سنا

سنا

@sanabooklover

45 دنبال شده

28 دنبال کننده

                کتاب دوست📚💕
              

یادداشت‌ها

سنا

سنا

1403/10/19

        
زوجی در یک خانه ی قدیمی در یک روستا زندگی میکنند و ظاهرا زندگی خوب و پر آرامشی هم دارند.(و البته یکنواخت)
یک شب صدای نزدیک شدن ماشینی را از بیرون میشنوند و بعد، مردی مرموز و غریبه درِ خانه شان را میزند و وارد میشود. مردی که به مرور متوجه میشویم که از خیلی چیزها خبر دارد.
در این کتاب ما با یک رمان روانشناختی، مهیج و عمیق طرف هستیم.از همان زمانی که مردِ غریبه وارد زندگی این زوج میشود، شک و تردید مانند خوره به جان خواننده می افتد و هرچه داستان جلوتر میرود، این تردید، بیشتر، عمیق تر و حتی در مواردی آزاردهنده تر میشود.از همان اول مدام حس میکنیم که چیزی سرجایش نیست و همین حس، تقریبا تا آخر داستان با ما میماند. تا اینکه با یک شوک، به انتهای آن میرسیم و بعد با پایانِ عجیب و جذابش تا مدتها به فکر فرو میرویم.
"غریبه"؛ چشمان ما را به روی موضوعات اساسی و مهمی که در زندگی مشترک و در بین زوجها وجود دارد، باز میکند.حتی جزئیات ریزی که به ظاهر اهمیت چندانی ندارند.این رمان با تردید و وسواسی که برای سردرآوردن از ابهامات و چیزها در خواننده ایجاد میکند و با پرداخت موشکافانه، به نظر من، علاوه بر جنبه های شناخت لایه های پنهانِ زندگی زناشویی، از منظر خودشناسی نیز بسیار حائز اهمیت است.البته نگران نباشید به دلیل مهیج و جذاب بودنِ فضای داستان، اصلا در خوانشِ آن احساسِ کسالت و خستگی نخواهید کرد.حتی فکر میکنم که این اثر باید بارها خوانده شود و با یک بار خواندن، شاید آنطور که باید تاثیرش را نگذارد.
      

31

سنا

سنا

1403/10/19

        
زوال بشری نام کتابی از اوسامو‌ دازای ، نویسنده‌ی ژاپنیِ محبوب در ژاپن و مهجور در دنیا می‌باشد. داستان که توسط راوی اول شخص روایت می‌شود، حکایت سرگذشت پسری‌ست به نام یوزو که در خانواده‌ای متمول در یکی از روستاهای ژاپن متولد شده‌است.

یوزو نمونه‌ی بارزی از این دسته افراد است که علیرغم هوش زیادش در درس و هنر، از کودکی انسانی بسیار غمگین بوده و سعی می‌کرده خود واقعی‌اش را پشت چهره‌ای خندان که موجب خنده‌ی دیگران می‌شود پنهان کند. رفته رفته با تغییر اجتماع دور و برش، نقاب خندان را از چهره‌اش می‌اندازد و این بار می‌کوشد با الکل و سپس با مورفین از رنج درونش بکاهد. الکل و مورفین او را بیش از پیش از انسان‌ها دور کرده و به لبه‌ی پرتگاه نزدیکش می‌کنند؛ چنان‌که در انتها در درونش نه غروری می‌ماند نه غیرتی و نه هیچ ذوقی...تنها رنجی بی‌پایان که سقوط اطرافیانش را نیز موجب می‌شود و به عذاب‌های او، احساس گناه و عذاب وجدان را نیز می‌افزاید.
      

3

سنا

سنا

1403/10/19

        کتاب شب‌به خیر غریبه از اون دسته کتابهاست که نمیشه گفت خوبه و نه بد.
داستان درباره‌ی سه قُل هست که قل سومی فوت می‌کنه و فقط لیدیا و لوکاس می‌مونن.
که تنها در جزیره‌ای زندگی می‌کنند.
راوی داستان لیدیا هست.
لیدیا در آرزوی این که یک روزی بتونه جزیره را ترک کند و زندگی نو را آغاز کند اما بخاطر برادرش نمیتونه دست به چنین کاری بزند.
لیدیا مارو با خانواده اش آشنا می‌کند از برادری که فوت کرده از پدر و مادرش ، مردم جزیره... 
تااینکه یک روز لیدیا با یک غریبه روبه رو میشه.
واز اینجا به بعد لیدیا به رازهایی که سال‌هاست نهفته ست پی میبره و سعی می‌کند حقیقت را آشکار کند.
نویسنده خیلی سعی کرده کتابی رازآلود و عاشقانه بنویسید و تقریبا هم موفق شده اما برای من جدید نبود.
و جالب اینجاست اخرای کتاب متوجه شدم هدف نویسنده از این کتابه چی هست،چون همین که تموم شد.
اخرای کتاب از نویسنده مصاحبه اومده و همون اول هم گفت هدفش از نوشتن این کتاب چی بود.
چندسال پیش کتابی از نشر کوله پشتی خوندم مشابه این بود.
 عنوان کتاب پشت درهای بسته بود اونموقع که خوندم دوسش داشتم و موضوع کتاب برام جدید و جذاب بود.
اما الان از خوندن چنین کتابایی لذت نمی‌برم و به یک بار خوندن اکتفا می‌کنم.
 تعریف این کتاب رو از یک بلاگر در یوتیوب دیدم و دوست داشتم بخونم اما اثری نیست که شمارو شگفت زده کنه.
نمیگم ارزش خوندن نداره ولی نخونید هم چیزی از دست نمیدید.
      

3

سنا

سنا

1403/10/17

        بل آمی،نوشته‌ی گی دو موپاسان نویسنده‌ی سرشناس فرانسه است.
موپاسان در این داستان روایت مردی طماع و جاه طلب به تصویر می‌کشد مردی که برای رسیدن به اهدافش دست به کارهای کثیفی می‌زند.
این سومین کتابیه که از موپاسان خوندم و بار دیگر این نویسنده مرا شگفت زده کرد.
موپاسان بااینکه زندگی تلخ و کوتاهی داشته اما بنظر میاد سال‌هاست زندگی کرده و تجربه های بسیاری بدست آورده که باعث شده اینقدر کتاب‌های زیادی بنویسد.

قهرمان اصلی داستان ژرژ دوروا که ملقب به "بل آمی" که به معنای" دوست دلپذیر" هست اما در داستان متوجه میشیم دوروا خیلی هم شخصیت نفرت انگیزی داره و کاملا برعکسه.
داستان از جایی شروع میشه که دوروا بعد از دوسال خدمت نظام در آفریقا به پاریس برگشته.دوروا در طی پیاده روی به دوست قدیمی برخورد به نام فورستیه وقتی متوجه میشود دوروا هیچ اه در بساط ندارد به او پیشنهاد شغل روزنامه‌ نگاری می‌دهد و کم کم پای دوروا به زندگی مرفه اشراف زاده ها و سیاستمداران باز می‌شود.
بنظرم کتاب بل آمی از همه‌ی زوایه ها می‌توانیم بهش فکر کنیم و حتی در دنیای امروزی.
مردی با ظاهر زیبا اما حیله گر و از همه سوءاستفاده می‌کند.
واقعا موپاسان در خلق شخصیت ها بسیار استادانه کار کرده.
جالب تر از همه موقعی خوندن این کتاب یاد کتاب"یک زندگی" افتادم.
که در اونجا شخصیت اصلی گول میخوره اما در بل آمی بلکه شخصیت اصلی بقیه را گول میزند. 
      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.