یادداشت‌های فاطمه دادالهی (44)

0

          زنی که با داشتن سه فرزند یک روز به صورت ناگهانی شوهرش او را ترک می‌کند، زن در چشم ما ابتدا قهرمانی ست که توانسته بار زندکی را به سختی به دوش بکشد و بچه هایش را به سرانجامی مطلوب برساند. اما این ظاهر زندگی ست و باطن زندکی همیشه پیچیدگی هایی دارد… هر کدام از بچه ها در بزرگسالی احساسی به مادر دارند که برگرفته از رفتار متفاوت مادر با آنهاست، رفتارهای مادر هم از شخصیت متفاوت بچه ها نشأت میگرفته است …داستان در مورد همین احساسات و پیچیدگی های روابط انسانی ست. آدم های خاکستری که هر کدام ضعف ها و قوت هایی دارند و مادر هم از این مقوله مستثنی نیست (هر چند که کردارش از همه موثر تر و سرنوشت ساز تر است) . داستان با وجود اختلافات فرهنگی و .. بسیار ملموس و نزدیک به تجربه ی خود ماست… به نظرم خوندنش میتونه تجربه مفیدی باشه برای مادری چون من که پذیرای تفاوت فرزندانم باشم و با رفتار نادرست بنیان گذار اختلالات شخصیتی و احساس ناکامی در  آن ها نباشم و مفید است برای فرزندان تا دنیا را از دریچه ی ذهن یک والد با تمام نقایص و اشتباهاتش ببینند و به درک جدیدی برسند…
البته از این داستان که در مورد روزمرکی هاست انتظار گره های پیچیده یا هیجان خاصی نداشته باشید.
        

2

        مثل دو جلد قبلی بسیار جذاب بود
فضاسازی ها و ‌شخصیت پردازی رو دوست داشتم مثل جلدهای قبلی
فقط در مورد رضی سوالاتی تو ذهنم شکل گرفت که اکر نمیتونست داخل حوض بشه چطور میتونست از نقشه ی رضا و نادر برای رفتن به خندق و بقیه چیزها آگاه بشه؟!
و اینکه واقعا این جلد ترس و دلهره ش بیشتر بود خصوصا ورود رضا قلی به جاه تاریکی…نمیدونم واقعا مناسب نوجوان هست یا نه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          خیلی طولانی بود! شاید میشد در نصف این صفحات هم جمع و جورش کرد چون گره داستانی خاصی نداشت…
داستان راجع به مستوره یک زن فعال اجتماعی ست که ناخواسته باردار شده است و با این اتفاق جهان پیرامونش دگرگون می شود… کشمکش های درونی مستوره و تعارض هایی که در جامعه ی ما برای مادران شاغل پیش می اید ، و چالش های رابطه ی به سردی گراییده ی مستوره با همسرش، اساس داستان را می سازد… 
در کل دغدغه های مستوره ملموس بود هرچند که راه حل نهایی یعنی دورکاری از خانه و کنار فرزندان ماندن برای من فقط رشک برانگیز بود و غیر قابل اجرا …
فصل های آخر جملات سخنرانی طور زیاد داشت هرچند که من دوست داشتم و کلی جمله هایلایت کردم اما تجربه نشون داده وقتی این جملات زیاد می‌شوند  میزان اثرگذاری و عمق داستان کم تر است…
در کل کتاب را  دوست داشتم و اگر حجمش کمتر بود به همه توصیه اش میکردم
راستی یادم رفت بگویم که دوست داشتنی ترین شخصیت کناب برای من یوما بود و ملموس ترین و واقعی ترین رابطه، رابطه ی مستوره با پدرش…
        

0

        یک داستان ساده از دو روز ماهیگیری پیرمرد صیاد روی دریا
ساده اما  عمیق که احساست را کاملا درگیر می‌کند. 
اوج داستان هم بنظرم جایی ست که پیرمرد از شدت خستگی  و دردهای جسم و جان و در تنهایی خودش با درون خود درگیر می‌شود، آنجا که خودش را به چالش میکشد که ماهی را برای سیرکردن شکم شکار کرده یا برای خاطر غرورش و هم ذات پنداری اش با ماهی…
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0