یادداشت زهرا زرین‌فر

         تیل اولن‌اشپیگل ظاهراً یک شخصیت مشهور در ادبیات فولکلور آلمان است که نماد مسخره بازی و به سخره گرفتن است.  
حالا در این کتاب اریش کستنر ۱۲ ماجرا از تیل را تعریف می‌کند که چطور مردم را مضحکه خودش کرده بود. قصه‌ها کوتاه هستند بیشتر مثل یک حکایت کوتاه هستند.
کتاب من را یاد مردم شیلدا می‌انداخت  اما  چه شد که این شباهت برایم رنگ گرفت؟ کستنر آخر کتاب نوشته بود: «تیل تا آخر عمرش همین کارها را می‌کرد و همیشه هم دهکده یا شهری را پیدا می‌کرد که مردمش زود گول او را می‌خوردند، چون آن‌وقت‌ها احمق‌ها نمی‌مردند.» اینجا بود که جرقه شباهت خورد ظاهراً آقای کستنر خیلی از حماقت بدش می‌آید که موضوع این دو کتابش شبیه هم هستند. 
ترجمه کتاب خوب نبود لحن طنز را درنیاورده بود و زمان فعل‌ها کمی گیج‌کننده بود و روانی کتاب را کم کرده بود. 
      
12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.