یادداشت مسعود آذرباد

                خواندن کتاب تلخ خیلی خوب است. نه از آن جنس تلخی‌هایی که فقط به آدم ناامیدی تزریق کند و آدم را افسرده‌حال کند. کتاب تلخی که آدم را و مسئولیت‌هایش را یادآوری کند، غمش اعصاب آدم را تحریک کند و تکانش دهد.
گستره: بیداری لویاتان یکی از همین کتاب‌هاست. یک رمان علمی‌تخیلی در زیرژانر اپرای فضایی و سیارات مسکونی که یک کاراگاه غمگین دارد با یک مهندس تعمیرات سفینه که از قضا در زندگی‌ شخصی‌اش یک آدم شکست خورده است.
بیداری لویاتان جلد اول مجموعه نُه جلدی گستره است و همین اول یک خبر بد هم بهتان بدم! تا این لحظه که من دارم این یادداشت را می‌نویسم هنوز هشت جلد دیگر ترجمه نشده است! ظاهرا همه چیز زیر سر مترجم است! دعا کنید بعد 6 سال باقی کتاب هم ترجمه بشه!
برگردیم سر اصل ماجرا. اصلا فکر نکنید یک کتاب پر از هیجان و پر از بزن و بکوب جلویتان است. گستره یک رمان معمایی است که توسط دو داستان مختلف روایت می‌شود. یک طرف ماجرا هولدن است، همان مهندس تعمیرات که در زندگی‌اش شکست خورده است و قرار است نائومی در زندگی‌اش تغییر بدهد؟ یک طرف کاراگاه میلر قرار دارد. همان کاراگاه غمگین خودمان. این وسط یک دختر هم وجود دارد. جولی مائو! حالا این وسط جولی و میلر و هولدن و صد البته نائومی چه ربطی به هم دارند و آیا کسان دیگری هم در این ماجرا نقش دارند بروید و باقی‌اش را بخوانید! اندازه سه فصل اولش را برایتان تعریف کردم!
حالا چه چیز این گستره خوب است که آدم برایش وقت بگذارد؟ اول اینکه علمی‌تخیلی خوبی نوشته است. به جزئیات فنی کارهای اندی وییر نمی‌رسد و همین خودش نکته مثبتی است. داده‌های علمی قرص و محکمی دارد اما ذهن آدم را تسخیر نمی‌کند! دوم همین کاراگاه غمگین است! به نظر من میلر با اینکه خیلی چیز خاصی ندارد و می‌توان جزو طیف کاراگاه‌های ژانر نوآر دسته‌بندی‌اش کرد اما با این همه عمق و پختگی‌اش آنقدری است که او را بشود جزو کاراگاه‌های خاص رمان‌های معمایی و جنایی آورد.
سومین دلیل برای خواندن این کتاب سیاست است! یعنی اگر اهل تاریخ باشید قشنگ بخشی از تاریخ مهم جهان را می‌توانید در اینجا ببینید. امپراطوری زمین(که غیرزمینی‌ها بهش میگن چاه زمین!)، جمهوری مریخ و اتحاد سیارکی! متوجه شدید که که؟!
دلیل چهارم را اگر بگویم داستان لو می‌رود! خودتان کشفش کنید کیفش بیشتر است. اما چون طاقتم کم است، یک سرنخ بهتان می‌دهم. رمان علمی‌تخیلی اگر می‌خواهد حرف جدی بزند حرف الهی می‌زند. حالا چه مؤمنانه باشد چه ملحدانه!
پ.ن: آدم کتابخوان خوب نیست خواندنش را خیلی جار بزند، اما من این کتاب 720 صفحه‌ای را در یک نشست خواندم! 9صبح تا 6 عصر! خداوکیلی اگر یک کتاب کشش نداشته باشد آدم اینطوری می‌خواندش؟
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.