بریدههای کتاب ما ایوب نبودیم نفیسه نوری 1403/10/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 79 شدهام کلکسیونر [] شکایتهای بامزهشان مثل «یازده تا درد داشتم که الآنم بهش اضافه شده» ، «توی دلم ترامپولین میشه» ، «چشمم تلخ میشه»، «شکلات سفت -شیاف- دوست ندارم»، «قورتم درد میکنه»، «استخونام خراب شده»، «کلهم سبز میشه» و «این گوشم گوش نمیکنه». 1 19 سپیده مومنزاد 1404/1/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 102 ...کمکش کردم سر جایش بایستد. نگاهی کرد و با چهرهای منتظر پرسید «مامان دارمی؟» با تعجب نگاهش کردم «دارمی؟» یادم افتاد هربار در چنین شرایطی بهش گفته بودم «دارمت»... 1 101 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 1 ما آدم ها مدام در حال مراقبتیم، زیرا چاره ای نداریم. راه نجات مان مراقبت است، مراقبت مفر ماست. اما گفتن و نوشتن از مراقبت آن قدر ها هم آسان نیست. 0 6 حامد حمایت کار 1403/10/11 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 17 اریک اریکسون، روانشناس شهیر، معتقد بود انسان در هر دوره از زندگیش با بحرانهایی روبروست که لاجرم با یکی از فضائل اخلاقی حل خواهند شد. 0 58 عَلَـویه 1404/1/30 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 11 مردم دوست دارند کسانی را پیدا کنند که بشود نقش های مقدس را به آن ها داد.کسی دیگر را بگذارند در تاقچه ی الگو و تمثال و بعد به قلعه های دورِ دست نیافتنی تبعیدش کنند. 0 23 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 1 مراقب مترجم درد هاست. رنج و زندگی را هم ترجمه می کند و خودش نیز در این میانه می بالد و بالغ می شود. 0 5 زینب سادات رضازاده 1403/10/3 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 10 در مراقبت، چیزهای ظریفی از دست میروند مثل همین سکوت یا کلمههای تازه و چیزهای ظریفی بدست می آیند که حتی اسم هم ندارند. بدست آمده ها و از دست رفتههای مراقبت بیشترشان نامرئی و دیریاب هستند و شبیه کانی های زیرزمینی، کند و ناملموس، در بستر سالیان شکل میگیرند. 0 22 حامد حمایت کار 1403/10/11 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 13 ما مراقبها یاد میگیریم صبورانه کارها را پیش ببریم. ما آهستگی را یاد میگیریم. ما گنجهای خودمان را داریم. 0 43 نعیمه خانی 1403/12/22 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 11 مردم همیشه دوست دارند کسانی را پیدا کنند که بشود نقش های مقدس را به آنها داد... خیال شان راحت میشود که یکی دیگر رنج نقش های متعالی و مقدس را به عهده گرفته و حالا خودشان میتوانند بی واهمه این پایین بمانند و آدمی معمولی با ضعف ها و لغزش های معمولی باشند... مراقب حتی مجاز نیست از جایگاه سلطان غم نزول کند. 0 6 سامان 1403/10/13 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 130 اما من باز دلم برای رابطهای که دست کم گاهی دوطرفه باشد، پر میزد. 0 2 نعیمه خانی 1403/12/24 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 191 شمشیر میگرید به حال زخم 0 4 حلما آقاسی 1404/1/27 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 32 چرخهٔ مراقبت مثل شجره نامه نیست که یکی در رأس باشد و بعد بشود دوتا و دوتا بشود چهارتا و هرچه جلوتر می آییم شاخه ها زیادتر شوند. در چرخهٔ مراقبت تعداد خطوط ارتباطی چندبرابر است و نسبت ها دائم تغییر میکند. همزمان هم میتوانی مراقبت کنی و هم مراقبت بشوی. 0 8 فهیمه پورمحمدی 1403/9/20 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 46 نکند این تکه از زیبایی جهان که به من چسبیده، روزی تصمیم بگیرد نرمنرم از تنم جدا شود؟ 0 71 عَلَـویه 1404/1/31 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 17 انسان در هر دوره از زندگی اش با بحران هایی روبروست که لاجرم با یکی از فضایل اخلاقی حل خواهند شد. 0 2 سامان 1403/10/12 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 110 مراقب مترجم دردهاست. رنج و زندگی را هم ترجمه میکند و خودش نیز در این میانه میبالد و بالغ میشود. 0 5 نعیمه خانی 1403/12/22 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 10 به دست آمده ها و از دست رفته های مراقبت بیشترشان نامرئی و دیریاب هستند و شبیه "کانی "های زیرزمینی، کند و ناملموس، در بستر سالیان شکل میگیرد. 0 11 سامان 1403/10/11 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 65 ما مجبور بودیم جای خودمان باشیم تا بفهمیم این احساس ناامنی و ترس یا آن استیصال و شرم، موهوم و خالی نیستند. نه ترس من با شنیدن جملهی « نترس» از بین میرود، نه شرم آن زنی که به لباس زیر نیاز دارد اما از گرفتنش سرباز میزند. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 1 اما من باز دلم برای رابطه ای که دست کم گاهی دو طرفه باشد، پر می زد... 0 48 مریم شیخزاده 1403/10/1 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 53 ایستاده بودیم با بطریهای آب معدنی، کنسرو، باند و گاز استریل و میگفتیم «چیزی لازم نداری؟ اگه کمک خواستی، من این جا هستم.» مثل جوانترهایی که میخواهند در مراسم ختم کاری کنند و کمکی جز جفتکردن کفشها و گرداندن سینی خرما از دستشان بر نمیآید. چنین حضوری صادقانه است اما کافی نیست. چرا که هر مراسمی بالاخره بزرگتری میخواهد که به اندازه کافی مرگ دیده باشد و بداند هر کس دقیقاً باید چه کند. 0 18 حمیده کاظمی 1403/12/22 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 189 توقع از دیگران رنجی ناخواسته را در من متبلور میکرد که تحملش بسیار سخت بود." 0 4
بریدههای کتاب ما ایوب نبودیم نفیسه نوری 1403/10/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 79 شدهام کلکسیونر [] شکایتهای بامزهشان مثل «یازده تا درد داشتم که الآنم بهش اضافه شده» ، «توی دلم ترامپولین میشه» ، «چشمم تلخ میشه»، «شکلات سفت -شیاف- دوست ندارم»، «قورتم درد میکنه»، «استخونام خراب شده»، «کلهم سبز میشه» و «این گوشم گوش نمیکنه». 1 19 سپیده مومنزاد 1404/1/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 102 ...کمکش کردم سر جایش بایستد. نگاهی کرد و با چهرهای منتظر پرسید «مامان دارمی؟» با تعجب نگاهش کردم «دارمی؟» یادم افتاد هربار در چنین شرایطی بهش گفته بودم «دارمت»... 1 101 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 1 ما آدم ها مدام در حال مراقبتیم، زیرا چاره ای نداریم. راه نجات مان مراقبت است، مراقبت مفر ماست. اما گفتن و نوشتن از مراقبت آن قدر ها هم آسان نیست. 0 6 حامد حمایت کار 1403/10/11 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 17 اریک اریکسون، روانشناس شهیر، معتقد بود انسان در هر دوره از زندگیش با بحرانهایی روبروست که لاجرم با یکی از فضائل اخلاقی حل خواهند شد. 0 58 عَلَـویه 1404/1/30 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 11 مردم دوست دارند کسانی را پیدا کنند که بشود نقش های مقدس را به آن ها داد.کسی دیگر را بگذارند در تاقچه ی الگو و تمثال و بعد به قلعه های دورِ دست نیافتنی تبعیدش کنند. 0 23 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 1 مراقب مترجم درد هاست. رنج و زندگی را هم ترجمه می کند و خودش نیز در این میانه می بالد و بالغ می شود. 0 5 زینب سادات رضازاده 1403/10/3 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 10 در مراقبت، چیزهای ظریفی از دست میروند مثل همین سکوت یا کلمههای تازه و چیزهای ظریفی بدست می آیند که حتی اسم هم ندارند. بدست آمده ها و از دست رفتههای مراقبت بیشترشان نامرئی و دیریاب هستند و شبیه کانی های زیرزمینی، کند و ناملموس، در بستر سالیان شکل میگیرند. 0 22 حامد حمایت کار 1403/10/11 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 13 ما مراقبها یاد میگیریم صبورانه کارها را پیش ببریم. ما آهستگی را یاد میگیریم. ما گنجهای خودمان را داریم. 0 43 نعیمه خانی 1403/12/22 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 11 مردم همیشه دوست دارند کسانی را پیدا کنند که بشود نقش های مقدس را به آنها داد... خیال شان راحت میشود که یکی دیگر رنج نقش های متعالی و مقدس را به عهده گرفته و حالا خودشان میتوانند بی واهمه این پایین بمانند و آدمی معمولی با ضعف ها و لغزش های معمولی باشند... مراقب حتی مجاز نیست از جایگاه سلطان غم نزول کند. 0 6 سامان 1403/10/13 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 130 اما من باز دلم برای رابطهای که دست کم گاهی دوطرفه باشد، پر میزد. 0 2 نعیمه خانی 1403/12/24 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 191 شمشیر میگرید به حال زخم 0 4 حلما آقاسی 1404/1/27 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 32 چرخهٔ مراقبت مثل شجره نامه نیست که یکی در رأس باشد و بعد بشود دوتا و دوتا بشود چهارتا و هرچه جلوتر می آییم شاخه ها زیادتر شوند. در چرخهٔ مراقبت تعداد خطوط ارتباطی چندبرابر است و نسبت ها دائم تغییر میکند. همزمان هم میتوانی مراقبت کنی و هم مراقبت بشوی. 0 8 فهیمه پورمحمدی 1403/9/20 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 46 نکند این تکه از زیبایی جهان که به من چسبیده، روزی تصمیم بگیرد نرمنرم از تنم جدا شود؟ 0 71 عَلَـویه 1404/1/31 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 17 انسان در هر دوره از زندگی اش با بحران هایی روبروست که لاجرم با یکی از فضایل اخلاقی حل خواهند شد. 0 2 سامان 1403/10/12 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 110 مراقب مترجم دردهاست. رنج و زندگی را هم ترجمه میکند و خودش نیز در این میانه میبالد و بالغ میشود. 0 5 نعیمه خانی 1403/12/22 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 10 به دست آمده ها و از دست رفته های مراقبت بیشترشان نامرئی و دیریاب هستند و شبیه "کانی "های زیرزمینی، کند و ناملموس، در بستر سالیان شکل میگیرد. 0 11 سامان 1403/10/11 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 65 ما مجبور بودیم جای خودمان باشیم تا بفهمیم این احساس ناامنی و ترس یا آن استیصال و شرم، موهوم و خالی نیستند. نه ترس من با شنیدن جملهی « نترس» از بین میرود، نه شرم آن زنی که به لباس زیر نیاز دارد اما از گرفتنش سرباز میزند. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 1 اما من باز دلم برای رابطه ای که دست کم گاهی دو طرفه باشد، پر می زد... 0 48 مریم شیخزاده 1403/10/1 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 53 ایستاده بودیم با بطریهای آب معدنی، کنسرو، باند و گاز استریل و میگفتیم «چیزی لازم نداری؟ اگه کمک خواستی، من این جا هستم.» مثل جوانترهایی که میخواهند در مراسم ختم کاری کنند و کمکی جز جفتکردن کفشها و گرداندن سینی خرما از دستشان بر نمیآید. چنین حضوری صادقانه است اما کافی نیست. چرا که هر مراسمی بالاخره بزرگتری میخواهد که به اندازه کافی مرگ دیده باشد و بداند هر کس دقیقاً باید چه کند. 0 18 حمیده کاظمی 1403/12/22 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 25 صفحۀ 189 توقع از دیگران رنجی ناخواسته را در من متبلور میکرد که تحملش بسیار سخت بود." 0 4