یادداشت سعید احمدی نژاد

آواز کافه غم بار
"آواز کافه
        "آواز کافه‌ی غمبار"  از شاخص‌ترین آثار کارسون مکالرز است، نویسنده‌ای که از  مهم‌ترین داستان‌نویسان ادبیات گوتیک جنوبی به حساب می‌آید. نویسندگان صاحب‌نامی مثل تنسی ویلیامز، فلانری اوکانر و جاناتان فرانزن زبان به تحسین این اثر گشوده‌اند و آن را زمره‌ی بهترین‌های زمان خود می‌دانسته‌اند.  
داستان در آبادی کوچک توسری‌خورده‌ای در جنوب آمریکا می‌گذرد. زن جوان قوی‌اراده‌ای به نام آملیا کافه‌ای فرسوده را، که از پدرش به ارث برده، یکه و تنها می‌گرداند. چندی قبل، شوهر عاشق‌پیشه‌اش، در کمال حیرت اهالی و فقط بعد از ده روز زندگی مشترک، او را رها کرده و آبادی را ترک گفته است. با وجود این، میس آملیا به احدی چراغ سبز نشان نمی‌دهد و روزگار خود را به‌تنهایی می‌گذارند. تا اینکه لایمون، کوتوله‌‌ای گوژپشت و بدترکیب، که خود را پسرخاله‌ی آملیا می‌نامد از راه می‌رسد و رابطه‌ای عجیب بین آن‌ دو شکل می‌گیرد. ماجرا با بازگشت شوهر آملیا به آبادی از این هم پیچیده‌تر می‌شود...
راوی، گرچه در داستان گفته نمی‌شود، گویی یکی از اهالی آبادی‌‌ست که دارد خاطراتش را از آن کافه بازگو می‌کند. از این رو بسیاری از انگیزه‌ها، افکار و احساسات شخصیت‌های اصلی داستان، میس آملیا، لایمون و ماروین میسی، برای ما روشن و آشکار نیست و راوی فقط اتفاقاتی را که از این مثلث عشقی نامتعارف دیده و شنیده و حالا غبار زمان بر آن نشسته بر زبان می‌آورد. وجود این ناگفته‌ها و رازآلودگی زبانی در کنار پیچیدگی شخصیت‌ها و تصویرسازی‌های شاعرانه‌ی راوی فضای نامعمول و عجیب در داستان پدید آورده است؛ غرابتی که مو بر تن خوانده سیخ می‌کند.
کتاب مثل باقی کارهای نشر بیدگل از ترجمه‌ی خوشخوان و روانی برخوردار است.

      
46

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.