یادداشتهای مسعود آذرباد (64) مسعود آذرباد 1402/3/28 شیاطین؛ مرد محروز جلد 1 پیتروی. برت 4.0 6 من با خواندن کتاب مرد محروز فهمیدم، فمنیستهای مرد! تا درون رمان فانتزی نفوذ کردند! قصه خوبی داره، سیستم جادوییش هم جالبه ولی توش شما هیچ مرد خوبی پیدا نمیکنی! این بده! همه مردهای داستان، حتی قهرمان اصلی کتاب، یک ایراد بزرگ دارند! چه خبره!؟ خب از حرفهای محتوایی بگذریم و بریم سراغ فرم. مرد محروز، صرفا داستان من محروز نیست. قصه لیشا و راجر هم هست. بماند که در جلدهای بعدی قصه آدمهای دیگر هم وارد میشود! قهرمان داستان ما، آرلن، پسری است که بهخاطر قتل مادرش توسط شیطانهای دوزخی و بیعرضگی و ترسو بودن پدرش تصمیم میگیره قدرت حرزها را به دست بیاورد و قاصد دوک پیچک میشود و این سرآغاز ماجرهای اوست. این وسط با راجر هم آشنا میشود و کمکم پای دختری به نام لیشا هم به این وسط کشیده میشود. حالا اینکه این سه نفر بالاخره در کجا بهم میرسند و مهمتر از همه اصلا منجی کی هست، باید در خود رمان بخوانید! کتاب مرد محروز، اولین جلد از مجموعه شیاطین است و سه جلد دیگر هم دارد. دیگر چه چیزی است که نگفتم؟ آها! اولش یک ذره کنده و ممکنه خسته بشید اما تحمل کنید، خیلی زود به جاهای هیجانانگیزش هم میرسید! 1 18 مسعود آذرباد 1402/3/28 فیلمنامه نویسی ژانر: چگونه فیلمنامه های عامه پسندی بنویسیم که بتوان آن ها را فروخت استفن دانکن 4.0 1 شاید با خواندن زیر عنوان کتابی که آقای دانکن نوشته، گول بخورید و فکر کنید اینجا نویسنده، بیشتر روی مسائل اقتصادی فیلمنامهنویسی تمرکز کرده، اما در واقع ماجرا اینطوری نیست! دانکن در کتاب سعی کرده است خوب نوشتن برای سینما را فرمولیزه کند. چرا از کلمه قانونمند و ساختارگرا استفاده کردم، چون فرمولیزه کردن یک مرحله بعد از ساختارگرا بودن است! البته که نکات خوب زیادی دارد. میتوان با وضعیت فیلمنامهنویسی برای ژانرهای گوناگون اطلاعات خوبی به دست آورد و با برخی وقایع جهانشمول این حوزه بیشتر آشنا شد. یک ویژگی مثبت دیگر کتاب، تازه چاپ بودن آن است. برخلاف بسیاری کتابهای داستان که اغلب مثالهای قدیمی میزنند مثالهایی که در این کتاب آمده است، اغلب مربوط به اواخر دهه نود و اولین دهه قرن بیست و یکم است. البته اگر قسمتهای مربوط به سینما و تلویزیونش را کنار بگذاریم، کتاب فیلمنامهنویسی ژانر به درد داستاننویسی هم میخورد. در کل اگر میخواهید یک کتاب جمع و جور و کاربردی در زمینه ژانرنویسی بخوانید این کتاب گزینه خوبی است. 0 27 مسعود آذرباد 1402/1/21 نیایش های پیامبر (ص) محمود مهدوی دامغانی 5.0 2 عنوان کتاب گویای همه چیز هست: «نیایشهای پیامبر» کتاب را نزدیک ده سال است که دارمش. گاهگاه، بدون فکر قبلی بخشی را باز میکنم و میخوانم. سراسر لطافت است و احساس و آرامش. نیایشهای پیامبر همانگونه که از عنوانش آشکار است، برگزیدهای است از راز و نیاز پیغامبر رحمت و مهربانی و اخلاق با خدای خود. اصلا بگذارید یکجور دیگر بگویم. اینجا جای همان یادداشتهای معرفی کتاب همیشگی نیست. من وقتی این کتاب را میخوانم تمام وجودم قلبیقلبی میشود! اصلا وقتی نیایشهای پیامبر را میخوانم یکجوری میشوم. نیایشهای ساده، مخلصانه و در عین حال عمیق! اینها حرفهای یک انسان معمولی است، فخر جهان و باعث خلقت تمام ماسوا است. اما در عین حال آدم را دور نگه نمیدارد. با این همه کتاب فقط نیایشهای پیامبر در هنگام نماز یا دعا نیست. مثلا یکی از دعاها مربوط به هنگام حفر خندق است پیش از جنگ احزاب. مانند این نیایشها زیاد است. نیایش هنگام لحظات عادی زندگی. این چیزها را که میخوانم بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرم. پیامبر ما، این اسوه حسنه، دارد بهانه دستمان میدهد چگونه سعی کنیم سیممان را به خدا وصل کنیم. یعنی آدم لازم نیست حتما حتما رو به قبله باشد، حتما روی نشسته بر سجاده و در مسجد باشد که نیایش کند و سیمش را وصل کند. مهم این است که حواسش را جمع کند. پشت لپتاب، در صف نانوایی، هنگام پهن کردن سفره، هنگام بنایی، موقع بنزین زدن، در همه این مواقع میشود با خدا نیایش کرد. با خدا راز و نیاز کرد. راستی خیلی از نیایشهای پیامبر را که میخوانی کوتاه است. در حد یک جمله. میشود داخل گوشی یادداشتشان کرد یا روی کاغذ نوشت و با تکرار حفظشان کرد. موقع نماز، دعا یا باقی لحظات زندگی، آنها را خواند. چی بهتر از اینکه آدم کلامی را به زبان بیاورد که زمانی پیامبر خدا آن را به زبان آورده است!؟ پیامبر، پیامبر همه مسلمانان از تمام جهان است. کتاب نیایشهای پیامبر نیز چنین است. هم از منابع اهل سنت این نیایشهای را جمع کرده است هم سراغ کتابهای شیعیان آمده است. در ابتدای هر نیایش، منبع آن را هم آورده است. چه از اهل سنت، چه شیعیان. اگر هم در هر دو منبع آمده است باز هم آنها را آورده است. استاد محمود مهدوی دامغانی یکی از بزرگترین مصصحان متون شیعی و تاریخی ماست که از اهمیت و جایگاه فرهنگی ایشان هر چه بگویم کم است. خودتان گوگل کنید دستتان میآید چه کسی سندیت این نیایشها را بر عهده داشته است. از ترجمه هم که نگویم. نه تنها روان است و سعی شده تمام منظور را برساند بلکه آقای کمالالدین غراب به شکلی آهنگین و دلکش آن را به فارسی ترجمه کرده است. خلاصه که برای ایامی که میخواهید با خدا خلوت کنید، بهانه خوبی است. یکیاش همین شبهای قدر است. چه بهتر از اینکه آدم در شبهای قدر، با واسطه پیامبرش با خدا راز و نیاز کند؟ راستی، اگر کتاب را خواندید، نه فقط من که همه دستاندرکاران این کتاب را دعا کنید. 2 23 مسعود آذرباد 1402/1/20 استخوان قاپ شارلوت سالتر 3.6 2 آنقدر که این کتاب روی اعصاب من رفت، فقط داشتم نیمساعت فکر میکردم چطوری معرفیاش کنم! البته روی اعصاب بودن به معنای بد بودن نیست. میتواند جنبه مثبت هم داشته باشد! در این داستان معمایی علمیتخیلی که رگههای پساآخرالزمانی هم دارد، مهمترین چیزی که باید توقع و انتظار داشته باشید، توقع و انتظار نداشتن است! قرار نیست جزو کتابهای معمول ادبیات ژانر باشد که بتوان طبق اصول هر رمان دیگری تحلیلش کرد. نخیر! هیچچیز این کتاب سرجایش نیست! این آشفتگی، هم در فضاسازی کتاب و جهان داستان حضور دارد هم در رفتار شخصیتهای داستان! یعنی یک نفر را در این کتاب پیدا نمیکنید که عقل درست و حسابی توی کلهاش داشته باشد. این یک نفر را حتی میتوان به هیولاها و موجودات غیرانسانی کتاب هم تعمیم داد! حتی میشود پا را فراتر گذاشت و گفت که هیولاهایش به آدمیزاد شبیهترند تا آدمهایش! فکر نکنید این روی اعصاب بودن یعنی صحنههای خشن و پر از زد و خورد و خون و خونریزی. اتفاقا نویسنده در خون ریزی هم روی اعصاب عمل کرده است! از همین هم دریغ کرده است! حالا سؤال اساسی اینجاست، چرا باید این کتاب را بخوانیم؟ آیا خودآزاری داریم که سراغ چنین کتابی برویم؟ باید به عرضتان برسانم با اینکه نهایت موافقت من با محتوای فکری نویسنده، 50.01 درصد است، ولی همان پنجاه و و یکصدم درصد هم خوب پرداخت شده است و هم حرف برای گفتن دارد. از این پنجاه و و یکصدم درصد هم نتیجه بگیرید کتاب مناسب همه نوجوانان نیست. علاوه برتناسب سنی و جنسی، باید فضای مطالعاتی او را هم در نظر گرفت. داشت یادم میرفت! حواس که برای آدم نمیگذارد! استخوانقاپ آشفتگیهای ذهنی یک نوجوان را برایمان روایت میکند که سایه یک خانواده از هم پاشیده و بیمسئولیت هم بر زندگیاش سایه انداخته است و دور و برش پر است از آدمهای ناباب! آخه کی بهخاطر پول بلیط، بچهش را به عنوان خدمتکار میفروشد؟ از آن طرف انگار زبان همه آدمهای داستان را از روی نیش مار غاشیه ساختهاند! آنقدر که گفتوگوها گزنده است. واقعا یک کلاس درس بدآموزانه میتواند باشد! استخوانقاپ سعی کرده است نقدی به فرهنگ غالب سرمایهداری هم بزند که خب نقد را کرده است اما نقد جانداری نیست. این را میتوان از پایانبندیش هم فهمید. اما خب همین که سعی کرده است قصهگویی معمول و شخصیتپردازی کلیشهای فرار کند و در عین حال ساختار مخصوص به خودش را داشته باشد نمیتوان به عنوان یک نکته مثبت، راحت گذر کرد! پ.ن: از روی اعصاب بودن این کتاب همین بس که این یادداشت معرفیام هم مثل باقی یادداشتهایم آن انسجام همیشگی را ندارد! امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم! 0 10 مسعود آذرباد 1402/1/20 گستره: بیداری لویاتان جلد 1 جیمز اس. ای. کوری 4.3 9 خواندن کتاب تلخ خیلی خوب است. نه از آن جنس تلخیهایی که فقط به آدم ناامیدی تزریق کند و آدم را افسردهحال کند. کتاب تلخی که آدم را و مسئولیتهایش را یادآوری کند، غمش اعصاب آدم را تحریک کند و تکانش دهد. گستره: بیداری لویاتان یکی از همین کتابهاست. یک رمان علمیتخیلی در زیرژانر اپرای فضایی و سیارات مسکونی که یک کاراگاه غمگین دارد با یک مهندس تعمیرات سفینه که از قضا در زندگی شخصیاش یک آدم شکست خورده است. بیداری لویاتان جلد اول مجموعه نُه جلدی گستره است و همین اول یک خبر بد هم بهتان بدم! تا این لحظه که من دارم این یادداشت را مینویسم هنوز هشت جلد دیگر ترجمه نشده است! ظاهرا همه چیز زیر سر مترجم است! دعا کنید بعد 6 سال باقی کتاب هم ترجمه بشه! برگردیم سر اصل ماجرا. اصلا فکر نکنید یک کتاب پر از هیجان و پر از بزن و بکوب جلویتان است. گستره یک رمان معمایی است که توسط دو داستان مختلف روایت میشود. یک طرف ماجرا هولدن است، همان مهندس تعمیرات که در زندگیاش شکست خورده است و قرار است نائومی در زندگیاش تغییر بدهد؟ یک طرف کاراگاه میلر قرار دارد. همان کاراگاه غمگین خودمان. این وسط یک دختر هم وجود دارد. جولی مائو! حالا این وسط جولی و میلر و هولدن و صد البته نائومی چه ربطی به هم دارند و آیا کسان دیگری هم در این ماجرا نقش دارند بروید و باقیاش را بخوانید! اندازه سه فصل اولش را برایتان تعریف کردم! حالا چه چیز این گستره خوب است که آدم برایش وقت بگذارد؟ اول اینکه علمیتخیلی خوبی نوشته است. به جزئیات فنی کارهای اندی وییر نمیرسد و همین خودش نکته مثبتی است. دادههای علمی قرص و محکمی دارد اما ذهن آدم را تسخیر نمیکند! دوم همین کاراگاه غمگین است! به نظر من میلر با اینکه خیلی چیز خاصی ندارد و میتوان جزو طیف کاراگاههای ژانر نوآر دستهبندیاش کرد اما با این همه عمق و پختگیاش آنقدری است که او را بشود جزو کاراگاههای خاص رمانهای معمایی و جنایی آورد. سومین دلیل برای خواندن این کتاب سیاست است! یعنی اگر اهل تاریخ باشید قشنگ بخشی از تاریخ مهم جهان را میتوانید در اینجا ببینید. امپراطوری زمین(که غیرزمینیها بهش میگن چاه زمین!)، جمهوری مریخ و اتحاد سیارکی! متوجه شدید که که؟! دلیل چهارم را اگر بگویم داستان لو میرود! خودتان کشفش کنید کیفش بیشتر است. اما چون طاقتم کم است، یک سرنخ بهتان میدهم. رمان علمیتخیلی اگر میخواهد حرف جدی بزند حرف الهی میزند. حالا چه مؤمنانه باشد چه ملحدانه! پ.ن: آدم کتابخوان خوب نیست خواندنش را خیلی جار بزند، اما من این کتاب 720 صفحهای را در یک نشست خواندم! 9صبح تا 6 عصر! خداوکیلی اگر یک کتاب کشش نداشته باشد آدم اینطوری میخواندش؟ 0 13 مسعود آذرباد 1402/1/19 مسافر جمعه سمیه عالمی 3.5 7 رسول، پسری اهل یکی از روستاهای سبزوار است. پدرش را مدتها پیش ازدستداده است و حالا تصمیم گرفته است به خواستگاری دخترخالهاش برود و با او ازدواج کند؛ اما درست یک روز قبل از رفتن به قم، سالارِ طالب خان در خانهاش با او مشاجره میکند. فرمان اصلاحات ارضی آمده است و همه اعم از رعیت و ارباب میخواهند این ماجرا را به نفع خود تمام کنند. سالار، رسول را تهدید به مرگ میکند. رسول برای نجات جان خودش سالار را هل میدهد و او ناخواسته قاتل سالار میشود. ترسیده از خانه سالار فرار میکند. به خانهشان که میرسد بدون افشای ماجرا، همراه مادرش به قم میروند. روز خواستگاری شوهرخالهاش هم به او جواب نه میدهد. رسول که میداند اگر به روستا برگردد او را میگیرند در قم میماند و این سرآغاز ماجراهایی میشود متفاوتتر ازآنچه رسول با خودش فکر میکرد. داستان مسافر جمعه ایده خوبی دارد. صرفاً یک اثر عاشقانه نیست و جنبههای سیاسی-تاریخی آن، آنقدر غلیظ نیست که تبدیل به بیانیه سیاسی شود و از عواطف و احساسات دور بماند. مسافر جمعه روایت یک انسان است که با کمک دیگران از جهل به آگاهی میرسد. پرداخت خوب این ایده، آن را در جایگاه یک رمان خوب در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی مردم ایران قرار میدهد. اطلاعات تاریخی که نویسنده به مخاطب میدهد کاملاً غیرمستقیم و بدون شعارگویی است. از دیگر نکات مثبت داستان فضای تاریخی داستان است. در تاریخ رمانهای فارسی تعداد رمانهایی که به بررسی اتفاقات سال 41 و اوایل سال 42 بپردازند بسیار کم است. شاه با برگزاری رفراندوم در 6 بهمن سال 41، فرمان اصول نوزدهگانه موسوم به انقلاب سفید را تأیید کرد. اصل اول، الغای رژیم ارباب _ رعیتی و اصلاحات ارضی بود. این اصول و رفراندوم پسازآن با مخالفت شدید امام خمینی (ره) روبرو شد. امام هم از جنبههای قانونی و هم شرعی با آن مخالفت کردند. اولین جرقههای مخالفت امام با حکومت پهلوی از همینجا شروع شد؛ اما تاکنون رمانی نبوده است که به این ماجرا در کنار جنبههای سیاسی و تاریخی، به جنبههای اجتماعی و مردمی آن بپردازد. مسافر جمعه آمده است تا این بار را بردارد و انصافاً هم خوب توانسته است از عهده این کار بربیاید. رسول که متأثر از جبر محیطی خود است چندان از اصل ماجرا آگاه نیست ابتدا از موافقان اصلاحات ارضی است. چراکه رعیتزاده است و با این اتفاق، به نان و نوایی میرسد؛ اما حضور در قم و رفاقت با پسرخالهاش علی و دوستش، او را به سمت دیگری میکشاند. داستان ابتدا از روستایی در سبزوار شروع میشود و بعد توقف بسیار کوتاهی در تهران در قم ادامه پیدا میکند. تلاش نویسنده برای ایجاد تصویری ملموس و واقعی از شهرها و روستاهای ایران در آن زمان کاملاً مشهود است. این جزئیات و توصیفات بدون اینکه ریتم داستان را از نفس بی اندازد یا ذهن را درگیر کند کاملاً به فضاسازی داستان کمک کرده است. پوشش مردم، خوردنیها، وسایل حملونقل، اسامی خیابانها و اماکن معروف دهه چهل شمسی، از اطلاعاتی هستند که خواننده ضمن همراه شدن با مسافر جمعه آنها را به دست میآورد. 5 21 مسعود آذرباد 1402/1/18 روزگاران: تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی عبدالحسین زرین کوب 3.8 2 سه هزار تاریخ ایران از دوران پیشاآریایی تا سقوط آخرین حکومت پادشاهی در ایران، همه و همه در هزار صفحه! درباره مرحوم دکتر زرینکوب و نثر دلکش و شیرین ایشان هرچه بگویم کم است. من اولین بار در نوجوانی با قلم ایشان آشنا شدم و خواندن آثار ایشان در دایره واژگان و نگارش من اثر مثبت و مستقیم داشت. برگردیم سراغ کتاب روزگاران. دکتر زرینکوب در موضوعات مختلفی قلم زدهاند، از عرفان و تصوف گرفته تا ادبیات و تاریخ و هنر ایرانی. روزگاران را جزو آثار تاریخی دکتر زرینکوب باید در نظر گرفت. کتابی که تمرکزش بر تاریخ سیاسی ایران است. کتابی که میخواهد تصویری روشن و کلی از پهنه تاریخ چند هزار ساله ایران به مخاطبانش نشان دهد تا او بداند در این مدت بر او و وطنش چه گذشته است. کتاب سه بخش اصلی و ویژه دارد. بخش اول به ایران پیش از اسلام میپردازد. بخش دوم ایران پس از اسلام است تا هنگام برآمدن صفویان و بخش آخر روایت پانصد ساله اخیر است. از پادشاهی شاه اسماعیل صفوی تا انقلاب اسلامی مردم ایران. صد البته تمام دغدغه دکتر زرینکوب آوردن اسامی سلسلهها و شاهان و پایتختها نبوده است.بلکه او از پی این رفت و آمد شاهان و وزیران و سرداران و جنگها و صلحها در پی یک کلمه مهم بوده است. ایرانیان در طول این چند هزار سال خود را چگونه میدیدند. به بیان دیگر، ایرانی هویت را در چه میدیده است.آیا این هویت ثابت بوده است یا در گذر سالها و قرنها این هویت دچار دستخوش شده است؟ سوالی است که پاسخ دادن به آن راحت نیست اما خیالمان آسوده است که دکتر زرینکوب با همان حقیقتجویی همیشگی خود در پی پاسخ به آن بوده است. راستی، در کتاب دنبال ارجاع و منبع نباشید. حجم و ریتم کتاب باعث شده است دکتر زرینکوب از این قسمت بگذرد و ما فهرست منابع را فقط در پایان کتاب داریم. پس اگر دنبال یک کتاب تاریخی میگردید که تمام تاریخ ایران را با یک نثر شیرین و خواندنی برایتان بگوید و شما را زیاد درگیر پیچیدگیهای تاریخی نکند، حتما سراغ کتاب روزگاران بروید. 1 17 مسعود آذرباد 1402/1/18 چهار سابقه دار: یورش به زندان شهر سگی جلد 1 آرون بلیبی 3.7 10 اُف بر اون ناشری که بسمالله را از اول کتابش بردارد. من بهش یک میدم! فقط به درد کسی میخوره که بخواد ببینه لایتناول چطوری نوشته میشه. ارزش محتوایی برای هیچ قشر و گروه سنی ندارد.حالا هرقدر هم میخواد پرفروش باشه. 0 21 مسعود آذرباد 1402/1/18 رمان های سه گانه جان کریستوفر جلد 1 جان کریستوفر 3.9 2 من نه با ژول ورن، نه با آسیموف، نه با کلارک، علمیتخیلیخوان نشدم. من با جان کریستوفر علمیتخیلیخوان شدم. (واقعا در این زمینه خیلی خوششانس بودم!) شما هم اگر نوجوانی دارید که میخواهید علمیتخیلیخوانش کنید جان کریستوفر جزو خوبهاست! این سهگانهاش را البته من در ۲۷ سالگی خواندم! آنقدر که من جنس کارهایش را دوست دارم. کارهایش ساده است، قهرمانهایش آدمهای معمولی هستند و فضای علمیتخیلیاش آنقدر پیچیدگی فنی ندارد که آدم را اذیت کند. صد البته طرح داستانها پخته است، پیچشهای داستانی خوبی به کارش میدهد و از منظر اخلاقی و تربیتی چیزهای ارزشمندی برای مخاطب دارد. نشر قدیانی قبلا کتابهای جان کریستوفر را تکتک منتشر میکرد اما بعدا تصمیم گرفت همه را مجموعه کند. یک علتش حجم کم هر رمان است. فکر کنید سه جلد رمان میخوانید ۴۸۸ صفحه، میانگین هر جلد زیر ۱۷۰ صفحه است. ضمنا برای مخاطب نوجوان کمطاقت هم شرایط خوبی است کل مجموعه را یکجا میخواند و در انتظار نمیماند. داستان این سهگانه یک چرخش در زمان است و بازگشت به عقب. یک طوفان الکتریکی سایمون و پسرخالهاش را به رم باستان میبرد. به دو هزار سال قبل! آنها تبدیل به گلادیاتور میشوند و این تازه مال سی چهل صفحه اول است! جلد بعدی در مکزیک میگذرد و جلد بعدی در شرق آسیا! کتابی است سرشار از ماجراجویی دو پسرخاله که در طول مسیر دوستانی هم پیدا میکنند. آنها جهان را تغییر میدهند و یک چیزهایی را به جهان باستان میبرند که هیچکس حتی تصورش را هم نمیکند! پایانبندیش هم به حس و حال این دو نفر، سایمون و براد میخوره. خصوصا براد که کله داغی دارد و به هیچ ماجرایی نه نمیگوید. البته کتاب یک عیب بزرگ دارد.عنوان درست و درمانی ندارد.فکر کن بری کتابفروشی بگی آقا/خانم ببخشید! یک رمانهای سه گانه جان کریستوفر، مجموعه دوم میخوام! خب چی میشد اسم جلد اول یا یک اسم خاص را روی کتاب میگذاشتید؟ ضمنا حواس نویسنده به چرخشهای تاریخی و جزئیاتش هم بوده اما چون دغدغه مخاطب نوجوان را داشته، خیلی پیچیده و عمیق نشده اما میشود چیزهایی را غیرمستقیم درباره فلسفه تاریخ به مخاطبش برساند و مهمتر از آن ذهن نوجوانش را قلقلک بدهد که اگر یک روز به گذشته برگشت، چه کارها که میتواند بکند! 1 12 مسعود آذرباد 1402/1/17 ظلمت سفید سجاد خالقی 4.4 6 دو داستان بافاصله زمانی هفتادساله، روایتی از مجاهدتهای یک خانواده لُر. کوهیار و دوستش آیدین به همراه پدرانشان آقاجان سهراب و ایاز خان در دوره حکومت مظفرالدین شاه در یکزمان، تاراز و مهرداد و عمو لهراسب و بقیه لرهای بختیاری در دیماه سال پنجاهوهفت قصهای دیگر را روایت میکنند. انقلاب اسلامی ایران حرکتی منحصر به پایتخت نبوده است. تمام مردم ایران اعم از مسلمان و غیرمسلمان، فارس و کرد و لر و بلوچ و ترک در این بزرگترین انقلاب معاصر جهان نقش داشتهاند. ظلمت سفید نهفقط روایت گر اتفاقات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن پنجاه هفت که مقایسهای است مناسب و متناسب در ساختار و هویت با انقلاب مشروطه مردمان ایران در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار. استفاده از این روایت موازی که فصلبهفصل پیش میرود و در هر فصل با یکی از این دو قصه روبرو میشویم نهتنها مخاطب را گیج نمیکند که به او کمک میکند در پس خواندن این دو قصه، آگاهی سیاسی اجتماعی و فرهنگی او نسبت به این دو حرکت مهم سیاسی ایران افزونتر گردد. ایده داستان بهخوبی شکلگرفته است. انتخاب شخصیتهای لُر بهعنوان قهرمانان اصلی داستان نیز از دیگر ویژگیهای کتاب است. نشان میدهد مردم ایران، در هویت شکلگرفته و با چشمانی باز، با خطرات مواجه شدهاند و اگر دسیسههای بیگانگان نباشد آنها خوب میدانند با راهنمایی و کمک مراجع دینی، چگونه راه را از چاه بشناسند. فضاسازیهای داستان نیز از نکات مهم «ظلمت سفید» است. ظلمت سفید را میتوان جزو سردترین رمانهای ایرانی دانست. نویسنده چنان با دقت این سردی را توصیف کرده است که مخاطب واقعاً احساس میکند بهمانند تاراز و مهرداد، در میان رشتهکوه سرد و پوشیده از برف زاگرس همراه آنها قدم برمیدارد و حس میکند همچون آنها از میان اینهمه سختی و سرما و یخبندان عبور میکند تا نگذارد مأمورانی که به دنبال آنها هستند به نقشه شوم خود جامعه عمل بپوشانند. البته این سردی فقط در ظاهر کلمات و منحصر به فضای کوههای زاگرس نمیشود. هنگام خواندن قصه کوهیار و آیدین و در زیر گرمای طاقتفرسای تهران، خواننده از سردی حاکم بر ملت و حاکمیت سلسله قاجار آگاه میشود. شاهانی که فرهنگ و هنر و سیاست و اجتماع ایرانی را در انجماد عقبماندگی نگه داشتند و جز آسایش خود به چیز دیگری نمیاندیشیدند. اگر هم نبود گرمای وجود کسانی چون شیخ فضلالله نوری معلوم نبود چه میآمد بر سر آنها. نویسنده بهخوبی توانسته است تلاشهای سلطه¬طلبانه دولتهای روسیه تزاری و انگلیس را بهصورت غیرمستقیم نشان دهد و از حضور منفی آنها در ایران آن دوره پرده بردارد. از دیگر نکات مهم رمان ظلمت سفید، لهجه و گونههای زبانی گوناگون شخصیتها است. لُری، ترکی آذری، فارسی تهرانی و فارسی قجری از مهمترین این لهجهها و گونههای زبانی هستند. نویسنده بهخوبی است در عین وفاداری به لهجهها، آنها را برای مخاطب روان سازد تا دایره مخاطبینش کاهش پیدا نکند. هر جا نیز که لازم دیده است در پاورقی، توضیحات لازم را درباره واژگان و ابزارها و خوردنیها و پوشیدنیها گفته است. چنانکه در طراحی جلد نیز که به زیبایی طراحیشده است تصویری از چوقا، لباس معروف بختیاریها را نشان میدهد. کوهیار و آیدین، تاراز و مهراد، آقاجان سهراب و ایاز خان، عمو لهراسب و صولت و دیگران، بهخوبی پرداختشدهاند. رفتارها و افکارشان مستقل است. چنان انسانهایی زنده از خود واکنش نشان میدهند و مخاطب از یاد میبرد آنچه میخواند روایتی است تاریخی ازآنچه بر سر مردم ایران آمده است. شخصیتها نه فرشتههایی آسمانی هستند و نه شیاطینی جهنمی. هر کس کموکاستیهای خود را دارد اما به خاطر اهداف و آرمانهایش تلاش میکند و همین است که باعث میشود درجایی مسیر کوهیار و آیدین جدا شود اما دوباره بر سر وطن، به اشتراک برسند و در برابر دشمن مشترک، اختلافات داخلی را کنار بگذارند. دو داستان پایانبندیهای متفاوتی دارند. اتفاقات تاریخی باعث نشده است نویسنده در جبری تاریخی حس شکست یا پیروزی مطلق را به خواننده القا کند بلکه او تحلیلهایش نسبت به فرهنگ و جامعه آن روزهای ایران را در پشت رفتار و افکار و گفتار شخصیتهایش قرار داده و بدون هیچگونه شعارزدگی آنها را در موقعیت مناسب خودشان قرار داده است. پایانبندی ظلمت سفید، بیشتر از آنکه پرچمدار خوشحالی و شادی باشد پیامآور امیدواری و واقعبینی است. ظلمت سفید تلاش کرده است مخاطبش به اتفاقات تاریخی پیرامون خود از پنجرهای دیگر و از منظری متفاوت نگاه کند. باید از نویسنده به خاطر ارائه چنین دیدگاه نو و خلاقانهای تشکر کرد. 0 5 مسعود آذرباد 1402/1/17 مدرسه شبانه سیدمیثم موسویان 3.9 9 سیدمیثم موسویان، نویسنده شناخته شدهای است. او را نویسندهای میشناسیم که سعی میکند از فضای معمول داستاننویسی عبور کند و به یک فرم خلاقانه برسد. اوج این کار را میتوان برای او جایزه جلال دانست که سال 1400 آن را برایش به ارمغان آورد. اما مدرسه شبانه جنسی متفاوت دارد. داستانی که پس از اتفاقات پانزده خرداد 1342 رخ میدهد و حس و حالی عجیب دارد. این حس و حال عجیب را میتوان هم در شخصیتهای داستان مدرسه شبانه دید(به جز لقمان که دیرتر از همه به گروه اضافه میشود، باقی اعضای گروه همه درسنخوانترین دانشآموزان کلاس هستند!) بلکه نحوه روایت و قالبی که برای کتابش هم برگزیده است بر این عجیب بودن اضافه میکند. یک داستان که بین ژانر فانتزی، داستان انقلاب و داستان فلسفیعرفانی در رفت و آمد است. شاید با خودتان بگویید این که از همه کارهای سیدمیثم موسویان که عجیبتر است! باید بگویم بله! کلا این اثر، اثر عجیبی است. اینکه یک نویسنده چطور از فضای قالبگریز و ضدژانر به جایی حرکت میکند که قصهگو و ژانری است! این هم نشانه جسارت نویسنده است و هم بخشی از روندی است که او در بلوغ داستاننویسی خود در حال طی کردنش است. از جنبه مضمونی هم بله، واقعا داستان فانتزی عرفانی که در کوران مبارزه علیه رژیم شاه بگذرد نداشتهایم! در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشود! اما با این حال، مدرسه شبانه، داستان موفقی است. کار قصهگویی است که شما را با خودش جلو میبرد و اصلا داستان خالی از کشمکش نیست. یک علت مهم این درام قوی، علاوه بر شخصیتهای قوی و پرداخت شده، برقرار کردن نسبت بین مضامین مختلف کتاب است. داستانی که در مدرسه شبانه، سیدمیثم موسویان برای ما پخته است، حسابی قوام پیدا کرده است. فلسفه، مبارزه سیاسی، گروه رفاقت، سیستم جادویی فانتزی همه با یکدیگر نسبتی دارند. مدرسه شبانه غذایی است که هم در انتخاب مواد اولیهاش وسواس به خرج دادهاند هم در نحوه پخت و هم اثر زمان را در آن میبینیم. آنجا که اجزای غذا، کاملا پخته شده و مزه تمام مواد اولیه را به شکل درستش در کتاب میبینیم. بین اجزای داستان، پرش نمیبینیم. کاشت و برداشتهای خوبی دارد. حتی به اندازه کافی و به شکل دراماتیزه شده، مفاهیم فلسفی و عرفانی در آن به چشم میخورد. خلاصه که رمان نوجوان پرکششی است. البته فقط مخصوص نوجوانان نیست. بزرگسالان هم میتوانند بخوانند و بهرهاش را ببرند. مفاهیم فلسفیاش هم نه آنقدر سطحی و سادهانگارانه بیان شده نه آنقدر پیچیده و تخصصی به کار آمده است که مخاطب را پس بزند. ولی خب اگر عقبه فلسفی یا دغدغهای در این زمینه داشته باشید خیلی بیشتر کیف میکنید. حالش زیاد است. طرح جلدش هم خیلی قشنگ است! هم آدم را کنجکاو میکند هم به اندازه کافی اطلاعات میدهد. ضمنا یک نکته مهم، گول حچم زیادش را نخورید! انقدر کشمکش و هیجان دارد که اصلا گذر زمان را در آن حس نمیکنید! 4 22 مسعود آذرباد 1402/1/17 راه داستان: فن و روح نویسندگی کاترین آن جونز 4.5 5 کتابهای نظریه داستان، روی وجه قوانین داستانگویی و نوشتن تمرکز دارند. چگونه متناسب با قالب، فرم، موضوع و مضمون کتاب، بهترین متن ممکن را بنویسم. چگونه از قوانین به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم. چگونه با داشتههای نظری خودمان داستان خوب و استانداردی بنویسیم. اما راه داستان ماجرای متفاوتی دارد. من درباره این کتاب، شناخت کافی نداشتم. مترجمش، محمد گذرآبادی که الحق مترجم خوب و کاربلد و متخصصی است، باعث شد کتاب را بخرم و بعد خواندنش فهمیدم عجب جنسی است! راه داستان، نوشته کاترین آنجونز کتابی است برخلاف همان اکثریت کتابهای داستاننویسی که بر قوانین و فرموله تأکید و تکیه میکنند، دغدغه نویسنده این کتاب، نشان دادن جهانی است که اسمش را شنیدهایم اما هیچگاه فرصت عمیق شدن در آن را نیافتهایم. جهان الهام و شهود! البته حرفهای نویسنده راه داستان، واقعا عمق دارد! از جنس حرفهای نویسندهها و شاعرهای کافهنشین نیست که در فضایی تخدیری صحبت از الهام میکنند و آن را هدیهای الهی میدانند که فقط نصیب خودشان شده است و دیگران باید تا ابد حسرت نداشتنش را بخورند! کاترین آنجوز، در کتاب خود که شامل دوازده فصل است، بر روی چند چیز تأکید کرده است. نخست جنبههای فرمی را معرفی کرده است. از تاریخ و اهمیت داستان تا راهنمای کارگاههای راه داستان. در هر فصل، روی یک جنبه تمرکز کرده است و سعی کرده است، مختصر ولی در عین حال کاربردی حرفش را بزند. نیت نویسنده پرگویی و نشان دادن تمام جوانب نبوده است. مسئله دوم، جنبه شهودی آن است. چگونه در هر مرحله حس شهودی خود را درگیر کار کنیم. چگونه قواعد را بدانیم و به کار بگیریم اما فردیت و روح خود را هم در کار بدمیم تا اثری متفاوت خلق کنیم. تمرکز اصلی روی این بخش است. سومین نکته، تمرینهای انتهایی هر بخش است. این تمرینها بناست عضلات ذهن و زبان ما را قوی کنند و همانطور که در راه داستان جلو میرویم، یک داستان خلق کنیم. درست که راه داستان میخواهد حس شهود و الهام را در ما قوی کند، اما حرفهایش انتزاعی و ذهنی نیست. اصلا فصل آخر کتاب، درباره نحوه برگزاری این کتاب در کارگاه است! یعنی میشود کتاب را همخوانی کرد یا با حضور یک مدرس کاربلد و متخصص، آن را آموزش داد. ضمنا کتاب کمحجمی است. میشود گفت هر فصل، میانگین، دوازده صفحه است. البته اگر بخواهید همراه با تمرینها کتاب را جلو ببرید دوازده نشست برای مطالعه و نوشتنش لازم دارید. 0 17 مسعود آذرباد 1402/1/16 آخرین گودال لوئیس ساکر 4.2 22 همه کتابخوانها در زندگیشان لحظاتی داشتهاند که کتابی را یکهویی و بدون دلیل منطقی و فکر قبلی برداشته باشند و مطالعه کنند. حتی آنهایی که ادعای کتابخوانی دارند هم از این قاعده مسثنی نیستند! صد البته منم به عنوان یک کتابخوان معمولی هم از ماجرا خارج نیستم! ماجرای من و لوییس سکر و کتابش آخرین گودال هم شامل همین ماجرا میشود. من آخرین گودال را به دو دلیل خریدم،اول اینکه چاپ قدیم بود و ارزانقیمت، دوم بهخاطر مترجمش مرحوم حسین ابراهیمی(الوند)! رفته بودم به کتابفروشی یکی از دوستانم در مشهد سر بزنم که این کتاب را به همره دو کتاب دیگر آنجا دیدم و با یک حساب سرانگشتی حساب کردم خریدنش ضرر ندارد! یعنی ذرهای به فرم و محتوای کتاب کاری نداشتم! کتاب را گرفتم دستم و خواندنمش. بعد که تمام شد، گفتم این کتاب بعید است یک کتاب معمولی باشد. گوگل که کردم، دیدم بله! جزو خوبان روزگار است! چقدر هم من بختیار بودم که خواندن چنین کتابی به چنین شکلی نصیبم شد! خب از حاشیه بگذریم و برویم سر اصل مطلب. اصل خوب بودن این کتاب در چیست؟ داستان آخرین گودال، داستان پسر چاق خپلهای است به اسم استنلی که اتهام دزدیاش ثابت شده است و باید دوران محکومیتش را در یک دارالتأدیب مخصوص نوجوانان بگذارد. جایی بهغایت گرم، بهشدت خطرناک و دور از شهر و شهرنشینی! آخرین گودال داستانی است دور از شلوغی و هیجان روزمره. لوییس سکر یک قصه خوب برایمان تعریف میکند(کتاب داستان در داستان است و نوشتن چنین چیزی برای مخاطب نوجوان واقعا سخت است، حتی میشود گفت جنس اینجور کتابهای نوجوان نادر است!) شخصیتهای نوجوانش زنده و پویا هستند(آدم را درگیر میکند، نهایت همزادپنداری را در آدم ایجاد میکند و حتی دلش میخواهد جای استنلی باشد و درد ترکیدن تاولهای کف دست را حس کند!) فضاسازیاش آدم را درگیر میکند(بعید است این کتاب را بخوانید و از خواندنش احساس گرمازدگی نکنید و ترس از خزندههای گزنده، به جانتان نیفتد!) به علاوه تمام این ویژگیهای مثبت، عنصر تربیتی در آن خیلی خوب درآورده شده است. صد البته چارچوبهای فکری ما به عنوان مخاطب ایرانی مسلمان با یک نویسنده آمریکایی مسیحی تفاوتهایی دارد اما کلیت نگرش تربیتی کتاب بسیار خوب است. هم به عنوان مخاطب چیزی یاد گرفتم، هم به عنوان نویسنده روی نوشتنم اثر گذاشت و هم در اولین فرصت، این کتاب را به خواهرزادهام میدهم که بخواند! واقعا جنس خوبی است! پ.ن: بعدها به چند نفر از دوستان نوجواننویس معروف گفتم که آخرین گودال را خواندهام. آخرین گودال بین نویسندههای نوجوان کتاب شناخته شدهای است و حتی الگویی برای نوشتن در زمینه نوجواننویسی. پ.ن2: علاوه بر نشر قدیانی، نشر پریان هم این کتاب را با عنوان گودالها منتشر کرده است. علت اینکه مرحوم ابراهیمی عنوان «holes» را به آخرین گودال تغییر داده است را نمیدانم. https://behkhaan.ir/book/e7a74782-8927-46d3-b5a7-18e80b94f623?inviteCode=FE9EFC98EBE 2 15 مسعود آذرباد 1402/1/15 بی پایان برایان فریمن 4.0 2 برای اولین در یاداشت معرفی کتابم به این نتیجه رسیدم که تیک لو رفتن داستان را در آن پایین بزنم! بعد از چند دقیقه فکر کردن به این نتیجه رسیدم که فعلا برای گذاشتن این تیک زود است! داستانی که برایان فریمن در بیپایان برایمان تعریف میکند یک داستان علمیتخیلی است در زیرژانر دنیاهای موازی. اما جزو رمانهای علمیتخیلی نرم حساب میشود. یعنی به جای آنکه مفاهیم علمی را بیشتر بیان کند، به اثر آن بر زندگی و روح و روان آدمی میپردازد. البته دُز معمایی و جنایی کتاب هم بالاست! پای قتل در وسط است. فکر کن، خودت قاتلی اما در عین حال قاتل نیستی! بعد آن قتل هی ادامه پیدا میکند! بیپایان به صورت خلاصه یک رمان تریلر علمیتخیلی است. با این حال، ورای قصه و اتفاقات کتاب، بیپایان روی یکم مسئله مهم دست گذاشته است. جایگاه انتخاب در زندگی آدمی. نه تنها اتفاقات بزرگ که حتی انتخابهای کوچک هم میتواند در زندگی ما اثرات بزرگ بگذارد. از سوی دیگر، ایده اصلی کتاب هم ذهن آدمی را قلقلک میدهد. تصور کن همزمان با این دنیای کنونی ما، دنیاهای دیگری هست که آدمهایی مثل ما زندگی میکنند. نه تنها مثل ما که خود ما هستند. مثلا دنیایی که در آن من یک آدم کتابخوان نیستم و در این لحظه به جای نوشتن یادداشت معرفی کتاب، مشغول بازی در گیمنت هستم! یا در یک دنیای دیگر، یک آدم اهل اقتصاد هستم یا در یک دنیای دیگر، از سر وصدای بچههایم کلافه شدهام! برایان فریمن در بیپایان، سعی کرده است جنبههای مختلف زندگی قهرمان اصلیاش را تجزیه و تحلیل کند و نشان دهد قهرمان داستانش با تغییر مثبت در ایرادهای شخصیتیاش یا پررنگ کردن آنها چه سرنوشتهای متفاوتی پیدا میکند و آدمی نباید به راحتی هر کاری را انجام بدهد. دوراندیشی و تفکر و تأمل همهجانبه باید بخش اصلی رفتار و کردار ما باشد. برگردیم به جنبههای فرمی کتاب. نمیدانم طرح جلد اصلی کتاب هم همین است ولی خداوکیلی طرح جلد خوبی نیست. میشد طرح بهتری هم درآورد اما خب حتما رایاکتاب دلیلی داشته که چنین طرحی را انتخاب کرده است. درباره پایانبندی کتاب هم بگویم، اولش گیج شدم و حتی پایانبندی را نپسندیدم اما وقتی کتاب کامل تمام شد و یک بار دیگر به افتتاحیه رمان فکر کردم، دیدم عجب چیز خوبی درآورده است! بیخود نبوده است که ادامه نگارش مجموعه بورن مرحوم لادلوم را به برایان فریمن سپردهاند! اگر میخواهید تلخی و هیجان و تفکر را توأمان با هم داشته باشید، بخوانیدش. راستی کتاب بزرگسال است. اصلا و ابدا مناسب نوجوان و زیر 18 سال نیست. 0 1 مسعود آذرباد 1402/1/15 کارگاه داستان محمدرضا یوسفی 4.0 1 اولین کتاب تئوری در زمینه داستاننویسی که خواندم این کتاب بود. تقریبا هجده سال پیش. البته آن موقع از کانون امانت گرفته بودم ولی چند سال پیش اتفاقی نسخه کاغذیاش را دیدم و خریدمش. کتابی است که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است. اگر نوجوان علاقهمند به داستان دارید یا برای نوجوانان کلاس داستان برگزار میکنید میتواند منبع خوبی باشد. یک علتش این است که خود نویسنده کتاب، جزو قدیمیهای حوزه کودک و نوجوان نویسی است(گرچه با بسیاری از مبانی و آرای محتوایی محمدرضایوسفی موافق نیستم) دوم اینکه ناشرش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و آنها در ارائه متون درست و دقیق و اثربخش برای مخاطب خود بسیار کاربلد هستند. کتاب کمحجمی است. میشود در یک کارگاه ۱۰ جلسهای ارائهش داد. یا مخاطب آن را در ۱۰ نشست بخواند. درباره همه چیز داستان به صورت کلی و دور از تخصصینوشتن حرف زده است و یک تصویر کلی از اجزای داستان پیش روی مخاطب نوجوان خود قرار داده است. البته کتاب چندان به زبان نوجوانی نوشته نشده است و لحنی رسمی دارد اما با این همه جزو معدود کتابهای تئوری داستان است که برای مخاطب نوجوان نوشته شده است. نکته مثبت دیگر کتاب این است که در آخرین فصل به توضیح واژههای خاص پرداخته است تا مخاطب تعریفی کلی و مناسب با سنش داشته باشد. این همه روی نوجوان بودن مخاطب تاکید کردم یعنی دقیقا چه سنی؟ بازه زمانی ۱۳تا۱۸سال میتوانند این متن را بخوانند. حتی اگر سن بالاتر هم باشد و بخواهد یک متن کاملا ساده و بدون پیچیدگی و سرراست و کمحجم بخواند باز هم کتاب مناسبی است. 0 8 مسعود آذرباد 1402/1/14 داستان: ساختار، سبک و اصول فیلمنامه نویسی رابرت مک کی 4.7 11 تا سالهای سال، کتاب داستان مرجع بیچون و چرای تئوری داستان بود. اصلا این کتاب نماد باسوادی و بیسوادی بود! کسی که این کتاب را خوانده بود هم آدم فهمیدهای بود هم میشد روی حرفش حساب باز کرد! کتاب داستان با زیرعنوانی که دارد_ساختار، سبک و اصول فیلمنامهنویسی_نشان میدهد مختص فیلمنامهنویسهاست. اما برای تمام کسانی که دغدغه درام دارند حرف برای گفتن دارد. کتاب با مقدمهای از دغدغه نویسنده درباره درام قوی و ضعیف شروع میشود و بعد از آن با مفاهیم کلی مانند ژانر آشنا میشویم. فصول بعدی به مسئله شخصیت، کشمکش، نحوه تغییر شخصیت، استفاده از توصیف و دیالوگ در فیلمنامه و ... میپردازد. ویژگی مثبت تحلیل توأمان چند فیلمنامه فیلم معروف است که آن را برای مخاطب کالبدشکافی میکند تا مخاطب دستش بیاید آدمهای کاربلد که به مرز پختگی رسیده اند چطور هنرشان را استفاده و فوت کوزهگری را کجاش نوشتن خرج کردهاند. قطع کتاب هم تاحدی نامتعارف است و نوع صفحهآرایی نامتعارفتر! البته من نسخه جلد سبز قدیمی را دارم نه نسخه جلد آبی و مشکی جدید را. گرچه همین نامتعارف بودن و همین تغییر جلد خودش یک نکته است در جذب مخاطب! اما بگذارید یک چیز را صادقانهبگویم. حالا وضع فرق کرده است. با آن که کتاب داستان هنوز اعتبار خودش را دارد اما با تغییر نسل مواجهیم. کتابهای تئوری در زمینه داستاننویسی متنوعتر و بیشتر و روزآمدتر شدهاند و کتاب داستان مککی دیگر آن مرجعیت سابق را ندارد. خصوصا اینکه به درد تازهکارها هم نمیخورد. متنش سنگین، تاحدی تخصصی و جامانده از تغییرات روز است. با این همه خواندنش را به همه کسانی که دغدغه جدی و حرفهای دارند پیشنهاد میکنم. در واقع این کتاب برای مطالعه در زمینه تئوری داستان میتواند کتاب پنجم به بعد باشد. 0 32 مسعود آذرباد 1402/1/14 از چیزی نمی ترسیدم: زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی 1335 تا 1357 قاسم سلیمانی 4.5 168 یک ذهن نظامی معمولا اینطوری نمینویسد. دقیق، با جزییات، موشکافانه، همراه با صمیمیت و سادگی. نشان میدهد با یک نظامی اهل کتاب و مطالعه طرفیم. نشان میدهد از چیزی نمیترسیدم یک خودنوشت معمولی نیست. از چیزی نمیترسیدم همانطور که از زیرعنوانش پیداست زندگينامه خودنوشت حاج قاسم سلیمانی است. حرف زدن درباره یکی از مشهورترین و محبوبترین شخصیتهای دهه اخیر ایران و حتی جهان، عبث است. همه او را میشناسند و از جایگاهش خبر دارند. اما از چیزی نمیترسیدم با سادگیاش،با روان بودنش، با صمیمیتش آدم را مجذوب خود میکند. حاج قاسم بیهيچ ترس و نگرانی از پسزمینه خانوادگیاش میگوید. در کلامش برتری جویی نیست. اعلام گزارشی است از آنچه که بوده. هم از لحظات شیرین زندگیاش گفته هم از تلخکامیها و رنجها و شکستها. حاج قاسم بیش از هر چیزی سیر مبارز شدنش را نشان میدهد. مبارزی که از همان ابتدا مبارز نبوده است. مبارزی است اول طرفدار شاه بوده اما راکد نماندن و حقیقتجو بودن و خداخواهیاش او را به مسیر درست کشانده است. متنی که حاج قاسم برای ما به یادگار گذاشته است نشان میدهد آدمهای بزرگ از همان اول بزرگ نبودهاند، اما سعی کردهاند جوهره بزرگی و بزرگواری را در خودشان پررنگ کنند. عواملش هم زیاد است. محیط، ژنتیک، خانواده، تربیت، گروه همسال، معلم و مربی. حاج قاسم به فراخور به همه اینها و نقششان در زندگیاش پرداخته است. اما با اتمام کتاب یک حسرت بزرگ در دلت میماند. چه میشد زنده میماندی و باقیاش را روایت میکردی؟ 3 34 مسعود آذرباد 1402/1/13 راهنمای نگارش گفتگو ویلیام نوبل 4.5 1 من همیشه فکر میکردم درباره گفتوگو به اندازه کافی میدانم. هرچه نباشد حرف زدن که کاری ندارد! خصوصا من که دائم از سمت دیگران بابت خوب صحبت کردن تحسین میشدم! اما وقتی کتاب کمحجم ویلیام نوبل را دستم گرفتم دیدم که چقدر کم میدانم! آدمها معمولا زیاد حرف میزنند اما ویلیام نوبل در راهنمای نگارش گفتوگو نشان داده است چقدر میشود مختصر و مفید حرف زد! کتاب کمحجمی که پیش روی شماست، در فصول کوتاه، نکات کاربردی را همراه با مثال برایتان حل و فصل میکند. کتاب از یک مقدمه و سه بخش تشکیل شده است. در مقدمه نویسنده سعی کرده است تصور غالب و غلط ما را درباره گفتوگو بهم بریزد. او در تعریفی مشخص نشان میدهد چه فرقی بین حرف زدن و گفتوگو کردن است. در بخش اول نکات کلیدی و اساسی یک گفتوگوی خوب را بیان میکند. آنها را شاهکلیدهای گفتوگونویسی میداند. بخش دوم فوتهای کوزهگری است که با تمرکز بر جزئیاتی مانند نقش لهجه، گفتوگو در گفتوگو و امثالهم سعی کرده است وجوه پنهان اما مهم یک گفتوگوی خوب را بیاورد. بخش سوم کمترین ارتباط را با نویسنده و مخاطب ایرانی دارد. زیرا به مسائل حقوقی نقل قولها، استفاده از کلمات خاص و چیزهای شبیه به این میپردازد. البته این قسمت کوتاهترین بخش کتاب هم هست. کتاب راهنمای نگارش گفتوگو کتاب کمحجمی است. میشود خردخرد و با دقت در کمتر از دو هفته خواندنش. راستی پشت جلد کتاب، عنوان اصلی کتاب آمده است و انصافا عجب عنوانی برای مخاطب انگلیسیزبان انتخاب شده است! "shut up" he explained 2 21 مسعود آذرباد 1402/1/13 این آهنگ وحشی وی.ای. شواب 4.5 2 همین الان تموم شد! یک رمان ژانر وحشت را نیمهشب تمام کنی چه شود! برای من همه چیزش خوب بود. خط داستانیاش که رگههای علمیتخیلی هم داشت. شخصیتهایی که به خوبی پرداخت شده بود و نحوه تغییرشان کلیشه نبود. توصیفاتی که فضا و حس و حال و آدمها میداد. لحن و نثر شواب و ترجمه روان موژان چگینی. اما ورای تمام اینها مسئله وحشت است. کتابی که تعلیق و وحشت و ترس انسان را خوب در دست گرفته است. ویکتوریا شواب سعی کرده است از حرفهای تکراری درباره انسان و هیولا بگذرد و صرفا با هیجان و اکشن داستانش را جلو نبرد. شواب نویسندهای است که خیلی خوب انسانیت را ورای جنسیت در داستانش میریزد. با آن ور میرود و سعی میکند وجوه این انسانیت را در مصادیق مختلفش نشان دهد. اگر بخواهم بیشتر از این درباره خط قصه بگویم ممکن است لو برود و من آدمی نیستم که بخواهم داستان را لو بدهم! اما میگویم بهتان این داستان عشق نوجوانانه باقی رمان های ترجمهای را ندارد. این خودش یک مزیت مهم است! در کنارش با همه تلخی و ژانر وحشتش، حرمت خانواده خیلی خوب حفظ شد. حالا خودتان میخوانید و متوجه میشوید! البته فکر نکنید شواب بهترین کارش را نوشته است اما میتوانم بگویم جزو خوبهایش است. گرچه من باشم نبرد نهایی کتاب را تغییر میدادم. جا داشت که تغییر کند. حتی اگر ژانرخوان نیستید این کتاب را بخوانید. واقعا قرار نیست مثل باقی کتابهای ژانر باشد. شواب آدمی نیست که خودش را حتما در یک قالب خاص محدود کند! 3 10 مسعود آذرباد 1402/1/11 هیولاشناس؛ هیولاشناس جلد 1 ریچارد ینسی 4.3 5 کتاب تلخی است، نهبخاطر اینکه در ژانر وحشت است و صحنه های تلخ و تاریخ و خونین زیاد دارد بلکه بهخاطر نثر گزنده، واقعگرایانه و سرشار از تندیای که چنان آدمی را با واقعیتهای تلخ خودش روبرو میکند که امید را از آدمي میگیرد. داستان در آمریکای قرن نوزدهم میگذرد و داستان یک متخصص هیولاها و دستیارش را برای ما روایت میکند که درگیر پیدا کردن و دستهبندی هیولاها هستند. برای آنها که میخواهند در رمان وحشت، علاوه بر وحشت چیز دیگری هم باشد که ذهنشان را مشغول کند گزینه خوبی است. تنها به دنبال آدرنالین نباشید، به این فکر کنید که در میان جنگی خونبار میان انسان و هیولاها، ارسطو تفنگ به دست برایتان از اخلاق نیکوماخوسی روایت کند! 0 9