یادداشت Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

دیروز

        کوبن از اون نویسنده‌هاست که اگه یه کتابشو باز کنی، یهو به خودت میای می‌بینی سه ساعت گذشته و هنوز داری میگی «فقط یه فصل دیگه»!

قلمش تو ژانر جنایی-معمایی و تریلر روان‌شناختی واقعاً نفس‌گیر هست — داستان‌هاش پر از پیچش‌های غیرمنتظره‌ست، هر کی به کی شک داره، هر سرنخ یه جایی بهت لگد می‌زنه 😂 و آخرش معمولاً جوری غافلگیرت می‌کنه که میگی «واااای، از اول جلوی چشمم بود!».

اگه بخوام ساده بگم:
📌 داستاناش = تعلیق + پیچش + آدمای خاکستری + رازهای قدیمی که بالاخره لو میرن.

حالا درباره این‌ کتاب : 🫠

از همون صفحه‌ی اول مثل یه مشت توی صورتت می‌خوره:
مایا، خلبان سابق ارتش، تازه شوهرش رو از دست داده. همه میگن کشته شده و پرونده بسته شده.
ولی… یک روز دوربین مخفی اتاق بچه‌ش رو چک می‌کنه و چی می‌بینه؟!
شوهر مرده‌اش، زنده و سالم، در حال بازی با دخترش! 😱

از همین‌جا دیگه نمی‌تونی کتاب رو زمین بذاری.
هر فصل مثل یک بمب ساعتیه — مایا میره دنبال جواب، ولی هر سرنخی که پیدا می‌کنه، هزار تا سوال جدید درست می‌کنه. هر کسی که بهش اعتماد داری، ممکنه دروغ گفته باشه. حتی خودت شروع می‌کنی به شک کردن که مایا داره همه چیز رو درست می‌بینه یا نه.

هارلن کوبن استاد اینه که با روحت بازی کنه:
🔹 هر وقت فکر می‌کنی معما رو حل کردی، ورق برمی‌گرده.
🔹 هر فصل با یک ضربه‌ی آخر تمام میشه که مجبورت می‌کنه همون لحظه بعدی رو بخونی.
🔹 و پایانش… همون لحظه‌ای که کتاب رو می‌بندی و میگی:
«نههههه! این دیگه چی بود؟!» 😵‍💫

اگه می‌خوای قلبت تاپ‌تاپ بزنه، مغزت داد بزنه «صبر کن این چه معنی میده؟» و چشمت حتی وسط شب هم نخواد بسته شه… این کتاب همونیه که باید بخونی.
      
359

33

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.