بریده‌ای از کتاب دنیای تاریک روشن اثر ورنر هرتسوگ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 105

🟢 افراد سلاح هایشان را عمود مقابل بدنشان میگیرند اونودا با دقت و کنجکاوی به این منظره نگاه میکند؛ گویی احساس میکند تمام اینها ممکن است فقط خواب و رؤیا باشد. انتهای صف ژنرالی ایستاده است که فرماندهی تمام نیروهای مسلح فیلیپین را بر عهده دارد. اونودا به سوی او میرود احترام نظامی به جا می آورد و اسلحه اش را تسلیم او میکند بعد شمشیرش را نیز در دو دستش می گیرد و به سوی او دراز میکند ژنرال فوراً شمشیر را به او پس میدهد و می گوید: « یه سامورایی واقعی هرگز شمشیرش رو از خودش جدا نمیکنه» اونودا سالیان درازی است که احساسات و عواطف انسانی خود را به کلی از دست داده است، اما بعدها تأیید می کند که در آن لحظات همه چیز درون او در جوش و خروش بود.

🟢 افراد سلاح هایشان را عمود مقابل بدنشان میگیرند اونودا با دقت و کنجکاوی به این منظره نگاه میکند؛ گویی احساس میکند تمام اینها ممکن است فقط خواب و رؤیا باشد. انتهای صف ژنرالی ایستاده است که فرماندهی تمام نیروهای مسلح فیلیپین را بر عهده دارد. اونودا به سوی او میرود احترام نظامی به جا می آورد و اسلحه اش را تسلیم او میکند بعد شمشیرش را نیز در دو دستش می گیرد و به سوی او دراز میکند ژنرال فوراً شمشیر را به او پس میدهد و می گوید: « یه سامورایی واقعی هرگز شمشیرش رو از خودش جدا نمیکنه» اونودا سالیان درازی است که احساسات و عواطف انسانی خود را به کلی از دست داده است، اما بعدها تأیید می کند که در آن لحظات همه چیز درون او در جوش و خروش بود.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.