مرد محروز

مرد محروز

مرد محروز

پیتروی. برت و 1 نفر دیگر
4.1
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

2

پس از غروب خورشید و با تاریک شدن هوا، دوزخی ها برمی خیزند ــ شیاطینی با قدرت هایی ماورائی که نفرت از انسان ها در وجودشان زبانه می کشد. صدها سال است که شیاطین، شب را آکنده از وحشت کرده اند و آهسته آهسته انسان ها را که پناهگاهی جز حصار امن حرزها ندارند، شکار می کنند. حرزها، علامت ها و طلسم هایی قدرتمند هستند که ریشه در افسانه ها دارند و دیوار حفاظتی آن ها به طرز وحشتناکی شکننده است؛ اما همیشه همین گونه نبوده است. زمانی مردان و زنانی بوده اند که در نبردی پایاپای با دوزخی ها می جنگیدند، اما آن روزها سپری شده است. دوزخی ها هر شب قدرتمندتر از شب قبل می شوند، در حالی که تعداد انسان ها در اثر حملات بی امان آن ها کاهش می یابد. حال که امید به آینده رو به رنگ باختن است، سه بازمانده ی جوان از حملات وحشیانه ی شیاطین، قدم از امنیت متزلزل حرزها بیرون می گذارند و خطر را به جان می خرند تا نومیدانه رازهای گذشته را دریابند...«بازماندگان حملات شیاطین خیلی زنده نمی ‍ ماندند... گفته می ‍ شد هیچ ‍ کس واقعاً از یک حمله جان سالم به در نمی ‍ برد، مگر این که یک سال و یک روز گذشته باشد.»

یادداشت‌های مرتبط به مرد محروز

            من با خواندن کتاب مرد محروز فهمیدم، فمنیست‌های مرد! تا درون رمان فانتزی نفوذ کردند! قصه خوبی داره، سیستم جادوییش هم جالبه ولی توش شما هیچ مرد خوبی پیدا نمی‌کنی! این بده! همه مردهای داستان، حتی قهرمان اصلی کتاب، یک ایراد بزرگ دارند! چه خبره!؟
خب از حرف‌های محتوایی بگذریم و بریم سراغ فرم. مرد محروز، صرفا داستان من محروز نیست. قصه لیشا و راجر هم هست. بماند که در جلدهای بعدی قصه آدمهای دیگر هم وارد می‌شود! قهرمان داستان ما، آرلن، پسری است که به‌خاطر قتل مادرش توسط شیطان‌های دوزخی و بی‌عرضگی و ترسو بودن پدرش تصمیم می‌گیره قدرت حرزها را به دست بیاورد و قاصد دوک پیچک می‌شود و این سرآغاز ماجرهای اوست. این وسط با راجر هم آشنا می‌شود و کم‌کم پای دختری به نام لیشا هم به این وسط کشیده می‌شود. حالا اینکه این سه نفر بالاخره در کجا بهم می‌رسند و مهمتر از همه اصلا منجی کی هست، باید در خود رمان بخوانید!
کتاب مرد محروز، اولین جلد از مجموعه شیاطین است و سه جلد دیگر هم دارد. دیگر چه چیزی است که نگفتم؟ آها! اولش یک ذره کنده و ممکنه خسته بشید اما تحمل کنید، خیلی زود به جاهای هیجان‌انگیزش هم می‌رسید!