یادداشت‌های Sheida Hanafi (166)

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

15 ساعت پیش

          کتاب باران مرگ روایتی است از روزی که آسمان دیگر آبی نیست، روزی که باران به جای زندگی، مرگ می‌بارد. گودرون پاوسه‌وانگ در این داستان نوجوانی به نام یانا را مقابل فاجعه‌ای قرار می‌دهد که هیچ‌کس حتی تصورش را هم نمی‌کرد: انفجار یک نیروگاه هسته‌ای. در چشم به‌هم‌زدنی، شهرِ آرام به جهنمی خاموش بدل می‌شود؛ خیابان‌ها خالی، خانه‌ها متروک، و ابر رادیواکتیوی که همچون سایه‌ای مرگبار بر سر همه می‌افتد.

«باران مرگ» تنها قصه‌ی یک دختر نیست؛ آیینه‌ای است از سرنوشت هزاران انسانی که قربانی غرور و بی‌احتیاطی تکنولوژی می‌شوند. نویسنده با قلمی تکان‌دهنده نشان می‌دهد چگونه اعتماد کورکورانه به صنعت هسته‌ای می‌تواند به کابوسی بدل شود که حتی پس از خاموش شدن شعله‌های آتش، تا نسل‌ها بر زندگی انسان‌ها سایه می‌افکند.

این کتاب تلخیِ ناگزیرِ حقیقت را یادآوری می‌کند: پیشرفت، اگر بی‌پروا و بی‌مسئولیت باشد، می‌تواند زندگی را در یک لحظه به مرگ بدل کند💔
        

6

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

3 روز پیش

          🎣 ماهیگیران – رودخانه‌ای که یک پیشگویی، آرامش آن را برای همیشه برهم می‌زند…

در نیجریه‌ی دهه‌ی نود، چهار برادر جوان پا به جایی می‌گذارند که سال‌هاست در میان مردم به زمزمه‌های شوم و باورهای کهن گره خورده است. همان‌جا، در کنار آبی که آرام به نظر می‌رسد اما چیزی در عمقش می‌جوشد، با مردی روبه‌رو می‌شوند که کلماتش مثل تیغ، آینده را می‌شکافد. او پیشگویی می‌کند… و از آن لحظه، دیگر هیچ‌چیز مثل قبل نیست.

چیگوزی اوبیوما با نثری شاعرانه و پرتصویر، روایتی خلق می‌کند که در آن، خانواده، عشق، ترس، و باورهای ریشه‌دار قبیله‌ای در هم می‌پیچند. ماهیگیران از آن داستان‌هایی است که با تو وارد رودخانه می‌شود، کم‌کم عمق می‌گیرد، و پیش از آن‌که بفهمی، در میان گردابش اسیر شده‌ای.

این رمان، نه‌تنها پنجره‌ای به فرهنگ و فضای نیجریه است، بلکه آینه‌ای است برای دیدن این حقیقت تلخ: گاهی سرنوشت را نه دست روزگار، که کلماتی که به آن باور می‌کنیم، می‌سازند.
        

12

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

5 روز پیش

          کوبن از اون نویسنده‌هاست که اگه یه کتابشو باز کنی، یهو به خودت میای می‌بینی سه ساعت گذشته و هنوز داری میگی «فقط یه فصل دیگه»!

قلمش تو ژانر جنایی-معمایی و تریلر روان‌شناختی واقعاً نفس‌گیر هست — داستان‌هاش پر از پیچش‌های غیرمنتظره‌ست، هر کی به کی شک داره، هر سرنخ یه جایی بهت لگد می‌زنه 😂 و آخرش معمولاً جوری غافلگیرت می‌کنه که میگی «واااای، از اول جلوی چشمم بود!».

اگه بخوام ساده بگم:
📌 داستاناش = تعلیق + پیچش + آدمای خاکستری + رازهای قدیمی که بالاخره لو میرن.

حالا درباره این‌ کتاب : 🫠

از همون صفحه‌ی اول مثل یه مشت توی صورتت می‌خوره:
مایا، خلبان سابق ارتش، تازه شوهرش رو از دست داده. همه میگن کشته شده و پرونده بسته شده.
ولی… یک روز دوربین مخفی اتاق بچه‌ش رو چک می‌کنه و چی می‌بینه؟!
شوهر مرده‌اش، زنده و سالم، در حال بازی با دخترش! 😱

از همین‌جا دیگه نمی‌تونی کتاب رو زمین بذاری.
هر فصل مثل یک بمب ساعتیه — مایا میره دنبال جواب، ولی هر سرنخی که پیدا می‌کنه، هزار تا سوال جدید درست می‌کنه. هر کسی که بهش اعتماد داری، ممکنه دروغ گفته باشه. حتی خودت شروع می‌کنی به شک کردن که مایا داره همه چیز رو درست می‌بینه یا نه.

هارلن کوبن استاد اینه که با روحت بازی کنه:
🔹 هر وقت فکر می‌کنی معما رو حل کردی، ورق برمی‌گرده.
🔹 هر فصل با یک ضربه‌ی آخر تمام میشه که مجبورت می‌کنه همون لحظه بعدی رو بخونی.
🔹 و پایانش… همون لحظه‌ای که کتاب رو می‌بندی و میگی:
«نههههه! این دیگه چی بود؟!» 😵‍💫

اگه می‌خوای قلبت تاپ‌تاپ بزنه، مغزت داد بزنه «صبر کن این چه معنی میده؟» و چشمت حتی وسط شب هم نخواد بسته شه… این کتاب همونیه که باید بخونی.
        

49

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

1404/5/15

          هنوز در سکوت آن اتاق تشریح ایستاده ام 💔
یه کتاب‌هایی هست که توجه زیادی بهشون نمیشه و ترند نیستند اما خوندنشون شما رو روانی میکنه 🤌
 «ما منتظر بودیم شیطان را ببینیم، اما او با روپوش سفید آمد. نه شاخ داشت، نه دندان، فقط یک فرم آزمایش دستش بود.»



در میانه‌ی جنگ جهانی دوم، در ژاپن، در یکی از دانشگاه‌های پزشکیِ معتبر، گروهی از دکترها بر اسیران آمریکایی آزمایش‌های انسانی انجام دادند: زنده زنده کالبدشکافی‌شان کردند، بدون بی‌هوشی. تاریخ واقعی‌ست. دردناک، منزجرکننده، اما واقعی.

شوساکو اندو این فاجعه را در قالب رمانی کوتاه و استخوان‌سوز بازآفرینی می‌کند. اما نه برای تحریک احساسات یا هیجان، بلکه برای کندن پوست اخلاقی خواننده.
این داستان نه درباره‌ی قربانیان، که درباره‌ی عاملان است — دکترهایی که «فقط انجام وظیفه می‌کردند»، و به تدریج، در هیاهوی جنگ، انسانیت را کنار گذاشتند. نه با تصمیمی دراماتیک، بلکه با سکوت، با بی‌تفاوتی، با توجیه‌های عقل‌پسند.

اینجا خبری از هیولاهای ترسناک نیست. بلکه هیولاها، شبیه خودمان‌اند. مهربان، معمولی، حتی کمی خسته. و این است که ترسناک‌ترش می‌کند.

"دریا و زهر" کتابی نیست که ببخشد. نه قربانی را، نه خواننده را.

این کتاب می‌پرسد:
ـ وقتی همه می‌دانند و هیچ‌کس کاری نمی‌کند، گناه از کیست؟
ـ اگر خودت را بی‌دست‌وپا، بی‌تقصیر، و بی‌قدرت بدانی، هنوز انسان مانده‌ای؟
ـ اگر سکوت کرده باشی، شریک جنایت نیستی؟

این کتاب را نخوان، اگر دنبال سرگرمی‌ای.
این کتاب را بخوان، اگر جرئت داری به زخم‌های تاریخ، و به ترسناک‌ترین نسخه‌ی خودت، خیره شوی.
        

27

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

1404/5/15

          📚 آنا کارنینا | لئو تولستوی
"به‌جای ستایش زنی که خودش رو در آغوش هوس انداخت، من ترجیح می‌دم به احترام مردی بایستم که حتی بعد از خیانت، وقارش رو حفظ کرد."

در دنیایی که همه دلشون برای آنا می‌سوزه، من ایستادم کنار الکسی الکساندروویچ، مردی که تا لحظه‌ی آخر خواست خانه‌اش را نگه دارد، عشقش را حفظ کند، و حتی آبرومندانه ببخشد — و در ازاش چه گرفت؟ تحقیر، تمسخر، طرد.

آنا برای من نه قربانی جامعه بود، نه قهرمان رمانتیک. زنی بود خودخواه، کودکانه، و شاید حتی تا حدی بی‌رحم. دل برید از شوهری که دوستش داشت، پسرش رو رها کرد، و وقتی حتی ورونسکی هم براش کافی نبود، خودش رو نابود کرد.

در این میان، لوین و کیتی برای من نماینده‌ی بلوغ و ساختن بودند، اما هنوز هم الکسی با وقار و غمگینی صبورانه‌اش، کسی بود که تا آخرین صفحه بهش فکر می‌کردم.

این رمان درباره‌ی عشق نیست — درباره‌ی انتخاب‌هاست. و آنا بدترین انتخاب ممکن رو کرد.

—  با احترام به مردی که از یادها رفت اما نجیب ماند.

        

35

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

1404/5/11

          این معرفی با طرفداری همیشگی من از ضابطیان نوشته شده 🥲😅 و ممکنه نظر همه این نباشه 🥹🤣

🍊 «نوشابه زرد» — خاطره‌ای در بطری شیشه‌ای

«نوشابه زرد» فقط یه سفرنامه از کانادا نیست، یک دیدار دوباره با رؤیایی قدیمیه، رؤیایی که سال‌ها تو ذهن ما ایرانی‌ها، پشتِ قاب تلویزیون‌های دهه شصت و هفتاد رنگ گرفته بود: یک کشور رویایی، منظم، خوش‌برخورد و آرام… و حالا منصور ضابطیان، با نگاهی پخته‌تر از سفرهای قبلی‌اش، پا به این رؤیای قدیمی گذاشته و اون رو با چشمان واقعی لمس کرده.

تو این کتاب، خبری از خاطرات پرت و پلا و شلوغی‌های توریستی نیست. انگار نویسنده، مثل کسی که سال‌هاست جهانگردی می‌کنه، بالاخره رسیده به نقطه‌ای که بیشتر می‌بیند تا صرفاً «وصف کند».
طنزش، دیگه نیش‌دار یا اغراق‌شده نیست؛ گرم و درون‌گراست، جایی که به جای خندیدن، دلت می‌خواد سر تکون بدی و بگی: «آره... منم همین‌طور فکر می‌کردم.»

نوشابه زرد اسم عجیبیه، نه؟ اما وقتی کتاب رو بخونی، می‌فهمی که اسمش استعاره‌ایه از اون حس نوستالژیکی که همیشه باهاش بزرگ شدیم، همون حسی که وقتی وارد کانادا می‌شی و آدم‌ها رو می‌بینی، یه جایی ته دلت می‌لرزه. مثل دیدن یه نوشابه زرد قدیمی پشت ویترین مغازه‌ای توی کوچه پس‌کوچه‌های خاطرات.

        

44

          ژاپن و مسیحیت 🫣🫣🫣
در قرن هفدهم، ژاپن کشوری بسته و مرموز است که با خشونت تمام در برابر نفوذ خارجی، به‌ویژه دین مسیحیت، مقاومت می‌کند. در این بستر تاریک، یک کشیش پرتغالی جوان به همراه یارش راهی ژاپن می‌شود تا ردپای استاد گمشده‌اش را پیدا کند — کسی که گفته می‌شود ایمانش را زیر شکنجه از دست داده است.

رمان سکوت داستانی است عمیق، تأمل‌برانگیز و دردناک درباره‌ی ایمان، تردید، فداکاری، و رویارویی با سکوت خداوند در برابر رنج انسان. اندو با نگاهی انسانی و فلسفی، ذهن و روح خواننده را درگیر پرسش‌هایی می‌کند که پاسخ ساده‌ای ندارند.

💡 چرا بخوانیم؟

اگر به آثار با تم‌های مذهبی، فلسفی و روان‌کاوانه علاقه‌مندی.

اگر دوست داری با فضای ژاپن قرن هفدهم آشنا بشی.

اگر از رمان‌هایی خوشت میاد که سؤالات وجودی طرح می‌کنن و تا مدت‌ها در ذهن می‌مونن.

🎥 اقتباس سینمایی:

در سال ۲۰۱۶، مارتین اسکورسیزی فیلمی با همین نام از این رمان ساخت با بازی اندرو گارفیلد، آدام درایور و لیام نیسون — که خودش به تنهایی اثری تماشایی‌ست.
        

10

          ❌️ ارتباط گرفتن با این کتاب خیلی سخته ❌️
📖 دیدن از سیزده منظر 

کتاب «دیدن از سیزده منظر» مجموعه‌ای‌ست از چهار داستان کوتاه نوشته‌ی کُلم تویبین، نویسنده ایرلندی، که با نگاهی عمیق و انسانی به مفاهیمی چون هویت، حافظه، خشونت، تنهایی، فقدان، و بحران ایمان می‌پردازد.

داستان‌ها به‌جای روایت‌های پرکشش و ماجرامحور، تمرکزشان بر درونیات شخصیت‌ها، سکوت‌های سنگین، و ناتوانی زبان در بیان رنج است. از قاضی پیری که به قتل می‌رسد و از سیزده زاویه مختلف روایت می‌شود، تا مادری که دنبال پسر ناپدیدشده‌اش می‌گردد، زنی که ترومای شکنجه را در خود حمل می‌کند، و راهبه‌ای که با شک در ایمانش روبه‌رو می‌شود.

نثر تویبین کم‌حرف، دقیق و تأمل‌برانگیز است. این کتاب به خواننده یادآوری می‌کند که هیچ حقیقت واحدی وجود ندارد، و ما انسان‌ها را همیشه از منظری محدود می‌بینیم—در حالی‌که واقعیت، چندلایه و مبهم است.

🎯 درون‌مایه کلی مجموعه

تویبین با این چهار داستان، به نوعی زندگی در قرن بیست‌و‌یکم را بازخوانی می‌کند:

زندگی در جهانی با خشونت پنهان و علنی

ناتوانی زبان در بیان رنج واقعی

شکستن ایمان‌ها، چه در دین، چه در عدالت

و ناتوانی ما در رسیدن به «درک کامل» از یک انسان، چون همیشه فقط یک بُعد از او را می‌بینیم — و شاید همین باشد معنای "دیدن از سیزده منظر".

📚 مخاطب این کتاب کیست؟

اگر به ادبیات تأمل‌برانگیز، روان‌شناختی و فلسفی علاقه‌مند هستی،

اگر از داستان‌هایی با روایت‌های غیرخطی و چندلایه خوشت میاد، و اگر به دنبال بررسی رنج و هویت انسانی در قالب داستان کوتاه هستی کتاب مناسب توئه ! 
        

14