رمان شُکری، پسر یعقوب داستانی است دربارهی بازگشت، زخمهای جنگ و سرنوشت نسلی که میان آرمانخواهی و ویرانی گرفتار شد.
شُکری، قهرمان داستان، پس از سالها مبارزه و حضور در جنبشهای چریکی، به شهر زادگاهش دزفول بازمیگردد؛ شهری که زیر آتش جنگ ایران و عراق سوخته و زخمی است. او که روزگاری به تغییر و رهایی میاندیشید، اکنون با گذشتهای شکستخورده و سرزمینی ویران روبهرو میشود.
سیامک ایثاری در این رمان با زبانی ساده و در عین حال شاعرانه، تصویری زنده از جنوب ایران در سالهای جنگ ترسیم میکند: کوچههای دزفول، بازارها، لهجه و فرهنگ مردمانش، همه در متن زنده میشوند. اما بیش از همه، این رمان دربارهی زوال آرمانها و سنگینی گذشته است؛ دربارهی نسلی که میخواست دنیای تازهای بسازد اما با واقعیت جنگ و شکست روبهرو شد.