یادداشت سنا
1403/10/19
زوجی در یک خانه ی قدیمی در یک روستا زندگی میکنند و ظاهرا زندگی خوب و پر آرامشی هم دارند.(و البته یکنواخت) یک شب صدای نزدیک شدن ماشینی را از بیرون میشنوند و بعد، مردی مرموز و غریبه درِ خانه شان را میزند و وارد میشود. مردی که به مرور متوجه میشویم که از خیلی چیزها خبر دارد. در این کتاب ما با یک رمان روانشناختی، مهیج و عمیق طرف هستیم.از همان زمانی که مردِ غریبه وارد زندگی این زوج میشود، شک و تردید مانند خوره به جان خواننده می افتد و هرچه داستان جلوتر میرود، این تردید، بیشتر، عمیق تر و حتی در مواردی آزاردهنده تر میشود.از همان اول مدام حس میکنیم که چیزی سرجایش نیست و همین حس، تقریبا تا آخر داستان با ما میماند. تا اینکه با یک شوک، به انتهای آن میرسیم و بعد با پایانِ عجیب و جذابش تا مدتها به فکر فرو میرویم. "غریبه"؛ چشمان ما را به روی موضوعات اساسی و مهمی که در زندگی مشترک و در بین زوجها وجود دارد، باز میکند.حتی جزئیات ریزی که به ظاهر اهمیت چندانی ندارند.این رمان با تردید و وسواسی که برای سردرآوردن از ابهامات و چیزها در خواننده ایجاد میکند و با پرداخت موشکافانه، به نظر من، علاوه بر جنبه های شناخت لایه های پنهانِ زندگی زناشویی، از منظر خودشناسی نیز بسیار حائز اهمیت است.البته نگران نباشید به دلیل مهیج و جذاب بودنِ فضای داستان، اصلا در خوانشِ آن احساسِ کسالت و خستگی نخواهید کرد.حتی فکر میکنم که این اثر باید بارها خوانده شود و با یک بار خواندن، شاید آنطور که باید تاثیرش را نگذارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.