یادداشت زهرا زرین‌فر

        برای اینکه بتوانم یادداشت بنویسم کتاب را با سرعت دوباره خواندم و دوباره در موومان سوم اشک توی چشمانم حلقه زد که خانیان چقدر لطیف این سونات عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی را نوشته.
اول کتاب راوی نوجوان داستان، سارا، توصیف پدرش از سونات تودیع بتهوون را اینگونه می‌گوید: « این سونات رو بتهوون وقتی تصنیف می‌کنه که فرانسوی‌ها داخل خاک اتریش می‌شن و  ولیعهد اتریش مجبور می‌شه پایتخت رو ترک کنه. به خاطر همینه که قسمت اول سونات با یه آهنگ آهسته و غمگین شروع می‌شه. و قسمت دوم که خیلی هم تند و پرهیجانه نشون می‌ده که بتهوون نازنین چقدر از این اتفاق ناراحته. اوج این ناراحتی درست وقتیه که یه نوای آهسته غم جدایی و هجران رو نشون می‌ده. ولی همه چیز خیلی زود تموم می‌شه، و قسمت سوم با یه آهنگ تند و نشاط‌آور بازگشت دوست رو مجسم می‌کنه. این اثر حرف نداره.» 
و سارا ( در واقع جمشید خانیان) داستان را سونات‌وار مثل همین توصیف پدر از سونات تودیع تصنیف می‌کند:  «این جوری بود که من با نوعی از موسیقی آشنا شدم که به آن سونات می‌گویند و به‌نظرم خیلی خیلی شخصی است. شاید به‌خاطر همین شخصی بودنش است که اجرای آن فقط با یک یا دو ساز انجام می‌گیرد؛ مثل پیانو یا ویولن، یا پیانو و ویولن با هم؛ و شاید به همین دلیل است که شما امشب، در اولین اجرای رسمی پیانوی من، در حال شنیدن قصه‌ای هستید که کاملاً شخصی است، و فرم موسیقیایی آن سونات است.»
سوناتی که یونس قولش را از سارا گرفته بود تا بسازد حتی اگر سازی نداشته باشد.

      
36

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.