علیرضا

علیرضا

@mercuryus
عضویت

تیر 1404

6 دنبال شده

1 دنبال کننده

                بیشتر فانتزی ، تاریخ  و در اسطوره شناسی
عاشق زبان لاتین و تاریخ امپراطوری روم 😍


              
Talaria

یادداشت‌ها

علیرضا

علیرضا

2 روز پیش

        یه روایت خیلی جذاب از اسارت و ماجراجویی در دل قبایل ادمخوار 

لحن کتاب مثل موبی دیک چیزیه بین خاطرات و گزارش سفر 
داستان تو عصر استعمار اتفاق میفته و درباره ی ملوانیه که به همراه دوستش 
به خاطر شرایط بد کشتی فرار میکنن 
و توی جزیره به دست قبیله ی ادمخوار تایپی اسیر میشن 
داستان کتاب واقعیه و گزارش سه ماه زندگی هرمان ملویل بین بومی های آدمخوار جزیره ی مارکینزه 

چیزی که تو قلم ملویل عاشقش هستم ریز بینی و جزییاتیه که در اختیار خواننده میذاره 
و اینکه حواس مختلف رو با کلمات تحریک میکنه 
یعنی  موقع خوندن کتاباش به راحتی میتونی بوی دریا و طعم نمک باد دریایی رو حس کنی توی کلماتش 
دومین چیزی که درمورد ملویل دوست دارم اینه که درباره ی دریانوردی مینویسه که شخصا عاشق دریا و دریانوردی و جزایر گرمسیری هستم و برای همین کتاباش برام حکم قورمه سبزی یا کباب بره داره 😁 .
اینکه نویسنده میاد با جزییات تمام ، یه زندگی کاملا متفاوت رو که هیچ ایده ای دربارش نداریم طوری به تصویر میکشه که انگار داری تو اون شرایط زندگی میکنی خیلی خیلی لذت بخشه 
مثلا از فرایند درست کردن یه نوع خمیر تخمیری خوراکی از میوه ای درخت نان چند صفحه برات مینویسه و تو حس میکنی تک تک این مراحل برات اشنا شده .
یه جاهایی هم میاد و نقد وارد میکنه به تصورات مرسوم از وحشی بودن بومیان جزایر و حس خودبرتربینی و متمدن بودن مبلغان مذهبی اروپایی .
کیفیت فیزیکی کتاب خوبه 
و لبه رنگیش هم تو ذوق نمیزنه 
نکته ی منفی ویراستاری افتضاح کتابه (اگر ویراستاری شده باشه) و غلط املایی های بسیار زیاد که به نظرم میشه به خود داستان بخشیدش. 
خوندنش خیلی طول کشید چون دلم میخواست تو هر پاراگراف مکث کنم و مثلا خالکوبی کردن ، یا جشن ها و مراسم آیینی بومی ها رو تو ذهنم تصویرسازی کنم . 
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

علیرضا

علیرضا

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 273

پیش تر اشاره کردم که رؤسا تسلطی میانه بر مردمان قبیله داشتند و تا آنجا که چشم های من یاری میکرد، باید بگویم از اصل یا قانون همگانی مشترکی برای ارتباط میان مردم خبری نبود تنها قانون موجود در جزیره همان ممنوعیت راز آلود بود. در دوره اقامتم میان مردمان تایپی هرگز شاهد محاکمه کسی برای ارتکاب جرمی علیه دیگران نبودم هیچ اثری از دادگاه و عدل گاه نبود. پاسبانی هم برای مقابله با اراذل و آشوبگران وجود نداشت خلاصه آن که مردمان این دره هیچ ماده و شرط قانونی برای بالا بردن کیفیت زندگی یا محافظت از جامعه نداشتند؛ همان چیزی که هدف روشنفکرانه قانونگذاری در جوامع متمدن قلمداد میشود با این حال همه چیز در دره در هماهنگی و آرامش پیش می رفت. امری که باید اذعان کنم بسیار متفاوت از روابط پرهیز کارانه و فرهیخته انسانهای جوامع متمدن مسیحی بود. این معما را چگونه می توان تفسیر کرد؟ مردمان این جزیره ملحد! بربر! و آری، آدم خوار بودند! پس چگونه بی هیچ قانون مقرری به چنین حد اعلایی از نظام اجتماعی دست یافته بودند که اوج و غایت سعادت در چنین نظامی بود؟

1

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.