یادداشت فاطمه دادالهی

        زنی که با داشتن سه فرزند یک روز به صورت ناگهانی شوهرش او را ترک می‌کند، زن در چشم ما ابتدا قهرمانی ست که توانسته بار زندکی را به سختی به دوش بکشد و بچه هایش را به سرانجامی مطلوب برساند. اما این ظاهر زندگی ست و باطن زندکی همیشه پیچیدگی هایی دارد… هر کدام از بچه ها در بزرگسالی احساسی به مادر دارند که برگرفته از رفتار متفاوت مادر با آنهاست، رفتارهای مادر هم از شخصیت متفاوت بچه ها نشأت میگرفته است …داستان در مورد همین احساسات و پیچیدگی های روابط انسانی ست. آدم های خاکستری که هر کدام ضعف ها و قوت هایی دارند و مادر هم از این مقوله مستثنی نیست (هر چند که کردارش از همه موثر تر و سرنوشت ساز تر است) . داستان با وجود اختلافات فرهنگی و .. بسیار ملموس و نزدیک به تجربه ی خود ماست… به نظرم خوندنش میتونه تجربه مفیدی باشه برای مادری چون من که پذیرای تفاوت فرزندانم باشم و با رفتار نادرست بنیان گذار اختلالات شخصیتی و احساس ناکامی در  آن ها نباشم و مفید است برای فرزندان تا دنیا را از دریچه ی ذهن یک والد با تمام نقایص و اشتباهاتش ببینند و به درک جدیدی برسند…
البته از این داستان که در مورد روزمرکی هاست انتظار گره های پیچیده یا هیجان خاصی نداشته باشید.
      
9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.