مهدی سرکانی

مهدی سرکانی

@mserkani
عضویت

آبان 1403

44 دنبال شده

73 دنبال کننده

                تصویرگر، علاقمند به هنر، زیبایی شناسی و عرفان
              
mserkani
mserkani

یادداشت‌ها

نمایش همه
مهدی سرکانی

مهدی سرکانی

1404/6/19 - 16:39

        تولستوی در کتاب «هنر چیست؟» میگه اگر فرض کنیم که وظیفه کلمات اینه که تداعی تفکر کنند و زبان انتقال اندیشه ها باشند، هنر، زبان انتقال احساسه. همون طوری که انسانی که حالا به دنیا میاد میلیون ها اندیشه از طریق کلمات به دستش رسیده، میلیون ها احساس عمیق هم به واسطه هنر بهش رسیده‌.

این کتاب خیلی خوب منطبق همین تعریف از تولستویه. هم در حکم ادبیات، اندیشه هایی رو در سطوح مختلف فهم مخاطب گنجونده -که البته ابدا از ظرافت داستان در این راه دست نکشیده- و هم در مقام هنر احساسات عمیق و درست رو خیلی خوب منتقل می‌کنه. همونطوری که هم کسالت و ملال و هم اشتیاق و شور رو در اون رابطه خیلی واقعی و درست ترسیم می‌کنه. بار ها شد جملاتی رو خوندم و از منطبق بودن اون جمله با احوالات حالام به شگفت اومدم. این حس که نویسنده تو رو درک میکنه.

اما در نهایت من موندم و سوالات زیاد. 
و مهم ترینش که برام مطرحه اینه که:
اندیشه ای که تولستوی توی این کتاب مطرح میکنه آیا حقیقتی ناگزیره؟ یا نتیجه طبیعی زندگی این نوع آدم ها؟
یعنی مراد اینه که ازدواج به طور کلی این گونه است؟
یا اینکه اگر اینطور زندگی کنی اینطور نتیجه می‌گیری؟

یا ساده تر از اون:
«داستان ازدواج»
یا
«داستان یک ازدواج»؟

و این سوال برآمده از اونه که حقیقت زندگی مشترک واقعا برام مجهوله.

پنج ستاره، به خاطر لذتی که از هنرمندیش بردم و همه سوالاتی که در ذهنم ایجاد کرد.
      

42

مهدی سرکانی

مهدی سرکانی

1404/5/20 - 11:54

        لحن کتاب راوی و تاریخ نویسه بیشتر. یعنی لحن کمتر دراماتیک و احساسیه و این از همون مقدمه و چارت اول کتاب معلومه. شما کمتر با توصیفات و فضاسازی کار دارید اما نویسنده در جایی که میخواد هم خوب می‌تونه دراماتیکش کنه. در عین حال بعضی جاها از این لحن که صرفا روایتگر سردی می‌شد و وقایع رو پشت هم و گاهی با پرش می‌گفت خسته می‌شدم اما کتاب خوشخوانه و خیلی این مسئله ای نیست.
اسم خانم برادران رو کنار خانم جعفریان دیدم همیشه و این اولین کتابی بود که از ایشون می‌خوندم و شاید همین تفاوت دراماتیک و مستند هم از این مقایسه در ذهنم شکل گرفته. و طبیعتا از ارتباط عمیق و مهم امام‌موسی با سیدمحمد باقر.

این کتاب رو مثل هفت روایت خصوصی در عراق خوندم و قطعا تجربه کم نظیری بود. گاهی به نخل ها، به آدم ها و به زمین نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم «این مملکت چه روزها از سر گذرونده»

حالا شهید صدر رو خیلی بیشتر دوست می‌دارم و مشتاقم که کارهاشو بخونم. می‌دونستم برجسته ست ولی هیچ تصوری از میزان بزرگی و تاثیرگذاریش نداشتم.
حالا شبحی از تاریخ معاصر عراق تو ذهنم هست و خاندان صدر و حکیم، آیت الله خویی و امام خمینی و حوزه و مرجعیت در عراق اون زمان رو بهتر درک می‌کنم. ولی شاید مهم‌ترین تاثیر این کتاب برای من تامل در این بود که «یه آدم مگه می‌تونه چیکار کنه». و شهید صدر از اجتهادش در ۱۶ سالگی تا شهادتش در ۴۶ سالگی این رو در گوشم می‌گفت که زندگی چقدر میتونه پربار و چند بعدی باشه.

لذت بردم، فکر کردم، یاد گرفتم و غصه خوردم.
      

7

مهدی سرکانی

مهدی سرکانی

1404/2/25 - 16:19

        
موقع خوندن این کتاب از معیارهام که دگرگون شده ترسیدم. از میزان ها و بدیهیاتی که بهشون فکر نکرده بودم و غلط بودن.
از اینکه ما چطور به خاطر اینکه چیزهایی رو دوست داریم، پشت دین قایم میشیم و فکر می‌کنیم به دین عمل می‌کنیم. از اینکه چقدر ساده عافیت‌طلبی و پیروی از نفس خودمون رو به اسم دین قایم میکنیم.
درک کردم که وقتی امام زمان میان، چطور میشه که اصحابی که مدت ها منتظرش بودن ازش موقتا رویگردان میشن یا فکر میکنن دین جدیدی اورده.
حقیقت امر اینه مفاهیمی که از عدالت، از سعادت، و حتی از ذکاوت در ذهنمون داریم، بنظر می‌رسه با حقیقت عدالت و سعادت و ذکاوت فاصله داره.
می‌ترسم از اینکه با بعضی معیارهای امروزی، انسان ترینِ انسان‌های عالم، ضدانسان تعبیر میشه.
جایی میگه امیرالمومنین رو دیدم که اموالی رو بین مردم تقسیم می‌کرد و در نهایت بدون اینکه چیزی برای خودش برداره برگشت. به پدرم گفتم امروز یا بهترین انسان رو دیدم یا احمق ترین انسان رو.
گفت: کی رو دیدی؟ گفتم امیرالمومنین رو. گفت: والله که بهترینِ انسان‌ها رو دیدی.
جانم به فدای امیرالمومنین.
خدا ان شاء الله از پیروان حقیقیش ما رو قرار بده.
این کتاب برای ما که حوصله تاریخ خوندن به اون معنا و با اون حجم رو نداریم، هم جزو روان ترین هاست، هم جزو مستندترین ها. بخونید، لذت می‌برید، غصه می‌خورید و تزکیه پیدا می‌کنید.
      

4

مهدی سرکانی

مهدی سرکانی

1404/2/21 - 00:08

        بعضی داستان ها خیلی معمولی. بعضی ها خیلی خوب.
تقریبا همه داستان های این مجموعه به جنگ یه ارتباطی دارن. که راستش جهان‌بینی پوچی دارن بعضا. فضا هم غالبا همون فضای تیپیکال سلینجر. توی بار و کلاب و...
خبری از پایان غافلگیر کننده یا اتفاق هولناکی نیست. بیشتر در مورد درونیات و روابط آدما و درجه بعدی جنگ و تبعیض و اینا می‌خونیم.
مورد علاقه‌م تو این کتاب یکی خود داستان «نغمه غمگین»، یکی «دختری که می‌شناختم» و یکی «دختری در سال ۱۹۴۱ که اصلا کمر نداشت» بود. آخری البته به خاطر بار سنگین صحنه ها و چیزای عاطفی و جنسیش یکم اذیت کننده س.
مجموعا اینکه ناتور دشت هنوز قله ایه که ندیدم خود سلینجرم دوباره بهش رسیده باشه. اما اینجا چندتا داستان جالب و تو فضای متفاوت ازش خوندم و بیشتر با نگاهش آشنا شدم‌.
راستی یه فیلم خوب هست اگر طرفدار سلینجر و مخصوصا ناتور دشتید. The Rebel in the rye. خوبه واقعا. هم زندگینامه س، هم در مورد هولدنه، هم آموزش نویسندگی تا حدود کمی. با بازی درخشان کوین اسپیسی در نقش استادِ سلینجر.

      

23

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.