یادداشتهای سارا کرمانی (113)
دیروز
خیلی خوشحالم با این کتاب آشنا شدم. تو نمایشگاه کتاب و تو غرفهی بهخوان با اکنکو آشنا شدم و اینجا تو قبیله ای زندگی می کنه که من مطلقا چیزی ازش نمی دونم. عضو یه دنیای جدید. اسپویلر: از مرگش خیییلی ناراحت شدم. حداقل دوست داشتم با شکوهتر بمیره. لجم گرفته بود که یه آدم سلحشور باید دق کنه و بمیره. حس کردم هویت آفریقا تو ذهنم دق کرد و مرد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.