش فرصت بدم،و نگم براتون عاشق این کتاب شدم.
بی نظیره.
نمیتونم احساستمو موقعی خوندن این کتاب توصیف کنم،کتاب‌های که در این ژانر نوشته میشن خیلی حس عجیبی بهت میدن.
نویسنده دنیای ترسناکی را توصیف می‌کند که تنها سه کشور بزرگ وجود دارند.سه کشور بی رحم که همیشه درحال جنگ هستند!
همه‌ی افراد جامعه باید از ناظر کبیر که رئیس حزب است،اطاعت کنند.نوشتن و تفکر در این جامعه ممنوع است.
و همه‌ی افراد جامعه با تلویزیون های "تله اسکرین"
می‌شوند.
شخصیت اصلی "وینستون"که سعی می‌کند حقیقت را فاش کند.

        

13

سنا

سنا

1403/10/19

          
زوجی در یک خانه ی قدیمی در یک روستا زندگی میکنند و ظاهرا زندگی خوب و پر آرامشی هم دارند.(و البته یکنواخت)
یک شب صدای نزدیک شدن ماشینی را از بیرون میشنوند و بعد، مردی مرموز و غریبه درِ خانه شان را میزند و وارد میشود. مردی که به مرور متوجه میشویم که از خیلی چیزها خبر دارد.
در این کتاب ما با یک رمان روانشناختی، مهیج و عمیق طرف هستیم.از همان زمانی که مردِ غریبه وارد زندگی این زوج میشود، شک و تردید مانند خوره به جان خواننده می افتد و هرچه داستان جلوتر میرود، این تردید، بیشتر، عمیق تر و حتی در مواردی آزاردهنده تر میشود.از همان اول مدام حس میکنیم که چیزی سرجایش نیست و همین حس، تقریبا تا آخر داستان با ما میماند. تا اینکه با یک شوک، به انتهای آن میرسیم و بعد با پایانِ عجیب و جذابش تا مدتها به فکر فرو میرویم.
"غریبه"؛ چشمان ما را به روی موضوعات اساسی و مهمی که در زندگی مشترک و در بین زوجها وجود دارد، باز میکند.حتی جزئیات ریزی که به ظاهر اهمیت چندانی ندارند.این رمان با تردید و وسواسی که برای سردرآوردن از ابهامات و چیزها در خواننده ایجاد میکند و با پرداخت موشکافانه، به نظر من، علاوه بر جنبه های شناخت لایه های پنهانِ زندگی زناشویی، از منظر خودشناسی نیز بسیار حائز اهمیت است.البته نگران نباشید به دلیل مهیج و جذاب بودنِ فضای داستان، اصلا در خوانشِ آن احساسِ کسالت و خستگی نخواهید کرد.حتی فکر میکنم که این اثر باید بارها خوانده شود و با یک بار خواندن، شاید آنطور که باید تاثیرش را نگذارد.
        

32

سنا

سنا

1403/10/19

          
زوال بشری نام کتابی از اوسامو‌ دازای ، نویسنده‌ی ژاپنیِ محبوب در ژاپن و مهجور در دنیا می‌باشد. داستان که توسط راوی اول شخص روایت می‌شود، حکایت سرگذشت پسری‌ست به نام یوزو که در خانواده‌ای متمول در یکی از روستاهای ژاپن متولد شده‌است.

یوزو نمونه‌ی بارزی از این دسته افراد است که علیرغم هوش زیادش در درس و هنر، از کودکی انسانی بسیار غمگین بوده و سعی می‌کرده خود واقعی‌اش را پشت چهره‌ای خندان که موجب خنده‌ی دیگران می‌شود پنهان کند. رفته رفته با تغییر اجتماع دور و برش، نقاب خندان را از چهره‌اش می‌اندازد و این بار می‌کوشد با الکل و سپس با مورفین از رنج درونش بکاهد. الکل و مورفین او را بیش از پیش از انسان‌ها دور کرده و به لبه‌ی پرتگاه نزدیکش می‌کنند؛ چنان‌که در انتها در درونش نه غروری می‌ماند نه غیرتی و نه هیچ ذوقی...تنها رنجی بی‌پایان که سقوط اطرافیانش را نیز موجب می‌شود و به عذاب‌های او، احساس گناه و عذاب وجدان را نیز می‌افزاید.
        

4

سنا

سنا

1403/10/19

          کتاب شب‌به خیر غریبه از اون دسته کتابهاست که نمیشه گفت خوبه و نه بد.
داستان درباره‌ی سه قُل هست که قل سومی فوت می‌کنه و فقط لیدیا و لوکاس می‌مونن.
که تنها در جزیره‌ای زندگی می‌کنند.
راوی داستان لیدیا هست.
لیدیا در آرزوی این که یک روزی بتونه جزیره را ترک کند و زندگی نو را آغاز کند اما بخاطر برادرش نمیتونه دست به چنین کاری بزند.
لیدیا مارو با خانواده اش آشنا می‌کند از برادری که فوت کرده از پدر و مادرش ، مردم جزیره... 
تااینکه یک روز لیدیا با یک غریبه روبه رو میشه.
واز اینجا به بعد لیدیا به رازهایی که سال‌هاست نهفته ست پی میبره و سعی می‌کند حقیقت را آشکار کند.
نویسنده خیلی سعی کرده کتابی رازآلود و عاشقانه بنویسید و تقریبا هم موفق شده اما برای من جدید نبود.
و جالب اینجاست اخرای کتاب متوجه شدم هدف نویسنده از این کتابه چی هست،چون همین که تموم شد.
اخرای کتاب از نویسنده مصاحبه اومده و همون اول هم گفت هدفش از نوشتن این کتاب چی بود.
چندسال پیش کتابی از نشر کوله پشتی خوندم مشابه این بود.
 عنوان کتاب پشت درهای بسته بود اونموقع که خوندم دوسش داشتم و موضوع کتاب برام جدید و جذاب بود.
اما الان از خوندن چنین کتابایی لذت نمی‌برم و به یک بار خوندن اکتفا می‌کنم.
 تعریف این کتاب رو از یک بلاگر در یوتیوب دیدم و دوست داشتم بخونم اما اثری نیست که شمارو شگفت زده کنه.
نمیگم ارزش خوندن نداره ولی نخونید هم چیزی از دست نمیدید.
        

6

سنا

سنا

1403/10/17

          بل آمی،نوشته‌ی گی دو موپاسان نویسنده‌ی سرشناس فرانسه است.
موپاسان در این داستان روایت مردی طماع و جاه طلب به تصویر می‌کشد مردی که برای رسیدن به اهدافش دست به کارهای کثیفی می‌زند.
این سومین کتابیه که از موپاسان خوندم و بار دیگر این نویسنده مرا شگفت زده کرد.
موپاسان بااینکه زندگی تلخ و کوتاهی داشته اما بنظر میاد سال‌هاست زندگی کرده و تجربه های بسیاری بدست آورده که باعث شده اینقدر کتاب‌های زیادی بنویسد.

قهرمان اصلی داستان ژرژ دوروا که ملقب به "بل آمی" که به معنای" دوست دلپذیر" هست اما در داستان متوجه میشیم دوروا خیلی هم شخصیت نفرت انگیزی داره و کاملا برعکسه.
داستان از جایی شروع میشه که دوروا بعد از دوسال خدمت نظام در آفریقا به پاریس برگشته.دوروا در طی پیاده روی به دوست قدیمی برخورد به نام فورستیه وقتی متوجه میشود دوروا هیچ اه در بساط ندارد به او پیشنهاد شغل روزنامه‌ نگاری می‌دهد و کم کم پای دوروا به زندگی مرفه اشراف زاده ها و سیاستمداران باز می‌شود.
بنظرم کتاب بل آمی از همه‌ی زوایه ها می‌توانیم بهش فکر کنیم و حتی در دنیای امروزی.
مردی با ظاهر زیبا اما حیله گر و از همه سوءاستفاده می‌کند.
واقعا موپاسان در خلق شخصیت ها بسیار استادانه کار کرده.
جالب تر از همه موقعی خوندن این کتاب یاد کتاب"یک زندگی" افتادم.
که در اونجا شخصیت اصلی گول میخوره اما در بل آمی بلکه شخصیت اصلی بقیه را گول میزند. 
        

6