مهدی سرکانی

تاریخ عضویت:

آبان 1403

مهدی سرکانی

@mserkani

37 دنبال شده

40 دنبال کننده

                تصویرگر، علاقمند به هنر، زیبایی شناسی و عرفان
              
mserkani
mserkani

یادداشت‌ها

        
موقع خوندن این کتاب از معیارهام که دگرگون شده ترسیدم. از میزان ها و بدیهیاتی که بهشون فکر نکرده بودم و غلط بودن.
از اینکه ما چطور به خاطر اینکه چیزهایی رو دوست داریم، پشت دین قایم میشیم و فکر می‌کنیم به دین عمل می‌کنیم. از اینکه چقدر ساده عافیت‌طلبی و پیروی از نفس خودمون رو به اسم دین قایم میکنیم.
درک کردم که وقتی امام زمان میان، چطور میشه که اصحابی که مدت ها منتظرش بودن ازش موقتا رویگردان میشن یا فکر میکنن دین جدیدی اورده.
حقیقت امر اینه مفاهیمی که از عدالت، از سعادت، و حتی از ذکاوت در ذهنمون داریم، بنظر می‌رسه با حقیقت عدالت و سعادت و ذکاوت فاصله داره.
می‌ترسم از اینکه با بعضی معیارهای امروزی، انسان ترینِ انسان‌های عالم، ضدانسان تعبیر میشه.
جایی میگه امیرالمومنین رو دیدم که اموالی رو بین مردم تقسیم می‌کرد و در نهایت بدون اینکه چیزی برای خودش برداره برگشت. به پدرم گفتم امروز یا بهترین انسان رو دیدم یا احمق ترین انسان رو.
گفت: کی رو دیدی؟ گفتم امیرالمومنین رو. گفت: والله که بهترینِ انسان‌ها رو دیدی.
جانم به فدای امیرالمومنین.
خدا ان شاء الله از پیروان حقیقیش ما رو قرار بده.
این کتاب برای ما که حوصله تاریخ خوندن به اون معنا و با اون حجم رو نداریم، هم جزو روان ترین هاست، هم جزو مستندترین ها. بخونید، لذت می‌برید، غصه می‌خورید و تزکیه پیدا می‌کنید.
      

1

        بعضی داستان ها خیلی معمولی. بعضی ها خیلی خوب.
تقریبا همه داستان های این مجموعه به جنگ یه ارتباطی دارن. که راستش جهان‌بینی پوچی دارن بعضا. فضا هم غالبا همون فضای تیپیکال سلینجر. توی بار و کلاب و...
خبری از پایان غافلگیر کننده یا اتفاق هولناکی نیست. بیشتر در مورد درونیات و روابط آدما و درجه بعدی جنگ و تبعیض و اینا می‌خونیم.
مورد علاقه‌م تو این کتاب یکی خود داستان «نغمه غمگین»، یکی «دختری که می‌شناختم» و یکی «دختری در سال ۱۹۴۱ که اصلا کمر نداشت» بود. آخری البته به خاطر بار سنگین صحنه ها و چیزای عاطفی و جنسیش یکم اذیت کننده س.
مجموعا اینکه ناتور دشت هنوز قله ایه که ندیدم خود سلینجرم دوباره بهش رسیده باشه. اما اینجا چندتا داستان جالب و تو فضای متفاوت ازش خوندم و بیشتر با نگاهش آشنا شدم‌.
راستی یه فیلم خوب هست اگر طرفدار سلینجر و مخصوصا ناتور دشتید. The Rebel in the rye. خوبه واقعا. هم زندگینامه س، هم در مورد هولدنه، هم آموزش نویسندگی تا حدود کمی. با بازی درخشان کوین اسپیسی در نقش استادِ سلینجر.

      

21

        کتاب در مورد عادت روزانه دویدن یک نویسنده رمان برجسته است.
موراکامی. ظاهرا یادداشت ها و روزنوشت ها و فکرهاییه از برنامه دویدن روزانه ش، شرکت در ماراتن و مسابقات و رکوردها. اما در واقع در مورد نوشتن، فعالیت هنری و برقراری تعادل زندگی حرف ها داره. به معنای حقیقی تفکر می‌کنه و دنبال زیبایی ها و جذابیت ها توی فعالیت های عادی می‌گرده. کتاب مثل اینه که با یک خردمند نشستی و او داره زوایای پنهان یه فعالیت عادی رو برات باز میکنه و همه چیز تازه معنا پیدا می کنه. مفصل بخش هایی داره که از دویدن یه اصولی از زندگی رو استخراج می‌کنه که پامیشی دنبال یه مداد می‌گردی خط بکشی.
خودش جایی از کتاب میگه: «تنها کاری که من انجام می‌دهم این است؛ ارائه یکی دو فرضیه یا طرح مجدد قضیه ای آشنا، و یا یافتن شباهت هایی میان ساختار یک موضوع با موضوعی دیگر.»
و این کارو خیلی خوب انجام میده. من رو باانگیزه تر کرد بدون این که مخدر انگیزشی بده. اتفاقا یکمم تلخه استاد :)) ناامیدم میشه گاهی. ولی ناامید نمی‌مونه.
یکم بعضی جاهاش زیادی مشغول تعریف و خاطره میشد و از حوصله من خارج می‌شد. برای همین یه وقفه ای خورد خوندنش. مجموعا خوشحالم از خوندنش.
      

1

        زیبا مثل نگاه همیشگی ع.ص
هرچه کتاب رو به انتها رفت و هرچه بیشتر مستقیما به آیات سوره عصر پرداخت برای من جذاب تر شد.
در کل از اون نگاه همیشگی زیبا و نکات زیبایی شناسانه دقیق استاد لذت بردم. اما برای من که طبق معمول شیپورو از تهش زدم قاعدتا جذابیت «حجاب و آزادی روابط» رو نداشت. این کتاب بنظر کمی ساده تر و همه پسندتره و برای شروع شاید خوب باشه. اما بنظرم ع.ص در کمالش نیست. ع.ص در کمالش شاید در همون کتاب حجاب بیشتر پیدا شه. نواندیشی هاش، ساختارشکنی‌هاش و باسلیقه بودنش رو اونجا بنظرم خیلی بیشتر میشه فهمید. بنظرم اونجاست که از یک مجتهد تیپیکال حوزه میشه یک اندیشمند مهم.
ناگفته نماند بخش زیادیش رو صوتی گوش کردم که از بی حوصلگی من بود. صوتیش سه بخش ۲۷ دقیقه ایه کلا. با صدای نجم الدین شریعتی. که بنظر انتخاب خوبیه ولی انگار اولین بارشه می خونه کتاب رو. برا همین شاید حق کلمات رو ادا نکنه که خب مهمه واقعا. سبک نوشتار ع.ص کوتاه و مفیده. برا همین هر کلمه باری داره که باید فهمیدش. اما مجموعا نسبت به صوتی قبلی که از کارای استاد گوش دادم خیلی بهتر بود و با این دقت قابل گوش دادن و لذت بردن هست.
رحمت خدا بر این مرد که در زمان خودش درک نشد.
      

14

        یک عاشقانه آرام را باید به قول خود نویسنده، جرعه جرعه درکشید.
نادر ابراهیمی خودش می‌گوید که شاید عشق، زندگی و هنر، یک چیزند به سه صورت. این کتاب از همان هنرهاست. که نه شبیه زندگی، که خود زندگیست. و نه شبیه عشق، که خود عشق است. با تمام کاستی‌ها. و نکته هم همینجاست.
اینجا چای سرد می‌شود، چینی‌ها لب‌پر، کاشی‌ها کدر و هنر از درون همین ‌ها پدید می‌آید. هنر نادر، نجات زندگی در واقعیت آن است؛ نه زیستنِ در تخیلات. تلخی را نادیده نمی‌گیرد ولی نمی‌گذارد کامش تلخ بماند. حتا وقتی داستان رو به تلخی می‌رود هرگز نگران نیستید که حالتان را بگیرد چون می‌دانید نویسنده فرا می رسد و با نگاهش زیبایی ها را از تاریکی ها بیرون می کشد.
کتاب را جرعه جرعه نوشیدم. فکر کنم شد حدود یک ماه.اما این یک ماه زندگی با قبلش فرق داشت.
یادم است چند روز پیش به یکی که داشت برای اینکه چرا حالمان بد است بهانه می تراشید گفتم: حال من که خوب است! و وقتی این را می‌گفتم در ذهنم گذشت که شاید اگر این را قبل این یک‌ ماه میگفت جواب دیگری می‌دادم. شاید تصور کنید چه سطحی و اثرپذیر برخورد کردم. اما باید چشیده باشید که بفهمید آدم وقتی بین این صفحه ها یک همدم خوب پیدا می‌کند چقدر عمیقا حالش خوب می‌شود. 
      

8

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.