بریده کتابهای پارمیدا پارمیدا 1403/10/5 نکبت: فلسطین، سال 1948 و دعاوی حافظه لیلا ابولقود 0.0 1 صفحۀ 38 کاراکائر برای حافظه قدرت و امکانی خاص قائل میشود. از نظر کاراکائر، قدرتمندان نمیتوانند خواست و ارادهشان را برای برساختن گفتاری هژمونیک درباره وقایع تاریخی یا قرائت خود را از این وقایع به صورت تمام و کمال بر ما تحمیل کنند. کاراکائر یادآور میشود: «همواره راههای نفوذی برای گریز از روایت فاتحان وجود دارد». حافظه یکی از معدود سلاحهای در دسترس کسانی است که اوضاع و احوال تاریخ به ضرر آنها رقم خورده است. حافظه میتواند روایت رسمی از تاریخ را برهمزند. حافظۀ فلسطینی که با وجود مسکوت ماندنش توسط روایت مهیب صهیونیسم خود را حفظ و به لحاظ اجتماعی بازآفرینی کرده است، حافظهای مخالف و در تقابل با این روایت غالب است. این حافظه امکان شکلگیری یک تاریخ بدیل و متفاوت را فراهم میکند. 0 3 پارمیدا 1403/10/5 وضع بشر هانا آرنت 4.6 3 صفحۀ 190 آرمانهای homo faber [انسانِ سازنده یا ابزارساز] یا سازندهی جهان، که همانا ماندگاری و ثبات و دوامند، قربانی فراوانی شدهاند که آرمانِ animal laborans [حیوانِ زحمتکش] است. ما در جامعهای مرکب از زحمتکشان به سر میبریم زیرا تنها زحمت است که با ثمردهی ذاتیاش احتمال دارد موجب فراوانی شود؛ و ما کار را به زحمت بدل ساختهایم و آن را به اجزای خُردش تجزیه و متلاشی کردهایم تا جایی که کارْ تن به تقسیمی داده است که در آن فصل مشترکی به نام سادهترین شکلِ انجام دادن به دست میآید آن هم به این منظور که مانعی به نام ثباتِ «غیرطبیعی» و کاملاً جهانی صناعت بشری از سر راه نیروی زحمت بشری _که بخشی از طبیعت و شاید حتی قویترین نیروی طبیعی است_ برداشته شود. 0 2 پارمیدا 1403/10/5 وضع بشر هانا آرنت 4.6 3 صفحۀ 188 صندلی یا میز اکنون به همان سرعتی مصرف میشود که پیراهن به مصرف میرسد و پیراهن تقریباً به همان سرعتی که غذا. این شیوۀ مراوده با اشیای جهان کاملاً با نحوۀ تولید شدن آنها مناسبت دارد. انقلابِ صنعتی زحمت [labor] را به جای هرگونه کار [work] و مهارت نشانده است و در نتیجه اشیای جهان مدرن محصولات زحمت شدهاند که سرنوشت طبیعیشان به «مصرف» رسیدن است، به جای اینکه محصولات کار باشند که وجودشان برای «استفاده» است. 0 4 پارمیدا 1403/9/30 خاطره، تاریخ و تروما اریک هابزبام 2.5 0 صفحۀ 6 از آنجا که یک انسان واقع بین و سالم درگیر زمان حال و دغدغههای عملی و واقعی آن است، آیا میبایست هموار داشتن بار گذشته بر خود را پدیدهای آسیب شناسانه تلقی کرد؟ از این عبارتِ «همه چیز چنان رو به راه است گویی (این رخداد) هرگز اتفاق نیفتاده استِ» گوته در فاوست که از زبان شیطان در لحظهای مهم و سرنوشتساز برای عیان ساختن مکنونترین اندیشۀ او نقل میشود، میتوان معنایی استنتاج کرد: «انهدام خاطره». قربانیان حتی از تنها و حداقل چیزی که ضعف و سترونی ما میتواند به آنها ارزانی دارد محروم میشوند: یادآوری. 0 0 پارمیدا 1403/7/14 عدالت چه باید کرد؟ مایکل جی. سندل 4.2 7 صفحۀ 257 فضیلتمندشدن همچون آموختن فلوتنوازی است. هیچکس نواختن آلات موسیقی را با خواندن کتاب یا گوش دادن به سخنرانی یاد نمیگیرد. گوش دادن به قطعههایی که موسیقیدانان برجسته مینوازند و شنیدن نحوه نوازندگی آنها میتواند کمک کند. [اما] نمیتوانید بدون ویولون نواختن ویولوننواز شوید. فضایل اخلاقی نیز اینگونه است: «با عدالتورزی عادل، با اعتدالورزی معتدل، و با کارهای شجاعانه شجاع میشویم.» 0 33 پارمیدا 1403/7/12 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 18 حالا ایران را بیشتر از همیشه میخواهم. سابق؛ یعنی در این ده بیست سال اخیر، دوستش داشتم. همانطور که فرزندی مادر خطاکارش را دوست دارد محبت من توأم با نفرت بود. نفرت از ظلمی که هست و سکوتی که خلق کرده و ظالم را سر پا نگهداشته، از سکوتی که من نیز در آن سهیم بودم! همان کینهای را که به خودم داشتم به وطنم هم داشتم. چه اشتباهی! در حقیقت هیچکس نمیدانست در باطن ملت چه دارد میگذرد و چه آتشفشانی زیر خاکستر است. حالا حس دیگری دارم. دلم پیش مادری است که هر روز شهید میشود، هر روز به صلیب میکشندش و هر شب از درد فریاد میکشد. 2 9 پارمیدا 1403/7/10 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 188 صفحۀ 37 تیراندازی و انفجارها کمتر از یک ساعت طول کشید ولی ما بدجوری ترسیده بودیم چون هیچکدام در خیابان صدای تیر و تفنگی نشنیده بودیم. تا آن وقت برایمان صدای ناآشنایی بود. آن نسل از کودکان افغانستانی که گوشهاشان جز صدای بمب و توپ و تفنگ چیزی نشنیده هنوز به دنیا نیامده بودند. هیچکدام از ما که در اتاق غذاخوری یکدیگر را در آغوش کشیده و منتظر طلوع خورشید بودیم حتی به خواب هم نمیدیدیم که یک شیوه زندگی به پایان رسیده. شیوه زندگی ما. و اگر هنوز کارش کاملاً تمام نشده دست کم در حال تمامشدن است. 0 23 پارمیدا 1403/7/10 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 188 صفحۀ 29 از بابا خواستم ما را به ایران ببرد تا جان وین را ببینیم. بابا از سر خوشی خندهای از ته دل سر داد – صدایی که بیشباهت به صدای موتور کامیون موقع گاز دادن نبود – و وقتی به حرف آمد، مفهوم دوبله را برایمان توضیح داد. من و حسن از تعجب چهارشاخ ماندیم. جان وین نه فارسی حرف میزد و نه ایرانی بود! امریکایی بود، درست مثل مردها و زنهای صمیمی مو بلوند که همیشه در کابل میپلکیدند و پیراهنهای پرپری با رنگهای روشن به تن داشتند. ریو براوو را سه بار دیدیم، اما وسترن دلخواهمان هفت دلاور را سیزده بار. با هر بار دیدن، سر آخر که بچههای مکزیکی چارلز برونسون را دفن میکردند گریه میکردیم – معلوم شد چارلز برونسون هم ایرانی نیست. 0 4 پارمیدا 1403/7/8 فاشیست جماعت را چطور بشناسیم اومبرتو اکو 3.5 4 صفحۀ 42 نیا-فاشیسم به کسانی که هیچگونه هویت اجتماعیای ندارند میگوید تنها امتیازشان همان عمومیترینِ امتیازهاست، یعنی متولد شدن در کشوری مشترک. این خاستگاه ناسیونالیسم است. به علاوه، تنها کسانی که میتوانند برای ملت هویتی فراهم بیاورند دشمناناند. بنابراین ذهنمشغولی به توطئه، ترجیحاً هم نوع بینالمللیاش، اساس روانشناسیِ نیا-فاشیسم را تشکیل میدهد. مریدان باید حس کنند تحت محاصرهاند. آسانترین راهِ پی افکندنِ توطئه توسل به بیگانههراسی است. اما توطئهها باید از داخل هم باشند.... 0 5 پارمیدا 1403/7/8 فاشیست جماعت را چطور بشناسیم اومبرتو اکو 3.5 4 صفحۀ 39 نخستین جاذبه هر جنبش فاشیستی یا هر جنبش فاشیستیِ نارسی فراخوان دادن آن است علیه مهمانان ناخوانده. از همین رو نیا-فاشیسم، در تعریف، ایضاً، نژادپرستانه هم هست. 0 3 پارمیدا 1403/7/8 فاشیست جماعت را چطور بشناسیم اومبرتو اکو 3.5 4 صفحۀ 40 نیا-فاشیسم از دل ناکامیِ فردی یا اجتماعی میجوشد و این توضیح میدهد چرا یکی از بارزههای سنخنمای جنبشهای فاشیستیِ تاریخ توسل جستن به طبقۀ ناکام متوسط بوده، به مردمی که یک بحرانِ اقتصادی یا تحقیر سیاسی برآشفتهشان کرده و وحشتزده هم هستند از فشارِ اجتماعیِ وارده از طبقات پایین. 0 5 پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 70 اِتییِن وقتی در قفس آسانسور قرار گرفت و با چهار نفر دیگر در واگنتی تنگ افتاد و روانه سطح زمین شد تصمیم گرفت که تکاپوی خود را در جستجوی نان از سر گیرد. همان بهتر بود که درجا از گرسنگی بمیرد و باز به اعماق این جهنم فرو نرود. اینجا جانت را میگذاشتی و حتی لقمه نانی به دست نمیآوردی. 0 9 پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 467 چیزی که حقیقت داشت بدبختی بود. خاک سیاه تا دلت بخواد... 0 13 پارمیدا 1403/6/30 عصیان فروغ فرخزاد 3.9 3 صفحۀ 17 به پسرم «کامیار» و به امید روزهای آینده شعری برای تو این شعر را برای تو میگویم در یک غروب تشنهٔ تابستان در نیمههای این ره شومآغاز در کهنهگور این غم بیپایان این آخرین ترانهٔ لالاییست در پای گاهوارهٔ خواب تو باشد که بانگ وحشی این فریاد پیچد در آسمان شباب تو بگذار سایهٔ من سرگردان از سایهٔ تو، دور و جدا باشد روزی بههم رسیم که گر باشد کس بین ما، نهغیر خدا باشد من تکیه دادهام به دری تاریک پیشانی فشرده ز دردم را میسایم از امید بر این در باز انگشتهای نازک و سردم را آن داغ ننگخورده که میخندید بر طعنههای بیهده، من بودم گفتم: که بانگِ هستی خود باشم اما دریغ و درد که «زن» بودم چشمان بیگناه تو چون لغزد بر این کتاب درهم بیآغاز عصیان ریشهدار زمانها را بینی شکفته در دل هر آواز اینجا، ستارهها همه خاموشند اینجا، فرشتهها همه گریانند اینجا، شکوفههای گل مریم بیقدرتر ز خار بیابانند اینجا نشسته بر سر هر راهی دیو دروغ و ننگ و ریاکاری در آسمان تیره نمیبینم نوری ز صبح روشن بیداری بگذار تا دوباره شود لبریز چشمان من ز دانهٔ شبنمها رفتم ز خود که پرده براندازم از چهر پاک حضرت مریمها بگسستهام ز ساحل خوشنامی در سینهام ستارهٔ طوفان است پروازگاه شعلهٔ خشم من دردا، فضای تیرهٔ زندان است من تکیه دادهام به دری تاریک پیشانی فشرده ز دردم را میسایم از امید بر این در باز انگشتهای نازک و سردم را با این گروه زاهد ظاهرساز دانم که این جدال نهآسان است شهر من وتو، طفلک شیرینم دیریست کاشانهٔ شیطان است روزی رسد که چشم تو با حسرت لغزد بر این ترانهٔ دردآلود جویی مرا درون سخنهایم گویی به خود که مادر من او بود ۷ مرداد ۱۳۳۶- تهران فروغ عزیزم! کامیار ندید و ما هم شاید نبینیم. اما تو، ما و این «ما»ی تاریخی سعیاش رو میکنه تا شاید روزی کسانی از ما ببینن. 0 5 پارمیدا 1403/5/8 برچیدن همه احزاب سیمون وی 3.5 0 صفحۀ 46 دانشمندان دیگر، خود را به دو اردوگاه تقسیم کردند : "با اَیْنیشْتاین " یا "بَر اَیْنیشْتاین " هر بحث تازهی علمی در دنیای علمْ حامیان و دشمنانی پیدا میکند که –هر دو طرف با روحیهای حزبی، و تا حد نفرتانگیزی – بر ضدّ هم خشمگیناند. دنیای اندیشه دائماً پر است از دستهبندی و گرایش، که نشان از مراحل مختلف سنگشدگی (تحَجُر و جمود) دارد. در هنر و ادبیات، این پدیده حتی بیشتر از این هم شایع است کوبیسم و سوررئالیسم هر یک نوعی حزب بودند بعضی «ژید»ی و بعضی «موراس»ی بودند. برای رسیدن به شهرت بد نیست که دارودستهای از طرفداران آدم را دوره کرده باشند. طرفدارانی که روحِ حزبی تسخیرشان کرده. به همین سَبْک، فرق زیادی بینِ آدمِ حزبزده یا کلیسازده –یا ضدِ دینزده– نبود آدمْ یا "هواخواه " یا "ضدِ " ایمان به خدا، مدافع یا مخالف مسیحیت، و غیره بود. وقتی صحبت از دین میشد، بحثْ حتی به جایی میرسید که از "رزمندگان " صحبت میشد. حتی در مدرسه، آدم میتواند به سرش بزند که راهی برای انگیزش ذهن کودکان بهتر از این وجود ندارد که آنان را دعوت کند که "طرف" گیری کنند – "با ما " یا "بَر ما "، "طرفدارِ ... " یا "بر ضدِ ... " به بچهها جملهای از نویسندهای بزرگ داده میشود و پرسیده میشود "موافقید؟ بله یا خیر؟ استدلالهاتون رو پخته کنید. " موقعِ امتحان، فلکزدههای بیچاره که فقط سه ساعت وقت دارند ورقههاشان را پر کنند، اولِ کار نمیتوانند بیشتر از پنج دقیقه وقت بگذارند برای این که تصمیم بگیرند موافقاند یا نه. و با این حال، میتوانست خیلی راحتتر به آنان گفته میشد: "روی این متن خوب فکر کنید، بعد فکرهایی رو که به ذهنتون میاد بنویسید. " 1 3 پارمیدا 1403/5/8 برچیدن همه احزاب سیمون وی 3.5 0 صفحۀ 37 0 2 پارمیدا 1402/12/16 چه شد ؟ ( داستان افول اجتماع درایران ) عبدالمحمد کاظمی پور 3.9 1 صفحۀ 110 0 9 پارمیدا 1402/12/7 انقلاب هانا آرنت 4.0 1 صفحۀ 201 آزادیهای مدنی و رفاه خصوصی در دامنۀ حکومتِ محدود میگنجند و تضمین آنها وابسته به شکل حکومت نیست. فقط جبر و زور که در فلسفه سیاسی از آن به عنوان حکومتی ناسره و مولودی حرامزاده یاد میشود، حکومتِ مشروطه یا حکومتِ قانون را از میان میبرد. با این وصف، نباید فراموش کرد که آزادیهایی که در حکومتِ مشروطه به وسیلۀ قوانین تضمین میشوند، همه ماهیت منفی [negative\سلبی] دارند و در واقع «فی نفسه قدرت و اختیاری محسوب نمیگردند بلکه فقط در مقابل سوء استفاده از قدرت مصونیت ایجاد میکنند» و بدون آنکه اساسِ ادعا برای «شرکت در حکومت» قرار گیرند، تأمینی در برابر حکومت به وجود میآورند. 0 2 پارمیدا 1402/12/7 انقلاب هانا آرنت 4.0 1 صفحۀ 192 همیشه نهتنها تفاوت بلکه تخالفی موجود بوده بین کسانی که به گفتۀ توکویل «ظاهراً آزادی را دوست دارند ولی فقط از اربابان خود متنفرند» و آنان که میدانند «هر کس در آزادی به جستجوی چیزی جز خود آزادی برود، برای بندگی ساخته شده است.» 0 18 پارمیدا 1402/12/2 قواعد روش جامعه شناسی امیل دورکیم 4.0 2 صفحۀ 88 1 12
بریده کتابهای پارمیدا پارمیدا 1403/10/5 نکبت: فلسطین، سال 1948 و دعاوی حافظه لیلا ابولقود 0.0 1 صفحۀ 38 کاراکائر برای حافظه قدرت و امکانی خاص قائل میشود. از نظر کاراکائر، قدرتمندان نمیتوانند خواست و ارادهشان را برای برساختن گفتاری هژمونیک درباره وقایع تاریخی یا قرائت خود را از این وقایع به صورت تمام و کمال بر ما تحمیل کنند. کاراکائر یادآور میشود: «همواره راههای نفوذی برای گریز از روایت فاتحان وجود دارد». حافظه یکی از معدود سلاحهای در دسترس کسانی است که اوضاع و احوال تاریخ به ضرر آنها رقم خورده است. حافظه میتواند روایت رسمی از تاریخ را برهمزند. حافظۀ فلسطینی که با وجود مسکوت ماندنش توسط روایت مهیب صهیونیسم خود را حفظ و به لحاظ اجتماعی بازآفرینی کرده است، حافظهای مخالف و در تقابل با این روایت غالب است. این حافظه امکان شکلگیری یک تاریخ بدیل و متفاوت را فراهم میکند. 0 3 پارمیدا 1403/10/5 وضع بشر هانا آرنت 4.6 3 صفحۀ 190 آرمانهای homo faber [انسانِ سازنده یا ابزارساز] یا سازندهی جهان، که همانا ماندگاری و ثبات و دوامند، قربانی فراوانی شدهاند که آرمانِ animal laborans [حیوانِ زحمتکش] است. ما در جامعهای مرکب از زحمتکشان به سر میبریم زیرا تنها زحمت است که با ثمردهی ذاتیاش احتمال دارد موجب فراوانی شود؛ و ما کار را به زحمت بدل ساختهایم و آن را به اجزای خُردش تجزیه و متلاشی کردهایم تا جایی که کارْ تن به تقسیمی داده است که در آن فصل مشترکی به نام سادهترین شکلِ انجام دادن به دست میآید آن هم به این منظور که مانعی به نام ثباتِ «غیرطبیعی» و کاملاً جهانی صناعت بشری از سر راه نیروی زحمت بشری _که بخشی از طبیعت و شاید حتی قویترین نیروی طبیعی است_ برداشته شود. 0 2 پارمیدا 1403/10/5 وضع بشر هانا آرنت 4.6 3 صفحۀ 188 صندلی یا میز اکنون به همان سرعتی مصرف میشود که پیراهن به مصرف میرسد و پیراهن تقریباً به همان سرعتی که غذا. این شیوۀ مراوده با اشیای جهان کاملاً با نحوۀ تولید شدن آنها مناسبت دارد. انقلابِ صنعتی زحمت [labor] را به جای هرگونه کار [work] و مهارت نشانده است و در نتیجه اشیای جهان مدرن محصولات زحمت شدهاند که سرنوشت طبیعیشان به «مصرف» رسیدن است، به جای اینکه محصولات کار باشند که وجودشان برای «استفاده» است. 0 4 پارمیدا 1403/9/30 خاطره، تاریخ و تروما اریک هابزبام 2.5 0 صفحۀ 6 از آنجا که یک انسان واقع بین و سالم درگیر زمان حال و دغدغههای عملی و واقعی آن است، آیا میبایست هموار داشتن بار گذشته بر خود را پدیدهای آسیب شناسانه تلقی کرد؟ از این عبارتِ «همه چیز چنان رو به راه است گویی (این رخداد) هرگز اتفاق نیفتاده استِ» گوته در فاوست که از زبان شیطان در لحظهای مهم و سرنوشتساز برای عیان ساختن مکنونترین اندیشۀ او نقل میشود، میتوان معنایی استنتاج کرد: «انهدام خاطره». قربانیان حتی از تنها و حداقل چیزی که ضعف و سترونی ما میتواند به آنها ارزانی دارد محروم میشوند: یادآوری. 0 0 پارمیدا 1403/7/14 عدالت چه باید کرد؟ مایکل جی. سندل 4.2 7 صفحۀ 257 فضیلتمندشدن همچون آموختن فلوتنوازی است. هیچکس نواختن آلات موسیقی را با خواندن کتاب یا گوش دادن به سخنرانی یاد نمیگیرد. گوش دادن به قطعههایی که موسیقیدانان برجسته مینوازند و شنیدن نحوه نوازندگی آنها میتواند کمک کند. [اما] نمیتوانید بدون ویولون نواختن ویولوننواز شوید. فضایل اخلاقی نیز اینگونه است: «با عدالتورزی عادل، با اعتدالورزی معتدل، و با کارهای شجاعانه شجاع میشویم.» 0 33 پارمیدا 1403/7/12 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 18 حالا ایران را بیشتر از همیشه میخواهم. سابق؛ یعنی در این ده بیست سال اخیر، دوستش داشتم. همانطور که فرزندی مادر خطاکارش را دوست دارد محبت من توأم با نفرت بود. نفرت از ظلمی که هست و سکوتی که خلق کرده و ظالم را سر پا نگهداشته، از سکوتی که من نیز در آن سهیم بودم! همان کینهای را که به خودم داشتم به وطنم هم داشتم. چه اشتباهی! در حقیقت هیچکس نمیدانست در باطن ملت چه دارد میگذرد و چه آتشفشانی زیر خاکستر است. حالا حس دیگری دارم. دلم پیش مادری است که هر روز شهید میشود، هر روز به صلیب میکشندش و هر شب از درد فریاد میکشد. 2 9 پارمیدا 1403/7/10 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 188 صفحۀ 37 تیراندازی و انفجارها کمتر از یک ساعت طول کشید ولی ما بدجوری ترسیده بودیم چون هیچکدام در خیابان صدای تیر و تفنگی نشنیده بودیم. تا آن وقت برایمان صدای ناآشنایی بود. آن نسل از کودکان افغانستانی که گوشهاشان جز صدای بمب و توپ و تفنگ چیزی نشنیده هنوز به دنیا نیامده بودند. هیچکدام از ما که در اتاق غذاخوری یکدیگر را در آغوش کشیده و منتظر طلوع خورشید بودیم حتی به خواب هم نمیدیدیم که یک شیوه زندگی به پایان رسیده. شیوه زندگی ما. و اگر هنوز کارش کاملاً تمام نشده دست کم در حال تمامشدن است. 0 23 پارمیدا 1403/7/10 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 188 صفحۀ 29 از بابا خواستم ما را به ایران ببرد تا جان وین را ببینیم. بابا از سر خوشی خندهای از ته دل سر داد – صدایی که بیشباهت به صدای موتور کامیون موقع گاز دادن نبود – و وقتی به حرف آمد، مفهوم دوبله را برایمان توضیح داد. من و حسن از تعجب چهارشاخ ماندیم. جان وین نه فارسی حرف میزد و نه ایرانی بود! امریکایی بود، درست مثل مردها و زنهای صمیمی مو بلوند که همیشه در کابل میپلکیدند و پیراهنهای پرپری با رنگهای روشن به تن داشتند. ریو براوو را سه بار دیدیم، اما وسترن دلخواهمان هفت دلاور را سیزده بار. با هر بار دیدن، سر آخر که بچههای مکزیکی چارلز برونسون را دفن میکردند گریه میکردیم – معلوم شد چارلز برونسون هم ایرانی نیست. 0 4 پارمیدا 1403/7/8 فاشیست جماعت را چطور بشناسیم اومبرتو اکو 3.5 4 صفحۀ 42 نیا-فاشیسم به کسانی که هیچگونه هویت اجتماعیای ندارند میگوید تنها امتیازشان همان عمومیترینِ امتیازهاست، یعنی متولد شدن در کشوری مشترک. این خاستگاه ناسیونالیسم است. به علاوه، تنها کسانی که میتوانند برای ملت هویتی فراهم بیاورند دشمناناند. بنابراین ذهنمشغولی به توطئه، ترجیحاً هم نوع بینالمللیاش، اساس روانشناسیِ نیا-فاشیسم را تشکیل میدهد. مریدان باید حس کنند تحت محاصرهاند. آسانترین راهِ پی افکندنِ توطئه توسل به بیگانههراسی است. اما توطئهها باید از داخل هم باشند.... 0 5 پارمیدا 1403/7/8 فاشیست جماعت را چطور بشناسیم اومبرتو اکو 3.5 4 صفحۀ 39 نخستین جاذبه هر جنبش فاشیستی یا هر جنبش فاشیستیِ نارسی فراخوان دادن آن است علیه مهمانان ناخوانده. از همین رو نیا-فاشیسم، در تعریف، ایضاً، نژادپرستانه هم هست. 0 3 پارمیدا 1403/7/8 فاشیست جماعت را چطور بشناسیم اومبرتو اکو 3.5 4 صفحۀ 40 نیا-فاشیسم از دل ناکامیِ فردی یا اجتماعی میجوشد و این توضیح میدهد چرا یکی از بارزههای سنخنمای جنبشهای فاشیستیِ تاریخ توسل جستن به طبقۀ ناکام متوسط بوده، به مردمی که یک بحرانِ اقتصادی یا تحقیر سیاسی برآشفتهشان کرده و وحشتزده هم هستند از فشارِ اجتماعیِ وارده از طبقات پایین. 0 5 پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 70 اِتییِن وقتی در قفس آسانسور قرار گرفت و با چهار نفر دیگر در واگنتی تنگ افتاد و روانه سطح زمین شد تصمیم گرفت که تکاپوی خود را در جستجوی نان از سر گیرد. همان بهتر بود که درجا از گرسنگی بمیرد و باز به اعماق این جهنم فرو نرود. اینجا جانت را میگذاشتی و حتی لقمه نانی به دست نمیآوردی. 0 9 پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 467 چیزی که حقیقت داشت بدبختی بود. خاک سیاه تا دلت بخواد... 0 13 پارمیدا 1403/6/30 عصیان فروغ فرخزاد 3.9 3 صفحۀ 17 به پسرم «کامیار» و به امید روزهای آینده شعری برای تو این شعر را برای تو میگویم در یک غروب تشنهٔ تابستان در نیمههای این ره شومآغاز در کهنهگور این غم بیپایان این آخرین ترانهٔ لالاییست در پای گاهوارهٔ خواب تو باشد که بانگ وحشی این فریاد پیچد در آسمان شباب تو بگذار سایهٔ من سرگردان از سایهٔ تو، دور و جدا باشد روزی بههم رسیم که گر باشد کس بین ما، نهغیر خدا باشد من تکیه دادهام به دری تاریک پیشانی فشرده ز دردم را میسایم از امید بر این در باز انگشتهای نازک و سردم را آن داغ ننگخورده که میخندید بر طعنههای بیهده، من بودم گفتم: که بانگِ هستی خود باشم اما دریغ و درد که «زن» بودم چشمان بیگناه تو چون لغزد بر این کتاب درهم بیآغاز عصیان ریشهدار زمانها را بینی شکفته در دل هر آواز اینجا، ستارهها همه خاموشند اینجا، فرشتهها همه گریانند اینجا، شکوفههای گل مریم بیقدرتر ز خار بیابانند اینجا نشسته بر سر هر راهی دیو دروغ و ننگ و ریاکاری در آسمان تیره نمیبینم نوری ز صبح روشن بیداری بگذار تا دوباره شود لبریز چشمان من ز دانهٔ شبنمها رفتم ز خود که پرده براندازم از چهر پاک حضرت مریمها بگسستهام ز ساحل خوشنامی در سینهام ستارهٔ طوفان است پروازگاه شعلهٔ خشم من دردا، فضای تیرهٔ زندان است من تکیه دادهام به دری تاریک پیشانی فشرده ز دردم را میسایم از امید بر این در باز انگشتهای نازک و سردم را با این گروه زاهد ظاهرساز دانم که این جدال نهآسان است شهر من وتو، طفلک شیرینم دیریست کاشانهٔ شیطان است روزی رسد که چشم تو با حسرت لغزد بر این ترانهٔ دردآلود جویی مرا درون سخنهایم گویی به خود که مادر من او بود ۷ مرداد ۱۳۳۶- تهران فروغ عزیزم! کامیار ندید و ما هم شاید نبینیم. اما تو، ما و این «ما»ی تاریخی سعیاش رو میکنه تا شاید روزی کسانی از ما ببینن. 0 5 پارمیدا 1403/5/8 برچیدن همه احزاب سیمون وی 3.5 0 صفحۀ 46 دانشمندان دیگر، خود را به دو اردوگاه تقسیم کردند : "با اَیْنیشْتاین " یا "بَر اَیْنیشْتاین " هر بحث تازهی علمی در دنیای علمْ حامیان و دشمنانی پیدا میکند که –هر دو طرف با روحیهای حزبی، و تا حد نفرتانگیزی – بر ضدّ هم خشمگیناند. دنیای اندیشه دائماً پر است از دستهبندی و گرایش، که نشان از مراحل مختلف سنگشدگی (تحَجُر و جمود) دارد. در هنر و ادبیات، این پدیده حتی بیشتر از این هم شایع است کوبیسم و سوررئالیسم هر یک نوعی حزب بودند بعضی «ژید»ی و بعضی «موراس»ی بودند. برای رسیدن به شهرت بد نیست که دارودستهای از طرفداران آدم را دوره کرده باشند. طرفدارانی که روحِ حزبی تسخیرشان کرده. به همین سَبْک، فرق زیادی بینِ آدمِ حزبزده یا کلیسازده –یا ضدِ دینزده– نبود آدمْ یا "هواخواه " یا "ضدِ " ایمان به خدا، مدافع یا مخالف مسیحیت، و غیره بود. وقتی صحبت از دین میشد، بحثْ حتی به جایی میرسید که از "رزمندگان " صحبت میشد. حتی در مدرسه، آدم میتواند به سرش بزند که راهی برای انگیزش ذهن کودکان بهتر از این وجود ندارد که آنان را دعوت کند که "طرف" گیری کنند – "با ما " یا "بَر ما "، "طرفدارِ ... " یا "بر ضدِ ... " به بچهها جملهای از نویسندهای بزرگ داده میشود و پرسیده میشود "موافقید؟ بله یا خیر؟ استدلالهاتون رو پخته کنید. " موقعِ امتحان، فلکزدههای بیچاره که فقط سه ساعت وقت دارند ورقههاشان را پر کنند، اولِ کار نمیتوانند بیشتر از پنج دقیقه وقت بگذارند برای این که تصمیم بگیرند موافقاند یا نه. و با این حال، میتوانست خیلی راحتتر به آنان گفته میشد: "روی این متن خوب فکر کنید، بعد فکرهایی رو که به ذهنتون میاد بنویسید. " 1 3 پارمیدا 1403/5/8 برچیدن همه احزاب سیمون وی 3.5 0 صفحۀ 37 0 2 پارمیدا 1402/12/16 چه شد ؟ ( داستان افول اجتماع درایران ) عبدالمحمد کاظمی پور 3.9 1 صفحۀ 110 0 9 پارمیدا 1402/12/7 انقلاب هانا آرنت 4.0 1 صفحۀ 201 آزادیهای مدنی و رفاه خصوصی در دامنۀ حکومتِ محدود میگنجند و تضمین آنها وابسته به شکل حکومت نیست. فقط جبر و زور که در فلسفه سیاسی از آن به عنوان حکومتی ناسره و مولودی حرامزاده یاد میشود، حکومتِ مشروطه یا حکومتِ قانون را از میان میبرد. با این وصف، نباید فراموش کرد که آزادیهایی که در حکومتِ مشروطه به وسیلۀ قوانین تضمین میشوند، همه ماهیت منفی [negative\سلبی] دارند و در واقع «فی نفسه قدرت و اختیاری محسوب نمیگردند بلکه فقط در مقابل سوء استفاده از قدرت مصونیت ایجاد میکنند» و بدون آنکه اساسِ ادعا برای «شرکت در حکومت» قرار گیرند، تأمینی در برابر حکومت به وجود میآورند. 0 2 پارمیدا 1402/12/7 انقلاب هانا آرنت 4.0 1 صفحۀ 192 همیشه نهتنها تفاوت بلکه تخالفی موجود بوده بین کسانی که به گفتۀ توکویل «ظاهراً آزادی را دوست دارند ولی فقط از اربابان خود متنفرند» و آنان که میدانند «هر کس در آزادی به جستجوی چیزی جز خود آزادی برود، برای بندگی ساخته شده است.» 0 18 پارمیدا 1402/12/2 قواعد روش جامعه شناسی امیل دورکیم 4.0 2 صفحۀ 88 1 12