نویسنده‌ی کتاب، که سردبیر بخش گزارش مجله‌ی رد است، تجربیات شخصی خودش را از مفاهیمی مثل عشق، فقدان و دوستی بیان می‌کند و در خلال خاطرات و ذکر دغدغه‌هایش سراغ افرادی دیگر رفته و با آن‌ها در باب این موضوعات به گفتگو می‌نشنید. کسانی که با آن‌ها مصاحبه می‌کند اغلب یا روان‌درمانگرند یا نویسنده و یا تجربه‌‌ی منحصربه‌فردی را در زندگی شخصی‌شان از سر گذرانده‌اند. 
کتاب از سه فصل "عشق را چطور پیدا کنیم؟"، " عشق را چطور زنده نگه‌داریم؟" و " وقتی عشقی را از دست می‌دهیم چطور دوباره خودمان را جمع و جور کنیم و سرپا شویم؟" تشکیل می‌شود و سعی می‌کند به هر یک از این سوالات پاسخ دهد. نکته‌ی جالب این‌جاست که کتاب جواب مشخص و شسته‌رفته‌ای به پرسش‌هایش نمی‌دهد و برای خواننده‌اش نسخه نمی‌‌پیچد. گاها حتی پیش می‌آید که جواب‌های مصاحبه‌شوندگان با یکدیگر در تضاد قرار می‌گیرد. برخلاف بسیاری از کتاب‌هایی که در این حوزه نگاشته شده‌اند، نویسنده از پیچیدگی مفهوم عشق نمی‌کاهد و تلاش می‌کند با کاویدن آن وجوه مختلفش را پیش چشم خواننده آشکار سازد. نویسنده گویی با نگارش این کتاب و مقایسه‌‌ی گفته‌های کسانی که روبرویش نشسته‌اند با خاطرات خود سفری را در درک مفهوم عشق تجربه می‌کند و خواننده را در این سفر با خود همراه می‌کند. 
من کتاب را با ترجمه‌ی امیر مهدی حقیقت خوانده‌ام که بسیار خوش‌خوان و روان است.
        

          من این کتاب رو با ترجمه امیر مهدی حقیقت با نام گفت و گوهای عاشقانه خوندم و بی نهایت لذت بردم. یه مرجع و منبع خوب برای هر نوع رابطه‌اس و خب انسان همیشه با ادم‌ها در حال ارتباطه و این ارتباط رو ممکنه از دست بده. در واقع کتاب یه جهان بینی تازه به مخاطب میده و از این کتاب ها نیست که با یه بار خوندن شما رو خوشحال کنه. بارها و بارها باید خوندش و تو موقعیت های جدید سراغش رفت. شدیدا بهتون توصیه میکنم بخونید.