یادداشتهای زهرا زرینفر (138) زهرا زرینفر 1404/3/7 هشت پای گیگیلی روت گالووی 4.3 7 فعلاً از بین ۴ تا کتاب مجموعه داستانهای زیر آب این جلدش را بیشتر از همه دوست داشتم. هشتپا جان ما خیلی دوست دارد بقیه رو قلقلک بدهد اما همه این رو دوست ندارند یک بار قلقلک دادنش باعث دردسر شد پس سریع تصمیم گرفت خودش مشکل به وجود آمده را حل کند و در این مسیر به تواناییهای خودش پی برد که نکات علمی کتاب درباره سرعت و انعطاف و دفاع هشتپاهاست. در یک قصه بامزه هم درباره این گفت که همه از اینکه بهشان دست بزنی خوششان نمیآید و هم الگویی از مسئولیتپذیری داشت و هم نکات علمی با تصویرگریهای خیلی شاداب. فقط یکی دو تا جمله بود که خیلی دوست نداشتم آنجا که هشتپا درباره داشتن استعدادهای دیگر صحبت میکند که کمی از ادبیات کودکانه دور میشد. 0 8 زهرا زرینفر 1404/3/6 خرچنگ دست و پا چلفتی روت گالووی 4.3 4 عنوان کتاب را خیلی دوست نداشتم. هرچند در متن کتاب به این کلمه اشاره نشده بود و برای خواندن پیش بچهها ترجیح میدهم که اسم عنوان را نگویم. مسئله بعدی موضوعی است که نارضایتی درباره یک عضو بدن هست و برای مخاطب کودک این کتاب خیلی مسئله نیست. اما با این حال خیلی از امتیاز کتاب خیلی کم نمیکنم چون خیلی عمیق و بغرنجش نکرده بود و خبری از حرفهای بزرگسالانه داخلش نبود و یک جور واقعبینی در پرداختش میدیدم که خب چنگالهای خرچنگ از پس بعضی کارها برمیآید و از بعضیهایش نه. شاید من اگر خودم جای نویسنده بودم بهجای اینکه مستقیم به نارضایتی از چنگال میپرداختم مثل کتابهای فرانکلین تمرکز را روی تواناییها و نقاط ضعف میگذاشتم. 0 2 زهرا زرینفر 1404/3/6 کوسه ی خندان روت گالووی 4.1 4 تصاویر این کتاب را خیلی دوست داشتم خیلی شاداب و کودکانه بود و پایانش هم برایم جالب بود و انتظارش را نداشتم. 0 1 زهرا زرینفر 1404/3/6 هیس! والری گورباچف 4.3 5 این کتاب و کتاب اتاق دوست داشتنی من(به نویسندگی فرزانه رحمانی) حس و حال مشابهی دارند اینکه بازیهای بچهها برای آنها خیلی واقعی است. 0 2 زهرا زرینفر 1404/3/1 عاشقانه های یونس در شکم ماهی جمشید خانیان 4.0 53 برای اینکه بتوانم یادداشت بنویسم کتاب را با سرعت دوباره خواندم و دوباره در موومان سوم اشک توی چشمانم حلقه زد که خانیان چقدر لطیف این سونات عاشقانههای یونس در شکم ماهی را نوشته. اول کتاب راوی نوجوان داستان، سارا، توصیف پدرش از سونات تودیع بتهوون را اینگونه میگوید: « این سونات رو بتهوون وقتی تصنیف میکنه که فرانسویها داخل خاک اتریش میشن و ولیعهد اتریش مجبور میشه پایتخت رو ترک کنه. به خاطر همینه که قسمت اول سونات با یه آهنگ آهسته و غمگین شروع میشه. و قسمت دوم که خیلی هم تند و پرهیجانه نشون میده که بتهوون نازنین چقدر از این اتفاق ناراحته. اوج این ناراحتی درست وقتیه که یه نوای آهسته غم جدایی و هجران رو نشون میده. ولی همه چیز خیلی زود تموم میشه، و قسمت سوم با یه آهنگ تند و نشاطآور بازگشت دوست رو مجسم میکنه. این اثر حرف نداره.» و سارا ( در واقع جمشید خانیان) داستان را سوناتوار مثل همین توصیف پدر از سونات تودیع تصنیف میکند: «این جوری بود که من با نوعی از موسیقی آشنا شدم که به آن سونات میگویند و بهنظرم خیلی خیلی شخصی است. شاید بهخاطر همین شخصی بودنش است که اجرای آن فقط با یک یا دو ساز انجام میگیرد؛ مثل پیانو یا ویولن، یا پیانو و ویولن با هم؛ و شاید به همین دلیل است که شما امشب، در اولین اجرای رسمی پیانوی من، در حال شنیدن قصهای هستید که کاملاً شخصی است، و فرم موسیقیایی آن سونات است.» سوناتی که یونس قولش را از سارا گرفته بود تا بسازد حتی اگر سازی نداشته باشد. 0 4 زهرا زرینفر 1404/2/25 عر و عرعره تره یا کره طاهره ایبد 3.9 2 مجموعه متلوارههای کانون به نویسندگی طاهره ایبد از متلهای معروف کودکانه استفاده کرده و متلوارهای بامزهای برای بچهها از توی آنها پدید آورده. همان طور که از اسمش پیداست نباید از متل و متلواره انتظار معنا و قصه خاصی داشت بیشتر بهخاطر آهنگین بودن و قافیه و تکرار برای بچهها میتواند بامزه باشد. من خودم این جلدش را بیشتر از همه دوست داشتم. 0 1 زهرا زرینفر 1404/2/25 موش موشک کجایی؟ علی خدایی 3.1 3 من واقعاً تصویرگریهای علی خدایی را دوست دارم: کودکانه و پرنشاط. این هم یک کار بامزه بدون متن از این بود برای بچههای خردسال. 0 1 زهرا زرینفر 1404/2/25 آنچه ما را انسان می کند ویکتور دی او سانتوس 2.3 1 نام آقای شیخ رضایی را روی کتابهای فلسفی دیده بودم اما اینجا روی کتاب کودک و نوجوان که دیدم برایم تعجببرانگیز بود. کتاب را که خواندم دیگر تعجبی نداشتم! این کتاب بیشتر شاید مناسب نوجوان باشد. داستانی ندارد. حالت معماگونه دارد در تمام کتاب چیزی را توصیف میکند که ما انسانها را از بقیه موجودات متمایز کرده است و در آخر آن را بیان میکند. حالا بهنظر شما آن چیست؟ 0 1 زهرا زرینفر 1404/2/25 سیکادا شان تان 3.8 11 نگذارید بچهها این کتاب را ورق بزنند چه برسد به اینکه بخوانند! پ ن: منِ الان (در مقایسه با چند سال پیشم) واقعاً دوست ندارم کتاب کودک را بدون درنظر گرفتن خود کودک بخوانم و بررسی کنم برای همین امتیازهایم هم بر همان اساس است. 0 1 زهرا زرینفر 1404/2/25 روزی که مامان به مهد کودک آمد مورین فرگوس 3.5 1 یک روز دختر داستان مامانش را به مهد کودکش دعوت میکند اما انگار مامان تا حالا به مهدکودک نرفته چون هیچکدام از قوانین مهدکودک را نمیداند و رعایت نمیکند! 0 1 زهرا زرینفر 1404/2/25 قوانین تابستان شان تان 4.0 2 امروز در غرفه چ نمایشگاه کتاب، این کتاب روی میز کنار کلی کتاب کودک دیگر گذاشته بود در حالی که تصاویرش میتونه کابوسی بشه برای بچهها! ابتدای کتاب هم نوشته بود هم برای کوچولوها هم بزرگترها. برای بچهها نخوانید و نگیرید! 0 3 زهرا زرینفر 1404/2/20 تیل، همه کاره ی هیچ کاره اریش کستنر 2.8 1 تیل اولناشپیگل ظاهراً یک شخصیت مشهور در ادبیات فولکلور آلمان است که نماد مسخره بازی و به سخره گرفتن است. حالا در این کتاب اریش کستنر ۱۲ ماجرا از تیل را تعریف میکند که چطور مردم را مضحکه خودش کرده بود. قصهها کوتاه هستند بیشتر مثل یک حکایت کوتاه هستند. کتاب من را یاد مردم شیلدا میانداخت اما چه شد که این شباهت برایم رنگ گرفت؟ کستنر آخر کتاب نوشته بود: «تیل تا آخر عمرش همین کارها را میکرد و همیشه هم دهکده یا شهری را پیدا میکرد که مردمش زود گول او را میخوردند، چون آنوقتها احمقها نمیمردند.» اینجا بود که جرقه شباهت خورد ظاهراً آقای کستنر خیلی از حماقت بدش میآید که موضوع این دو کتابش شبیه هم هستند. ترجمه کتاب خوب نبود لحن طنز را درنیاورده بود و زمان فعلها کمی گیجکننده بود و روانی کتاب را کم کرده بود. 0 2 زهرا زرینفر 1404/2/20 بالکان اکسپرس اسلاونکا دراکولیچ 4.0 5 این کتاب چند روایت از نویسنده در زمان جنگ یوگسلاوی است. شاید موضوع تکرارشونده در خیلی از فصلها این بود که جنگ آدمها رو به عناصر جمعی تقلیل میدهد که فردیت و حتی بیشتر انسانیت را از آدمها میگیرد تا تصمیمگیری درباره آن آدم را سادهتر کند: محدود شدن به ملیت، اهل بالکانبودن، اروپایی بودن، پناهجو بودن/نبودن، سابقاً کمونیست بودن و ... . و میخواست نشان دهد که هر کدام از این دستهبندیها چه مسائلی ایجاد میکنند و چطور خود مردم تداومدهنده این دستهبندیها هستند. یک بخشی از کتاب بود که پشت جلد هم آمده: آنچه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندیهایی داریم خودمان را هم گول میزنیم. با این کار در واقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار میدهیم که در شرایطی متفاوت تبدیل به آن «دیگری» شویم. 0 17 زهرا زرینفر 1404/2/18 و توی دروازه عباس سعیدی 3.5 7 موضوع و پیرنگ اصلی داستان خوب و ارزشمند است اما روایت آن ضعیف بود. انگار خود نویسنده دو بار داستان را نخوانده که روایتش را یکدست کند. بعضی طنزهایش که به داستان مربوط میشد بامزه بود اما نویسنده بعدش در مقام راوی حرفهایی میزد که با خودت میگفتی داشتی خوب پیش میرفتی چرا خرابش کردی؟ یا این چه ربطی به داستان داشت؟ در نیمه دوم کتاب هم که فضای مربوط به جنگ پررنگتر میشد از طنز کاسته شده بود ولی لااقل داستان با دستانداز کمتری پیش رفت و تازه انگار قصه شروع شده بود و نویسنده میتوانست به جای مزه پراکنی در ابتدای کتاب روی شخصیتهایش بیشتر کار کند. جدای از خود داستان نام کتاب طراحی جلد و معرفی پشت جلد کتاب اصلاً مشخص نمیکند کتاب مرتبط با دفاع مقدس است حتی در شناسنامه کتاب تنها موضوع داستان فارسی خورده است که این هم ضعف دیگری است برای اینکه کتاب به دست مخاطبش برسد. 0 15 زهرا زرینفر 1404/2/10 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 53 توی این کتاب با به تصویر کشیدن روزمره اروپای شرقی بهطور خاص زنان در دوران کمونیسم، نشان داد که کمونیسم چطور ناکام ماند و نتوانست آرمانهای خودش را تحقق بخشد. شاید بهخاطر اینکه این ایده در عمل با ذات انسانها همخوانی ندارد و پر از سرکوب زوری است. از آن طرف بخشهای دیگری از کتاب که من دوست داشتم مواجهه نویسنده و افراد دیگر با کاپیتالیسم غرب بود. وقتی درباره مصرفگرایی و جمعیت زیاد فقرا در آمریکا و برلین غربی میگفت. جایی که اتفاقاً همان ذات انسان را آزاد و رها گذاشتند. انگار هیچکدام نمیتوانند پاسخ درست و درخوری برای شیوه زیست بشر باشند. چه بسا که با پایان کمونیست در اروپای شرقی اختلافها و خصومتهای زیر خاکستر جرقه زدند جنگهای یوگسلاوی شروع شدند. چون کمونیست فشاری بود از بیرون و تغییری از درون برای مردمش ایجاد نکرده بود و چقدر خوب کتاب نشان داده بود بعضی از مسائلی که مردم در دوران کمونیست از آن رنج میبردند دقیقاً بهخاطر خودشان بوده، نه بهخاطر دولت و هیچ انقلاب و تحول بیرونی آن را عوض نمیکند. 0 1 زهرا زرینفر 1404/1/13 کوالایی که دیگه می تونه! ریچل برایت 3.7 8 یک کتاب دیگر برای بزرگسالان در قالب کتاب کودک! 0 4 زهرا زرینفر 1404/1/13 مرشد و مارگریتا میخاییل بولگاکف 4.1 103 فهم مرشد و مارگاریتا بدون اینکه از روسیه آن زمان نویسنده چیزی بدانی، دشوار است. اینکه جامعه روسیه استالین مبتلا به چه بوده! برای همین تا نیمه کتاب من در یک سردرگمی بودم و فضای سوررئال داستان را نمیفهمیدم اما از آنجا که کنجکاویام اجازه نمیداد کتاب را ادامه دادم تا شاید بتوانم از این آشوبی که با آن روبهرو شدم معنایی بیرون بکشم و تازه بعد از پایان کتاب رفتم تا نقدها و نظرات بخوانم تا به فهم ناقص من کمک کند. بولگاکف از فضای سوررئال آمدن ابلیس به مسکو برای به چالش کشیدن مردم، داستانی ساختگی از یسوعای ناصری (حضرت عیسی) و پونتیوس پیلاطس (حاکمی که حکم تصلیب داد) و عاشقانهای بین یک نویسنده دلزده از جامعه(مرشد) و معشوقهاش(مارگاریتا) استفاده کرده بود تا جامعه پر از فساد و بی اخلاقی خودش را نقد کند. فکر میکنم اگر این کتاب را چند سال پیش میخواندم شاید ارتباط بیشتری با آن برقرار میکردم؛ اما انگار گشودگیام از آن زمانها کمتر شده است. ابلیسی که واقعاً شیطان نبود بلکه حتی بهنوعی قهرمان بود، عیسایی که شباهتی به پیامبران نداشت و صرفاً مردی اخلاقی با نگاه والا به انسانها بود. اما کسی که اصلاً قرابتی با او پیدا نکردم مارگاریتا بود زنی که برای دوباره رسیدن به مرشد بی هیچ چون و چرایی خودش را تسلیم ابلیس کرد و من خیلی از رفتارهایش را درک نمیکردم. ظاهراً مرشد نماد خود بولگاکف و مارگاریتا نمادی از همسر اوست. با این حال این کتاب همراه نوروز ۱۴۰۴ من بود و بعد از مدتها که فقط کار کودک و نوجوان و غیرداستانی خوانده بودم بازگشتی موفقیتآمیز بود که رها نشد و چالش عید بهخوان کمک کرد که تمامش کنم. 0 0 زهرا زرینفر 1404/1/11 پروانهای که دست از تلاش برنداشت شکیبا غیاثی 3.7 4 بار اول که کتاب را خواندم به نظرم بامزه آمد بهانههایی که پروانه میآورد که تلاش نکند برایم جالب بود. اما بار دوم که کتاب را خواندم توجهم به جملات بیشتر بود بهخصوص نیمه دوم کتاب که پروانه بهانهها را، بدون اینکه بفهمم چرا، کنار گذاشت و میخواست مسیر طولانی را پرواز کند. اما امان از این جملات انگیزشی که در کتاب بچهها خودش را نشان میدهد: اگر باور داشته باشی، میتوانی! و جملات دیگری که پیدرپی پروانه جان به خودش میگفت تا ادامه دهد. متأسفانه طنز آقای بوراک مانع از این شد که بار اول متوجه این جملات بشوم. این جملات واقعاً ادبیات بچهها نیست و از عینیتی که بچهها نیاز دارند، به دور است. لطفاً جملات انگیزشی را قاطی کتاب کودک نکنید! 0 2 زهرا زرینفر 1404/1/8 دودو کرمه و خانه ی تازه فرهاد حسن زاده 4.0 3 تصویرگری کار را خیلی دوست داشتم اینکه موازی داستان پوسیده شدن سیب را نشان میداد. اما چرا دودوکرمه دست و پا داشت؟! پایان داستان خوب بود اما خود جمله پایانی را دوست نداشتم. و این جملهها چقدر در فهم بچهها میگنجد منظورم بهطور خاص جمله آخر است: تو راه برگشت با خود فکر کرد انگار همه چیز عوض شده؛ هم چیزهایی که میدید، هم چیزهایی که نمیدید. یکی دو جای دیگر هم بود که چنین ابهامهایی داشت برای مخاطبی که تفکر انتزاعی هنوز به آن صورت برایش شکل نگرفته است. 0 0 زهرا زرینفر 1404/1/4 با کتلت ها شوخی نکن (صرفه جویی در مصرف آب) فرهاد حسن زاده 2.6 4 یک کتاب ساده درباره صرفهجویی در آب. حقیقتاً هر کسی میتوانست این کتاب را نوشته باشد اصلاً این حس را نمیداد که فرهاد حسنزاده نوشته باشد! هیچ چیز خاص و متفاوتی نداشت. 0 2