یادداشت‌های سعید احمدی نژاد (10)

از غبار بپرس
جان فانته،
          جان فانته، که امروز یکی از پیشگامان ادبیات مدرن آمریکا به حساب می‌آید، از آن‌دست نویسندگانی‌ست که در زمان حیاتش آن‌‌طور که باید قدر ندید و مادامی که زنده بود هیچ جایزه‌ی ادبی برنده نشد. زبان گزنده و نیشدار و سبک نوشتاری نامتعارفش در ترسیم واقعیت‌های جامعه سبب شده بود در زمان خود محبوبیت چندانی میان عموم مردم نداشته باشد و پیوسته برای چاپ کتاب‌هایش با ناشران دست و پنجه نرم کند.
مشهورترین آثار فانته چهارگانه‌ای را تشکیل می‌دهند که حول شخصیتی به نام‌ آرتورو باندینی می‌گردند. در این چهار رمان، که کمابیش اتوبیوگرافیک تلقی می‌شوند، رد پای زندگی شخصی فانته به وضوح  پیداست.
"از غبار بپرس"، که یکی از این چهارگانه است و از آن به عنوان شاهکار فانته اسم می‌برند، از جایی شروع می‌شود که آرتورو باندینی جوان به سودای نویسنده شدن تازگی از کلرادو به لس‌آنجلس آمده است؛ مثل خیل آدم‌های دیگری که تصور می‌کردند بلندپروازی‌هایشان در آن شهر محقق می‌شود. باندینی که تازگی داستان کوتاهی از او در یک مجله به چاپ رسیده، خود را نویسنده‌ای بزرگ می‌پندارد که قرار است کتاب‌هایی بیافریند که جهان از خواندنش انگشت به دهان بماند و داستان‌هایشان در کتابخانه‌ها کنار بزرگترین شاهکارهای تاریخ بنشیند.
آرتورو پیوسته در کوچه‌پس‌کوچه‌های لس‌آنجلس پرسه می‌زند و افکار و خیالات خود را برای خواننده بازگو می‌کند. به مرور که تجربیات مختلفی را از سر می‌گذراند شهر چهره‌ی خشن خود را نشانش می‌دهد و او را با فقر و انواع سرخوردگی‌ها آشنا می‌کند. در یکی از این پرسه‌زنی‌ها کامیلا لوپز، پیشخدمت مکزیکی‌تبار یک کافه، را می‌بیند و دل در گرو او می‌بندد و رابطه‌ی پیچیده و پرفراز و نشیبی را با وی آغاز می‌کند...
داستان که به صورت اول شخص و از زبان آرتورو بیان می‌شود لحنش غالبا محاوره‌ای و ساده است، چیزی که در زمان خود کاری نو و بدیع به حساب می‌آمد. با وجود این بی‌پیرایگی زبانی، فانته در توصیفاتش از ترکیب‌هایی استفاده می‌کند که منحصربه‌فرد است و به نوعی کارهای لویی فردینان سلین، نویسنده‌ی بزرگ فرانسوی، را به یاد می‌آورد.
سبک خاص ادبی، تصویرسازی‌های پیچیده، ترسیم واقع‌گرایانه‌ی لس‌آنجلس دهه‌ی سی میلادی، عشق پرشور نویسنده‌ای تازه‌کار به ادبیات و به زنی ناهم‌سنخ با خود، خواندن این کتاب را به تجربه‌ای یکه بدل می‌کند.
---------------------------------------------
دو ترجمه‌ از این کتاب در بازار موجود است که من ترجمه‌ی بابک تبرایی را از لحاظ انتخاب لحن بیشتر پسندیدم.

        

34

مبانی اسطوره شناسی
"ناقوس مرگ
          "ناقوس مرگ اسطوره از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون بارها به صدا درآمده است، اما هر بار اسطوره با نیرویی تازه و در هیئتی دیگر سربرآورده و بقای خود را استمرار بخشیده است؛ چرا؟ منتقدان اسطوره و کسانی که فقط بر کارکردهای نامطلوب آن در جهان معاصر انگشت می‌گذارند هنوز هم کم نیستند، اما تقریبا هیچ یک از آن‌ها برای این سوال پاسخی ندارند که چرا اسطوره‌ها در دنیای مدرن و پسامدرن کنونی هم‌چنان به حیات خود ادامه می‌دهند و تولید و بازتولید می‌شوند. اگر اسطوره‌ها آن‌طور که شماری از نظریه‌پردازان اعتقاد دارند نوعی علم ابتدایی و یا نوعی دین ابتدایی‌اند، در دوران ما و به پس از به کرسی نشستن علم و دین پیشرفته، راز ماندگاری بقای آن‌ها چیست؟ آیا فقط توهماتی شیرین و تسکین‌دهنده‌اند که در دنیایی توفانی، آرامشی خوش و غیرمسئولانه را به ما می‌دهند؟ و یا سرنخ‌هایی هستند که ما را در جستجوی معنای زندگی یاری می‌دهند و با ما از یک شب بلند طولانی سخن می‌گویند که از نیاکان پیش از تاریخمان تا به امروز تابش آورده‌ایم؟ اسطوره با علم، عقل، هنر، دین و عاطفه چه نسبتی دارد؟ قهرمانان اسطوره‌ای کیستند و شباهت حیرت‌انگیز آن‌ها از کجا ناشی می‌شود؟ و سرانجام، اسطوره در دنیای معاصر چه جایگاهی دارد؟"
عباس مخبر، نویسنده‌ی کتاب "مبانی اسطوره‌شناسی"، که سال‌هاست اسطوره‌شناسی را تدریس و در رابطه‌‌ی با آن کتاب‌‌های زیادی ترجمه و تالیف می‌کند، سعی دارد در این کتاب به سوالات بالا پاسخ بگوید. 
این که اسطوره با افسانه و قصه‌های قومی چه تفاوتی دارد، رویکردهای روانشناختی، جامعه‌شناختی، ساختارگرایانه و اسطوره-آیین از چه حرف می‌زنند، آرای نظریه‌پردازان بزرگ (فروید، یونگ، اشتراوس، الیاده و کمبل) در رابطه با منشا و خاستگاه اسطوره چیست و اسطوره چه رابطه‌ای با علم و دین و هنر دارد، و اینکه آیا اسطوره در دنیای معاصر زنده است یا نه، موضوعاتی هستند که در این کتاب به آن‌ها پرداخته می‌شود. 
به طور کلی کتاب "مبانی اسطوره‌شناسی" مرجع بسیار خوبی برای آشنایی با اسطوره است و به خواننده کمک می‌کند درکی ابتدایی از این علم پیچیده کسب کند.

        

26

در جست وجوی یک پیوند
جایی در یک
          جایی در یک‌سوم ابتدایی داستان، وقتی دم‌دمای شب است و فرنکی در خانه تنها می‌ماند، اشکال سایه‌ها ترس به دلش می‌اندازند و از فکر ارواح پا به خیابان می‌گذارد. دخترکی دوازده ساله‌ است و به ناگاه چنان قد کشیده که خود از اندام لندوکش شرم دارد. تنها و گمگشته است و نه دوستی دارد و نه هیچ رابطه‌‌ی صمیمانه‌ی دیگری. می‌رود به دنبال جان‌هنری، پسرخاله‌ی شش ساله‌اش، تا او را با خود به خانه بیاورد تا شاید همنشینی با او اندکی از اضطرابش بکاهد. جان‌هنری امتناع می‌کند و بگومگویی بینشان درمی‌گیرد. در آن میان یک اتفاق، یک لحظه‌ی شهودی، تصمیم او را برای همیشه دگرگون میکند. به ناگاه، در آن گرگ‌و‌میش هوا، در جایی نه چندان دور در آن شهر ساکت شیپوری آهنگی بلوز می‌نوازد. موسیقی آهسته و گرفته و محزون است. فرنکی سراپا گوش می‌شود. آهنگ او را به بهار می‌برد: گل‌ها، چشم‌های غریبه‌ها و باران. بعد ناگهان نوای شیپور به جازی دیوانه‌وار و پرطنین بدل می‌شود و بعد کم‌کم از آن شور و حرارت کاسته می‌شود و دوباره به بلوز اولیه برمی‌گردد. قلب فرنکی چنان سنگین و فشرده می‌شوند که زانوانش قفل می‌شوند. بعد وقتی موسیقی به ناگاه قطع می‌شود، شهر از همان که بود ساکت‌تر می‌شود. فرنکی دیگر تاب آنجا را نداشت، بایستی از آن شهر کوچک ملال‌آور و اندوه‌زده می‌رفت، برای همیشه. بایستی به برادر و نامزد برادرش می‌‌پیوست. آن‌ها نقطه‌ی پیوند او بودند با این دنیا.  گرچه یک بار بیشتر ندیده بودشان ولی تابه‌حال هیچ چیز زیباتر از آن دو ندیده بود. برای عروسی آن دو به وینترهیل می‌رفت و بعد هرگز بازنمی‌گشت. با آن‌ها به آلاسکا می‌رفت، به ایسلند، به هر آن کجا که باشد.  تصمیمش را گرفته بود...

        

16

آواز کافه غم بار
"آواز کافه
          "آواز کافه‌ی غمبار"  از شاخص‌ترین آثار کارسون مکالرز است، نویسنده‌ای که از  مهم‌ترین داستان‌نویسان ادبیات گوتیک جنوبی به حساب می‌آید. نویسندگان صاحب‌نامی مثل تنسی ویلیامز، فلانری اوکانر و جاناتان فرانزن زبان به تحسین این اثر گشوده‌اند و آن را زمره‌ی بهترین‌های زمان خود می‌دانسته‌اند.  
داستان در آبادی کوچک توسری‌خورده‌ای در جنوب آمریکا می‌گذرد. زن جوان قوی‌اراده‌ای به نام آملیا کافه‌ای فرسوده را، که از پدرش به ارث برده، یکه و تنها می‌گرداند. چندی قبل، شوهر عاشق‌پیشه‌اش، در کمال حیرت اهالی و فقط بعد از ده روز زندگی مشترک، او را رها کرده و آبادی را ترک گفته است. با وجود این، میس آملیا به احدی چراغ سبز نشان نمی‌دهد و روزگار خود را به‌تنهایی می‌گذارند. تا اینکه لایمون، کوتوله‌‌ای گوژپشت و بدترکیب، که خود را پسرخاله‌ی آملیا می‌نامد از راه می‌رسد و رابطه‌ای عجیب بین آن‌ دو شکل می‌گیرد. ماجرا با بازگشت شوهر آملیا به آبادی از این هم پیچیده‌تر می‌شود...
راوی، گرچه در داستان گفته نمی‌شود، گویی یکی از اهالی آبادی‌‌ست که دارد خاطراتش را از آن کافه بازگو می‌کند. از این رو بسیاری از انگیزه‌ها، افکار و احساسات شخصیت‌های اصلی داستان، میس آملیا، لایمون و ماروین میسی، برای ما روشن و آشکار نیست و راوی فقط اتفاقاتی را که از این مثلث عشقی نامتعارف دیده و شنیده و حالا غبار زمان بر آن نشسته بر زبان می‌آورد. وجود این ناگفته‌ها و رازآلودگی زبانی در کنار پیچیدگی شخصیت‌ها و تصویرسازی‌های شاعرانه‌ی راوی فضای نامعمول و عجیب در داستان پدید آورده است؛ غرابتی که مو بر تن خوانده سیخ می‌کند.
کتاب مثل باقی کارهای نشر بیدگل از ترجمه‌ی خوشخوان و روانی برخوردار است.

        

5

ضحاک: از اسطوره تا واقعیت
اسطوره‌ی ض
          اسطوره‌ی ضحاک به نظر می‌رسد بیش از هر داستان اسطوره‌ای دیگر با تار و پود تاریخ ایران پیوند خورده است‌. امروز، حتی اگر کسی شاهنامه را نخوانده باشد، احتمالا قصه‌ی دادخواهی کاوه و انتقام فریدون به گوشش خورده است،  توگویی این اسطوره در ناخودآگاه جمعی ایرانیان میخکوب شده است.
کتاب "ضحاک: از اسطوره تا واقعیت" اثری تحقیقی‌ست که به طور خاص به این اسطوره‌‌ی اهریمنی می‌پردازد. نویسنده در هشت فصل تلاش می‌کند ریشه‌های تاریخی، زبانی، جامعه‌شناختی و نمادین داستان را بکاود و بدین طریق درکی عمیق‌تر از این قصه‌ی سنتی به دست دهد.
روایتی که امروز از داستان ضحاک در ذهن ما نقش بسته، روایتی‌ست که در شاهنامه نقل شده، آمیزه‌ای از تخیل فردوسی با آنچه از گذشتگان به دستش رسیده بود. اما اسطوره‌ی ضحاک سبقه‌ای بیش از این‌ها دارد. اول بار ضحاک در اوستا (که می‌دانیم حدودا ۲۶۰۰ سال قبل نگاشته شده) به نام اژی‌دهاک و در هیبت اژدهایی سه‌سر و سه‌پوزه و شش چشم ظاهر گشته است و پیش از آن هم احتمال می‌رود که در فرهنگ شفاهی ما وجود داشته و سینه‌‌ به سینه بین مردم نقل می‌شده است. 
به زعم من، که تا الان مطالعه‌ی کمی در حوزه‌ی اسطوره‌شناسی داشته‌ام، نویسنده به جز در قسمت‌هایی از کتاب که به دام احساسات‌گرایی ملی می‌افتد، زبان و رویکردی علمی اتخاذ کرده و خوب از پس تحلیل اسطوره‌شناختی ضحاک برمی‌آید. کتاب با رجوع به منابع مختلف در عین مستدل بودن حکم قطعی صادر نکرده و احتمال‌های دیگر را نیز در نظر می‌گیرد. 

این کتاب را می‌شود به کسانی پیشنهاد کرد که:
* به مباحث اسطوره‌شناسی علاقه‌مندند.
* تمایل دارند در مورد شاهنامه مطالعه‌ی عمیق‌تری بکنند

        

0

دن کیشوت
به عقیده‌ی
          به عقیده‌ی بسیاری از اهل فن، دن‌کیشوت اولین رمان تاریخ است. داستانی که حدودا چهار قرن از نگارشش می‌گذرد و بعد از انجیل پرفروش‌ترین کتاب تاریخ به حساب می‌آید. پیش از آن، داستان‌ها از لحاظ ساختاری فرم منسجمی نداشتند و یا رمانس‌های روستایی بودند یا افسانه‌های پهلوانی یا  قصه‌های پریان. 
سروانتس با نوشتن دن‌کیشوت پا به قلمرو تازه‌ی رمان گذاشت و دنیای جدیدی را پیش چشم اهل ادبیات باز کرد. اگرچه باید سالیان دراز می‌گذشت تا جایگاه واقعی دن کیشوت مشخص می‌شد، در زمان خود نیز مورد اقبال عموم قرار گرفت. 
داستان دن‌کیشوت داستان پرماجرای مردی‌ست میانسال و روستایی و بی‌زن‌وفرزند که عاشق داستان‌های پهلوانی‌ست- داستان‌هایی که در آن زمان در اسپانیا رواج داشتند و امروز آن‌ها را پیکارسک می‌نامند. او آنقدر خود را در خواندن آن کتب غرق می‌کند که مسحورشان می‌شود و تصمیم می‌گیرد جامه‌ی رزم بر تن کند و حرفه‌ی پهلوانی اتخاذ کند. حرفه‌ای که در واقع وجود نداشته و داستان‌هایی که در آن از پهلوانان دلیر و شکست‌ناپذیر دم می‌زدند یکسر افسانه و خیال بودند. پس این مرد جنون‌زده خود را دن کیشوت پهلوان مانش می‌نامد و به همراه مهتر شوخ و ساده‌دل و کلبی مسلک خود، سانچو پانزا، سر به کوی و دشت و بیابان می‌گذارد تا داد  مظلومان را از ستمکاران بستاند و به جنگ دیوان نابکار و جادوگران بدنهاد برود. و این چنین ماجرای پرفراز و نشیب او آغاز می‌شود...
کتاب که هجویه‌ای‌ست بر رمان‌های پهلوانی رایج در روزگار سروانتس، روایت مردی‌ست مومن به آرمان‌های عیاری و پهلوانی، کسی که پی‌در‌پی شکست می‌خورد و مضحکه‌ی خاص و عام می‌شود اما دست از باورهای غلط خود که با دنیای واقع در تعارض است برنمی‌دارد.  نویسنده از پس ماجراهای مضحک و خنده‌آوری که یک‌به‌یک بر سر دن کیشوت نگون‌بخت می‌آید جامعه‌ی اسپانیا را توصیف می‌کند و لایه‌های مختلف آن را می‌کاود.
کتاب در اوج سادگی و بی‌پیرایگی از تکنیک‌هایی مثل خودارجاعی استفاده می‌کند که امروز جز مولفه‌های ادبیات پست‌مدرن محسوب می‌شود و از این جهت با بسیاری از رمان‌های کلاسیک فرق می‌کند و تازگی خود را حفظ کرده است. از طرف دیگر لحن شوخ و طنازانه‌ی داستان و شخصیت دلچسب سانچو پانزا و اربابش خواننده را چنان سرشار از لذت و سرخوشی می‌کنند که کمتر خواننده‌ای می‌تواند این رمان حجیم را بر زمین بگذارد.
صحبت از ترجمه‌ی محمد قاضی که از درخشان‌ترین نمونه‌های ترجمه‌ی ادبی به حساب می‌آید سخنی زائد به نظر می‌رسد. این متن از زمان چاپش در ایران تاکنون بارها و بارها مورد ستایش نویسندگان و مترجمان برجسته قرار گرفته است و از آن به عنوان والاترین نمونه‌های نثر فارسی یاد می‌شود. 

کتاب را می‌شود به کسانی پیشنهاد کرد که:
* روحیه‌شان با متون کلاسیک جور درمی‌آید.
*کتاب‌های ماجراجویانه و طنز سرگرمشان می‌کند.
* سروکله‌زدن با کتابی قطور حوصله‌شان را سرنمی‌برد.
*ادبیات برایشان سرگرمی صرف نیست، زیرا که دن کیشوت نقطه عطفی در تاریخ ادبیات به حساب می‌آید.
  


        

36

Conversations on Love
          نویسنده‌ی کتاب، که سردبیر بخش گزارش مجله‌ی رد است، تجربیات شخصی خودش را از مفاهیمی مثل عشق، فقدان و دوستی بیان می‌کند و در خلال خاطرات و ذکر دغدغه‌هایش سراغ افرادی دیگر رفته و با آن‌ها در باب این موضوعات به گفتگو می‌نشنید. کسانی که با آن‌ها مصاحبه می‌کند اغلب یا روان‌درمانگرند یا نویسنده و یا تجربه‌‌ی منحصربه‌فردی را در زندگی شخصی‌شان از سر گذرانده‌اند. 
کتاب از سه فصل "عشق را چطور پیدا کنیم؟"، " عشق را چطور زنده نگه‌داریم؟" و " وقتی عشقی را از دست می‌دهیم چطور دوباره خودمان را جمع و جور کنیم و سرپا شویم؟" تشکیل می‌شود و سعی می‌کند به هر یک از این سوالات پاسخ دهد. نکته‌ی جالب این‌جاست که کتاب جواب مشخص و شسته‌رفته‌ای به پرسش‌هایش نمی‌دهد و برای خواننده‌اش نسخه نمی‌‌پیچد. گاها حتی پیش می‌آید که جواب‌های مصاحبه‌شوندگان با یکدیگر در تضاد قرار می‌گیرد. برخلاف بسیاری از کتاب‌هایی که در این حوزه نگاشته شده‌اند، نویسنده از پیچیدگی مفهوم عشق نمی‌کاهد و تلاش می‌کند با کاویدن آن وجوه مختلفش را پیش چشم خواننده آشکار سازد. نویسنده گویی با نگارش این کتاب و مقایسه‌‌ی گفته‌های کسانی که روبرویش نشسته‌اند با خاطرات خود سفری را در درک مفهوم عشق تجربه می‌کند و خواننده را در این سفر با خود همراه می‌کند. 
من کتاب را با ترجمه‌ی امیر مهدی حقیقت خوانده‌ام که بسیار خوش‌خوان و روان است.
        

7

شکوفه های عناب
          بعد از "خنده‌ی خورشید، اشک ماه" این دومین کتابیه که از جولایی خوندم و خیلی دوستش داشتم.
داستان در دوران محمدعلی شاه قاجار می‌گذره، زمان به توپ بستن مجلس. شخصیت محوری داستان جهانگیر خان صور اسرافیله، روزنامه‌نگار مشروطه‌خواهی که فردای یوم‌التوپ به همراه چند آزادی‌خواه دیگر جلو روی محمدعلی شاه به طرز فجیعی کشته شد.
ژانر رمان تاریخیه و طبیعتا مثل هر رمان دیگه‌ای در این ژانر آمیزه‌‌ایه از وقایع مستند تاریخی و تخیل نویسنده. اتفاقات تاریخی مثل: ترور ناصرالدین شاه، ترور نافرجام محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس همه با جزئیاتی دقیق تصویر شده  و حضور شخصیت‌هایی مثل جهانگیر خان صور اسرافیل، محمدعلی شاه، شاپشال، ژنرال لیاخوف، علی اکبر دهخدا، عارف قزوینی  و ... رنگ واقعیت به داستان داده‌اند. ولی در عین حال چهار راوی قصه و اتفاقاتی که در زندگی شخصی آن‌ها می‌افتد همگی زاده‌ی تخیل نویسنده‌اند. چهار راوی به موازات هم و به صورت غیر خطی ماجرا را پیش می‌برند و خواننده را با خود به خیابان‌ها و عمارات و محله‌های پایین‌‌دست تهران قدیم می‌برند، به کوچه‌پس‌کوچه‌های شیراز و جنگل‌های مه‌آلود روسیه و کوه‌های پربرف قفقاز و روستاهای شمیرانات. نقطه‌ی تلاقی ماجراهای این چهار نفر روز به توپ بستن مجلس و کشته شدن صوراسرافیل در باغ شاهه که هر یک از منظر خود آن را روایت می‌کند.
 راوی‌ها هر یک لحن متناسب با شخصیت و طبقه‌ی اجتماعی‌‌شان دارند؛ از این منظر اثر کیفیتی بی‌نظیر دارد. تسلط جولایی روی زبان و فرهنگ آن دوره خواننده را انگشت به دهان می‌‌گذارد و غرق در جهان خود می‌کند.
        

2