عین راء

عین راء

@einra
عضویت

آبان 1401

14 دنبال شده

25 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        سمانه خاکبازان قلم خود را این‌بار برای جوان‌ترین شهید مدافع حرم به گردش درآورده و اثری 216 صفحه‌ای به نام «بیست سال و سه روز» خلق کرده است. این کتاب شرح زندگانی شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی است. کتاب با مختصر شرح حالی از پدر رزمنده این شهید بزرگوار آغاز می‌شود و تا لحظه دفن شهید را گزارش می‌کند. نیمه بیشترِ کتاب مربوط به دو سال آخر زندگی سید‌مصطفی است. جوانی آرام و سخت کوش که به گفته خودش برای پاسخ به ندای «هل من ناصر» ابی عبدالله (ع) دو سال آموزش می‌بیند و موانع را یکی یکی پشت سر می‌گذارد. موانعی که گاه به‌علت سن کمی که دارد بر سر راه او ایجاد می‌کنند تا شاید منصرف شود و البته که نمی‌شود! و موانعی که برای دیگر رزمندگان هم وجود داشته است؛ از جمله محبت شدید خانواده که در مورد سیدمصطفی، به‌خاطر تک‌پسر بودن و جوان‌تر بودن بیش از دیگران بوده است. جان مادر سید به سید بند بود و البته همین مادر، حتی فرصت خداحافظی از پسر را هم پیدا نکرد. و پسر، به‌علت جلوگیری از ناراحتی مادر فعالیت‌های خود را برای او شرح نمی‌داد. در واقع این کتاب، نه فقط کتاب شرح حال سید مصطفی که شرح وابستگی زینت سادات، مادر سید مصطفی به او نیز هست. از این منظر کتاب را باید کتابی مادر پسری دانست. خانم خاکبازان داستان رشد سیدمصطفی را در شش فصل تنظیم و در انتها مزین به عکس‌های شهید کرده است.. همان مادری که انتشارات روایت فتح نیز این کتاب را به چاپ رسانده است. 
روایت دفاع؛ چه دفاع مقدس هشت ساله، چه دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام و چه دفاع دوازده روزه را می‌توان به سه نوع روایت تقسیم کرد. نوع اول روایت های خام‌ند و بدون پردازش. نوع دوم، روایت نویسندگانی است که روایت های خام را گرفته و پرداخت سنگینی روی آن انجام داده اند و تزیین شده و مناسب ذائقه مخاطب عام آن را عرضه کرده اند. نوع سوم میان این دو روایت قرار دارد. نه خامِ خام است و نه پرداخت و تزیین زیادی بر روایت های خام انجام گرفته است. این کتاب را باید جزو دسته کتاب‌‌هایی قرار داد که نویسنده سعی کرده پردازش خوبی روی آن انجام دهد و مناسب طبع عموم مردم آن را عرضه کند. حال سوال اینجاست که نویسنده چه میزان در این مسیر موفق بوده است؟!
وقتی از پرداخت زیبای روایت‌های خام متناسب با ذائقه عمومی صحبت می‌کنیم یعنی بناست روایت‌های خام دفاع مقدس به سمت داستان میل پیدا ‌کند؛ پس انتظار رعایت مختصات داستان‌نویسی انتظار بی‌جایی به‌نظر نمی‌رسد. با این مقدمه می‌توان گفت که یکی از ارکان مهم داستان‌نویسی، ایجاد تعلیق در داستان است. تعلیق به این معنی است که گرهی در ذهن مخاطب ایجاد شود که او را به پیگیری داستان برای باز شدن گره تشویق کند. تعلیق در یک داستان معمولا با شگفتانه‌ای غیرقابل حدس در پایان کار همراه است که اگر این ویژگی رعایت نشود، خواننده کتاب را نیمه‌کاره رها خواهد کرد. اما با نگاه اولیه این ویژگی در کتاب‌هایی که پیرامون زندگی شهدا نوشته می‌شوند خیلی وجود ندارد! چرا که عنوان شهید، نمایانگر نتیجه و پرده پایانی کتاب است. حال اینجاست که نویسنده دفاع مقدس باید با خود بیندیشد چگونه می‌تواند تعلیق در داستانی که پایان آن مشخص است ایجاد کند؟
زندگی جوان‌ترین شهید مدافع حرم که از قضا به عنوان یک بسیجی و داوطلب اعزام شده است و نه یک نیروی رسمی، در نگاه اولیه موضوعی جذاب است. «سن کم» و «داوطلب بودن» دو ویژگی است که نویسنده سعی کرده تعلیق داستان را پیرامون آن‌ها ساماندهی کند. نیروی داوطلب یعنی خودت بتوانی از پس مشکلات بربیایی و الا هر لحظه امکان خط خوردن از لیست وجود دارد. اما این ویژگی هم چندان موثر واقع نمی‌شود که عنوان «شهید» خود حکایت از موفقیت در عبور از این سد دارد. پس تنها ویژگی که نویسنده روی آن می‌توانست خوب مانور بدهد و تعلیق داستانش را بر آن بنا کند، ویژگی سن کم شهید است. 
به‌نظر می‌رسد نویسنده توانسته است در ابتدای کار به خوبی از این ویژگی کند که نویسنده خود یک بانوست و بهتر می توانسته حس‌وحال مادر شهید را درک کند و روایت. روایت زنانه از حس مادری‌ و وابستگی‌های مادر بزرگوار شهید به او، تعلیق خاصی برای کتاب ایجاد کرده است که باعث انتظار خواننده تا انتهای کتاب برای دیدن واکنش مادر شهید نسبت به خبر شهادت فرزندش می‌شود. و این تعلیق و گره، تنها تعلیق محکم کتاب است و بقیه تعلیق‌ها یا کوتاه‌ند و به‌ سرعت باز می‌شوند و یا همانطور که گفته شد، قابل حدس‌ند. از این جهت کتاب کمی خالی از تعلیق به‌نظر می‌رسد.
در همین جا لازم است این نکته بیان شود که تعلیق با ابهام متفاوت است. نویسنده یک داستان، خواه داستان بر اساس واقعیت باشد یا نباشد، می‌بایستی از تعلیق استفاده کند و از ابهام بپرهیزد. ابهام در داستان خواننده را سردرگم می‌کند و تعلیق بر جذابیت آن می‌افزاید. پرش‌های نویسنده در این کتاب از داستانی به داستان دیگر و از یک خط داستانی به خط داستانی دیگر، گاه به جای ایجاد تعلیق در ورطه ابهام افتاده است. احتمال اینکه ابهام‌های ایجاد شده به‌علت جلوگیری از افشای اطلاعات نظامی بوده باشد دور از ذهن نیست ولی به هر حال ابهام، ابهام است و نه تعلیق. مسئله ابهام البته در این کتاب چندان زیاد نیست و هرچه که هست مربوط به روایت‌های قبل از اعزام شهید و البته شخصیت پردازی‌هاست. به این معنا که شخصیت‌های مطرح شده در کتاب هرچند در خط سیر اصلی داستان موثر نباشند اما به‌نظر می‌رسد جا داشت که نویسنده گاه بیشتر به پردازش این شخصیت‌ها اهتمام بورزد. 
نکته دیگری که در یک روایت داستانی باید رعایت شود، زاویه دید مناسب راوی است. نویسنده در این کتاب از نگاه سوم شخص داستان را روایت می کند که این نگاه برای یک روایتگری یک داستان، نگاهی شایع است. با این وجود به‌نظر می‌رسد نویسنده محترم جا داشت که در پرش روایت‌های مختلف به روایت دیگر، مقدمه‌چینی بیشتر و یا حتی پردازش بیشتری انجام می‌داد و مخاطب را از سردرگمی اولیه در خوانش روایت‌ها می‌رهاند. 
آن‌چه که در پایان نکات مربوط به روایتگری به‌نظر می‌رسد باید بیان شود آن است که نویسنده دفاع مقدس پس از نگارش باید از خود سوال کند که آیا جذابیت کتاب مربوط به شخصیتِ شهید است و یا هنر نویسنده در هر چه بیشتر دیدن شدن شهید موثر بوده است؟ گاه به‌نظر می‌رسد جذابیت یک کتاب دفاع مقدس فقط به‌علت شخصیت جذابی است که شهید و یا مبارز داشته است و نویسنده نه تنها در بهتر دیده شدن شهید کمکی نکرده است که گاه با روایتی مخدوش و نه چندان هنری، مانع توجه به شخصیت والای شهید هم شده است. و ما اگر با این سوال به این کتاب نگاه کنیم و یا اگر با آثار منتشر شده در سال‌های اخیر آن را مقایسه کنیم شاید بتوانیم بگوییم که نویسنده جا داشت بیشتر از این بر نوع روایت کار کند. البته نباید از این مسئله غفلت کرد که همین میزان روایت از زندگی شهید سیدمصطفی موسوی با توجه به سن کم و ویژگی‌های شخصیتی‌ش مثل آرام بودن و عدم ارتباط گسترده با دیگران هم فوق‌العاده ست و نباید انتظار چندانی داشت ولی به هر حال به‌نظر می‌رسد که اگر نویسنده در آثار آتی خود به پردازش داستان اهتمام بیشتری داشته باشد، شاهد کتاب جذاب‌تری خواهیم بود. 
بی‌گمان تلاش نویسنده و گروه محققین برای جمع‌آوری خاطرات این شهید بزرگوار و نگارش آن قابل تقدیر است اما نباید فراموش کرد که جذابیت همه کتاب‌هایی که با موضوع دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام نگاشته می‌شوند، بیش از همه چیز مرهون شخصیت گیرا و جذاب مدافعان حرم است؛ و البته خانواده‌های ایشان. تفاوتی که خانواده‌های شهدای مدافع حرم و خود ایشان با دیگر شهدا دارند در کلمه «مظلومیت» خلاصه می‌شود ولی تمام؟! نه. دیگر شهدا هم موقعیت سنج بوده‌اند. دیگر شهدا هم فداکار بوده‌اند. دیگر شهدا هم خصوصیت اخلاقی برجسته‌ای داشته‌اند ولی همگی ایشان مظلومیت را به اندازه شهدای مدافع حرم نچشیده‌اند. از این منظر زحمت نویسنده و همکاران ایشان برای نگارش این کتاب قابل تقدیر است؛ تقدیری مضاعف از سایر کتاب‌های دفاع مقدس. 
قلم نویسنده در این کتاب روان است. عبارت پردازی ها به دور از اغلاق و پیچیدگی است و مناسب روایتی داستانی. نویسنده به دنبال نوشتن کتابی ادبی و پر آرایه نبوده و همین باعث شده داستان بدون درگیری متنی خاصی پیش برود. سرعت روایت داستان‌ها سریع است و پردازش جزئیات به سبک رمان‌ها و داستان‌های فعلی را ندارد و این هم یک ویژگی مثبت دیگر! به‌نظر می‌رسد نویسنده در نگارش کم حجم کتاب تعمد داشته است تا در کنار قلم روان و روایتی سریع، کتابی خوشخوان را بیافریند. همه این ویژگی‌ها در کنار ویژگی‌های شخصیتی سیدمصطفی، باعث می‌شود این کتاب مناسب سن نوجوان متوسطه اول به بالا باشد و بتوان با خیال راحت آن‌را به نوجوانان و جوانان توصیه کرد. و حتی یک پله بالاتر که لازم است عزیزان جوان و نوجوانان این کتاب را مطالعه کرده و از نزدیک با شهید کم سن و سالی که به فکر آخرت خود بوده است آشنا شوند. یعنی کتاب را برای تلنگر به زندگی‌های فعلی خود باید مطالعه کنیم و مطمئن باشیم که شهید بزرگوار، به ما تلنگر خواهد زد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        این کتاب حاصل سفرِ اگر درست یادم باشد یک ماهه ی آقای ضابطیان به ترکیه در زمان کروناست. چرا در مدت سفر تردید دارم؟! چون حدود یک ماه طول کشید این کتاب تمام شود. نه اینکه کتاب حجم زیادی داشته باشد که کوتاهی و قصور از ناحیه من بود. و به تبع این چند سط بعد از منقطع خوانی های مکرر نوشته شده است.

به گمان من اینکه هرکس خاطراتش را بنویسد بد نیست و خوب است. سفرهایش را و وقایع مختلف زندگی اش را. اما اگر بناست این خاطرات و سفرنامه ها منتشر شود، آن هم در قالبی مثل کتاب که به چاپ بیست و چندم برسد مثلا، باید حامل نکات ویژه و یا اتفاقات خاصی باشد. این کتاب خوب است، جذاب است، مانند خوردن یک نوشیدنی عصرگاهی، ولی حامل نکته خاصی نیست! حداقل من نفهمیدم. البته که در این زمانه اگر به عادی و روزانه نویسی های گذشتگان نگاه کنیم می توانیم از آن ها مطالب بسیاری استخراج کنیم ولی به هر حال باز هم من معتقدم این کتاب نکته چندان ویژه ای نداشت.

نویسنده بخشی از تاریخ و مطالب جانبی مربوط را در لا به لای کتاب گنجانده است که از این جهت می تواند اطلاعات خوبی را به خواننده بدهد. 

مطالعه کتاب برای کسانی که قصد سفر به ترکیه و یا آشنایی با بخشی از فرهنگ این کشور را دارند می تواند مفید باشد.
      

47

        آقای علامیان این بار سراغ حجت الاسلام شیرازی، نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمان حاج قاسم، رفته است برای تاریخ نگاری. 

واقعیتش این است که من از تاریخ شفاهی انتظار خط و روند خاصی را ندارم ولی این کتاب دیگر خیلی آشفته است! یعنی این حجم از آشفتگی از آقای علامیان بعید بود. شاید هم به علت مضیقه زمانی حجت الاسلام شیرازی اینگونه شده است ولی به هر حال آشفته بود و به گمانم چندجایی هم تکرار داشت. این نقد من. ولی سمت دیگر ماجرا این است که راوی کتاب، حاج قاسم را بی واسطه نقل می کند. آن قدر این مطلب ارزشمند است که حد ندارد. تصویر حاج قاسم در این کتاب و بیان برخی ناگفته ها، خیلی برای من جذاب بود. 

کتاب خوش خوان و کوتاهی است. سریع تمام می شود. خیلی جاهایش هم انسان تعجب می کند. حیرت می کند. شخصیت حاج قاسم بسیار جذاب بوده، نمی دانم چرا! دنبالش می گردم ولی نمی دانم چرا. خدایش بیامرزد و علو درجات عطا کند.

خواندنش برای همگان خوب است ولی چون روند داستانی و سازوکارهای بقیه کتاب های شهدا را ندارد، شاید برای عده ای جذاب نباشد به لحاظ فرمی! و الا به لحاظ محتوایی که چاپ سی و سوم را هم به خود دیده است!

مناسب سن دانشجو به بالاست تقریبا. به علت فرم کتاب و نه محتوا که محتوایی مشکلی برای بقیه سن ها هم ندارد.
      

2

عین راء

عین راء

1404/3/19

        من هر دفعه با خودم عهد می کنم که نباید سمت خاطرات همسران و مادران شهدا بروم و باز هم می روم! جان دادم تا این کتاب تمام شد! واقعا سخت است شنیدن این خاطرات. مخصوصا دم دمای شهادت تا چندی بعد از شهادت.

کتاب زنانه نوشته شده است. یعنی قلمش به وضوح زنانگی دارد. همین هم یعنی برخی جاهای کتاب که به توصیفات گذشته به مذاق همچون منی که حوصله توصیف ندارم خوش نیاید و سرسری چند خط پایین تر را شروع کنم. زیاد نیست ولی هست! البته اصل توصیف ربطی به زنانه و مردانه ندارد که رسم نا به جایی ست در دوران جدید! تطویل بی خود ولی این توصیفات در این کتاب، زنانه بود.

همسر شهید صدرزاده در این کتاب از خاطرات کودکی خود تا دوران خواستگاری و عقد و بعد از آن را تعریف می کند. جالب اینجاست که همسر شهید، یک ماه هم از او بزرگتر است. 

تصویر هر دو خانواده، چه خانواده شهید صدر زاده و چه خانواده همسر ایشان، هر دو تصویر جذابی است و به نظرم یکی از هدایای خدا به این دو خانواده وجود چنین شهیدی است. یعنی دو خانواده که همراهی تام و کاملی با مسیر پر افت و خیز خانواده ی نوپای مصطفی و همسرش دارند و این پسر را در راه خدا وقف کرده اند و او را حمایت می کنند. 

جالب است که زندگی صدرزاده هم شبیه زندگی علیرضا متوسلیان است. پر از نشدن! پر از نرسیدن. خیلی شباهت این دو شهید جالب است.

من هر چه فکر می کنم که در دورانی که این شهدای گرانقدر داشتند برای اسلام می جنگیدند من دقیقا چه می کردم، از خودم ناراحت می شوم. 

روایت کتاب جذاب و زنانه پسند است. برای آقایان هم قطعا خوب است اما به گمانم همراهی زنان را بیشتر به دنبال داشته باشد. خوب هم هست اتفاقا.

مناسب متوسطه دوم به بالا. حتما هم باید خوانده شود. زحمت هایی که شهید و خانواده اش متقبل شده اند بنظرم شنیدن دارد.
      

1

عین راء

عین راء

1404/3/18

        من کتاب مردشویی را خواندم. اسم کتاب احتمالا پسر قاپون بوده! نگاه که کردم دیدم مشخصات کتاب مردشویی انگار با پسر قاپون یکی است و دیگر در بهخوان کتاب جدید و جدایی ثبت نکردم و حدسم این است که نویسنده دیده اسم کتاب کژتابی دارد، نامش را عوض کرده و مرد شویی گذاشته. 

نویسنده این کتاب را برای آموزش دختران جوان در راستای ازدواج موفق نوشته است؛ با ادبیاتی طنز و البته پذیرش برخی عرف های جامعه.

زبان کتاب طنز است. برخی جاهای این کتاب واقعا خندیدم. غافلگیری های مدام از ویژگی های طنز این کتاب است. طنزش را دوست داشتم.

واقعیت مطلب این است که نویسنده در جایگاه یک ملکه مادر ایستاده و به شاهزاده خانم دارد یاد می دهد که چگونه شوهر مطلوب خود را پیدا کند. البته که شوهر مطلوب را پیدا کردن در شرایط فعلی برای شاهزاده خانم یعنی دقیقا دوست پسر پیدا کردن و تبدیل این دوست پسر به شوهر. لفظ نامزدی و دوست پسر پیدا کردن در کتاب نیامده است ولی تمام روند کتاب در همین مسیر است. اینکه گفتم ملکه مادر هم اصلا تعارف و یا شوخی نبود و کاملا جدی بود! که نویسنده مخاطب کتاب را به شکل یک شاهزاده خانم می خواهد در بیاورد. با دامنی پف پفی!

برخی جاها به نظرم زیادی سخت گرفته و برخی جاها به ورطه اباحه گری افتاده و برخی جاها قطعا مطالب خوبی را به مخاطب آموزش میدهد. حجم دو قسمت اول از حجم مطالب خوبش بیشتر است به گمانم. یعنی در کل آفت کتاب را بیشتر می دانم تا محاسنش، مخصوصا با درنظر گرفتن اینکه مخاطب کتاب خانمی است که ممکن است خیلی بی اطلاع باشد. اما اگر خانم نیستید و یا به خودتان بیشتر اعتماد دارید، خواندن این کتاب بد نیست. نکات خیلی خوبی را لا به لای طنزهایش می توان پیدا کرد. مثلا بخش هایی که در مورد رابطه جسمی با گزینه مورد علاقه می گوید بنظرم کاربردی است و مدام در کتاب اشاره می کند که دختران نباید راحت خود را در اختیار پسر قرار دهند و این حرف، حرف خوبی است که با زبان طنز سعی کرده آن را یاد بدهد.

نقاطی که سخت گرفته، حرصم را درآورد! نقاطی که سمت اباحه رفته که خب ...! این دو ناحیه برایم اعصاب خردی درست کرد! به نظرم کسی کتاب را خالی الذهن بخواند قطعا آشفته حال خواهد شد! نمی دانم البته در این روزگار کسی خالی الذهن هست یا نه.

توصیه ای به خواندنش ندارم راستش. یعنی به کسی معرفی نمی کنمش ولی اگر کسی خواند، می تواند از طنزش و نکات خوبی که دارد استفاده کند و باید حواسش باشد که کتاب پر است از بی مبنایی و پذیرش عرف همراه با کمی احتیاط! یعنی با دیده تردید به مسائلی که برای خواننده مسجل نیست باید نگاه شود تا کتاب قابلیت استفاده بیشتری داشته باشد.
      

0

عین راء

عین راء

1404/3/16

        چند صفحه اول کتاب و فصل آخرش، میخکوبم کرد. و برای منی که خاطرات سفیر، شش چمدان، قلاب را باز کن و شاید این طرف و آن طرف چند مطلب پیرامون بیرون از مرزهای این کشور خوانده ام، مابقی کتاب در حکم تکرار را داشت، تقریبا! نه اینکه چیز جدیدی نباشد که بود اما چند صفحه اول و فصل آخر، جدای از بقیه کتاب بود برای من. تکرار می کنم برای من! یعنی برای خیلی ها این مطالب قطعا نو و مهم است.

یکی از نکات جالب خاطره نویسی های این سبکی، یعنی کتاب هایی مثل خاطرات سفیر و این کتاب، این است که نویسنده شان زن است! یعنی من ندیدم نویسنده ی مرد وارد این عرصه بشود خیلی. چرا! در برخی کتاب ها گوشه ای از خاطرات ذکر شده. یا حتی خاطرات سفر محدود مثل نیم دانگ پیونگ یانگ. اما خاطرات سفر بلندمدت را در ذهن ندارم که کسی مفصل نوشته باشد به جز الماس سیاه! که الان یادم افتاد. نویسنده اش خاطرات آفریقا را نوشته. شاید هم من ندیده ام ولی به هر حال این که خانم ها به این امر اهتمام بیشتری دارند، شکست بدی برای آقایان است و می بایستی تجدید نظر کنند در این مسیر. 

نویسنده گاهی بیش از آن که دیده ها را منتقل کند، تحلیل ها را منتقل می کند و این هم از جهاتی خوب است و از جهاتی بد. شبیه مداحی که وسط دعا هم ترجمه می کند و هم روضه می خواند، برای عده ای دلچسب است و برای عده ای نه. البته که به هنر مداح هم ربط دارد! اینجا هم نویسنده با توجه به توضیحاتی که داده مشخص است که می دانسته باید توضیح بدهد و مدام در حال توضیح دادن است. 

نویسنده دلسوز و دلنگران این آب و خاک است. این از تک تک کلمات و زحمات نویسنده مشخص است. و خوشحالم برای زیستن در عصر چنین مردمانی.

فصل ها کوتاه، داستان ها بدون تعلیق تقریبا، پست های شبکه های مجازی را کمی مرتب شده در این جا بازگو کرده اند و شاید اگر کمی داستان و تعلیق به آن افزوده می شد، جذابیت آن هم بیشتر می شد. با این حال جذابیت؟! دارد حتما. خیلی. مخصوصا قسمت آخر کتاب. صفحه 166 برای کتابی که من در دست داشتم چاپ نشده بود و دقیقا گره کار همانجا باز می شد و اوج فیلم را از دست دادم! 

اینکه یک یادداشت به این بلند بالایی برای کتابی می نویسم و به فرهیخته بودن نویسنده و نوشته هایش مستقیم و غیر مستقیم اشاره می کنم فکر کنم به اندازه کافی گویای زیبایی و جذابیت کتاب باشد. با این حال، من شش چمدان و قلاب را باز کن را از این کتاب بالاتر می دانم. آن دو کتاب ناشناخته اند! اما به نظرم از این کتاب جذابیت بیشتری دارند و خصوصا قلاب را باز کن برای هویت زن، فوق العاده عمل می کند. ولی این کتاب، حتما و قطعا جزو کتاب های دوست داشتنی است و در ذهنم خواهد ماند.

مطالعه این کتاب برای دانش آموزان متوسطه دوم به بالا لازم است حتما. خیلی ذهنیت ها را درست می کند. خصوصا که نویسنده هم تیزی قلم را به سمت ایران گرفته هم به سمت خارج ایران. و البته از هر دو هم تعریف می کند. و نکته جالب توجه اینکه تقریبا تا اینجایی که من خوانده ام، خیلی ها به تجمل گرایی ایرانیان اذعان دارند. نکته منفی که هنوز هم خیلی ها زیر بارش نمی روند و مصرف در حد نیاز را خساست می دانند.
      

0

عین راء

عین راء

1404/3/15

        این کتاب به گمانم دومین کتابی است که از آقای سعید علامیان می خوانم. جلد اول کتاب خاطرات محسن رفیق دوست را قبلا خوانده بودم و این دومین کتاب است به گمانم. این دو کتاب که در فضای تاریخ شفاهی است و نویسنده در این کتاب البته کمی از تاریخ شفاهی محض فاصله گرفته و بین داستان و تاریخ شفاهی مانده است. یعنی کمی حالت داستان وار به خود گرفته اما بدون پرداخت های داستانی و ادبی. مدام در بین کتاب داشتم فکر می کردم که اگر این حجم از اطلاعات دست کسانی مثل حمید حسام می رسید، چه شاهکاری از آن خلق می شد و چه قدر مردم عادی می توانستند از آن استفاده کنند. نه اینکه تاریخ شفاهی نپسندم که خیلی دوستش می دارم ولی به گمانم این اطلاعات باید فرآوری بشود و در قالب داستان به مردم عرضه. این مطلب سرجای خودش که هنوز هم پس از اتمام این کتاب، این نظر را دارم. اما در اواخر کتاب مطمئن شدم که چه خوب که این کتاب را بدون حالت داستانی و با این سیری که نویسنده تنظیم کرده است خواندم. چرا؟! توضیح می دهم.

نویسنده از گوشه و کنار، مطالب مختلفی را جمع آوری کرده و نقل قول اطرافیان شهید باقری را بیان می کند. برخی مصاحبه های مستقیم خود نویسنده است و گزینش از دیگر کتاب های نویسنده و برخی هم مربوط به گذشته است و جمع آوری کرده است آن ها را. این سبک کتاب است. نویسنده سعی کرده خیلی وارد جزئیات عملیات ها نشود و به گمانم برای من، این حرکتش بهترین چیزی بود که می توانست اتفاق بیفتد. اگر وارد جزئیات بیشتری می شد که خب من سردرنمی آوردم و حجم کتاب هم طولانی تر می شد و اگر خیلی داستانی می شد هم نکته ی مهمی که من از این کتاب فهمیدم از دست می رفت. چه نکته ای؟! حسن باقری کارش شناسایی بود. دقیق! ریز به ریز. دشمن را تحلیل می کرد. رصد می کرد. حتی می دانست کدام فرمانده شجاع دشمن کِی به مرخصی می رود! و این آن نکته است که به نظرم می ارزید من آن را لمس کنم. کتاب مکرر از این مسئله صحبت می کند و قشنگ مطلب را برای مخاطب جا می اندازد. یعنی فکر کنم اگر این نکته را از حسن باقری یاد بگیریم و به زمان حال تعمیم بدهیم، نکته نابی باشد و راهگشا. گرچه که تا الان می دانستیم ولی التفاتی که این کتاب نسبت به این نکته می دهد، فوق العاده است. 

شخصیت حسن باقری که نیاز به تعریف ندارد. این کتاب، خیلی خشک مطالب را بیان کرده. خاصیت تاریخ شفاهی هم همین است راستش. نه هیجانی و نه اندوهناکی خاصی! ماجرای ازدواج حسن باقری اگر دست حمید حسام بود! ماجرای انگشتر همسرش که گم شد! ماجرای شهادتش. این ها را چه شاهکاری می آفرید. ولی نویسنده نخواسته وارد این عرصه بشود. که تاکید می کنم کار خوبی کرده است. 

کتاب حجیم است. متمایل به تاریخ شفاهی. بدون بالا و پایین های مرسوم داستانی. تعلیق ندارد! و همه این ها در کنار هم یعنی شاید هرکسی با این کتاب ارتباط برقرار نکند ولی اگر کسی ارتباط برقرار کند، نکات خیلی خوبی گیرش می آید که به درد امروز هم می خورد.
      

2

عین راء

عین راء

1404/3/14

        خلاصه نظرم در مورد کتاب این است که سفرنامه یا می بایستی نکات نشنیده و ندیده و اعجاب آور را بیان کند یا می بایستی داستان و واقعه خاصی در آن سفر باشد و این کتاب، به جز یک بخش کوتاه، تقریبا فاقد این دو نکته بود. یعنی اگر من بودم، این کتاب را در فضای مجازی منتشر می کردم و در قالب سی چهل پست مثلا و کتابش نمی کردم. نه اینکه نکته و داستان خاصی نداشته باشد که دارد ولی شاید انتظار من بالاتر بود.

نویسنده ماجرای سفر ده روزه اش به آذربایجان در دهه محرم را بیان می کند. نحوه سفر نویسنده، مشاهداتش از زندگی مردم و روزمرگی هایشان، از نوع دینداری شان و ...، جالب است. خلاصه اش آن که بالاخره نویسنده نتوانست آن طور که دلش می خواهد محرمش را بگذراند. 

یک قسمت کتاب که واقعا انگشت به دهانم کرد آنجا بود که نویسنده ناخواسته با مردی میانسال در آپارتمان آن مرد قرار گذاشت! خیلی سعی کرد بین رسم دینداری و ادب جمع کند ولی من خودم از خواندن این قسمت، متعجب و هراسناک شدم! از قضا این قسمت هم تنها قسمتی بود که به نظرم تعلیق داشت. بقیه قسمت ها، نه. 

ادغام نوشته ها با نوشته های قدما، کار جالبی بود. من پسندیدم این حرکت را.

کتاب جمع و جوری است و زود خوانده می شود. 

عکس های کتاب در چاپی که دست من بود واضح نیفتاده بود! 

کتاب را از یکی از رفقا امانت گرفتم و نظرش را در انتهای کتاب نوشته بود. او به سفر به باکو فکر می کرد و این کتاب را دریچه ای واقعی برای سفر می دانست و منی که خیلی خیالی برای سفر ندارم و دوست هم ندارم مسافرت را، طبیعتا دنبال نکات شگفت و تعلیقم که این کتاب خیلی آن ها را نداشت. پس از منظر دوستم این کتاب دریچه خوبی است برای سفر به باکو و از منظر من، کتاب را نخواندید هم خیلی چیزی را از دست ندادید و البته که خواندنش برخی نکات در مورد کشور مسلمان آذربایجان را به انسان می افزاید.
      

0

عین راء

عین راء

1404/3/12

        همه چیز این کتاب تمیز است. یک عاشقانه تمیز. یک صبر تمیز. یک روایت تمیز. 

روایت همسر شهید علیرضا توسلی از تولد خودش تا یکی دو سال بعد از شهادت همسرش. 

بیشتر از همه دو چیز در این کتاب برایم پررنگ بود. یکی عاشقانه تمیزی که وجود داشت و این عاشقانه، خیلی در چشم من پررنگ بود. نامه هایی که شهید برای همسرش می نوشته و دست به قلم بودن همسر شهید و نوشتن هایش، بنظرم خیلی کار قشنگ و زیبایی بود. یکی هم صبر و استقامت و پیگیری شهید و خانواده اش و کم نیاوردن هایشان در مشکلات مختلف. یکی اش زخم زبان هایی که می شنیدند و دم برنمی آوردند.

همسر شهید، خود شهید، خانواده شهید، مظلومند. آن قدر مظلوم که این مظلومیت حتی در کلمات هم انعکاس شدیدی پیدا نکرده است. یعنی به گمانم اگر کسی این خاطرات را داشت و می خواست روی آن مانور بدهد، خیلی بیشتر از این ها می توانست اشک بگیرد از مخاطب اما یا راوی نخواست یا نویسنده، به هر حال این مسئله آن قدر جلوه نکرد و روی آن تمرکز نشد. و این به نظر من خوب است. خیلی خوب است. قطعا همسر شهید خاطراتی دارند که در این کتاب هم نیامده است و آن ها جلوه بیشتری از مظلومیت و سختی این بزرگوار دارد و حس می کنم نخواسته است بروز بدهد و تنها در چند کلمه مختصر همه را آورده که سختی کشیدیم! همین. و این روحیه مقاوم، ستودنی است. خدای متعال ما را قدردان این شهدا و خانواده های عزیز قرار بدهد.

نوع تعامل شهید با همسرش برای جذاب بود. مختصات رفتاری اش شاید چون به بیست و چند سال قبل برمیگردد مربوط باشد و یا به این که بالاخره این عزیزان در کشور ما خود را مهاجر می دانند اما هر چه که هست، رفتارهای جالبی بوده و دوستش داشتم. و همسر شهید هم با ایشان تعامل جالبی داشته. 

عاشقانه ای که به خط همسر شهید در مطلع کتاب آمده هم هنوز در ذهنم زنگ می زند! ببخش که خاطرات من زودتر از تو بیرون آمد.

مطالعه کتاب برای خانم ها که حتما ضروری است و برای آقایان متوسطه دوم به بالا هم جذاب است.
      

2

عین راء

عین راء

1404/3/11

        روایت های زنانه از جهاد و شهادت، روایت هایی... . این طور توصیف کنم که هر دفعه کتابی در این فضا دست می گیرم، خودش را تا آخر کتاب فحش می دهم. خواندن این کتاب ها کار من نیست. یعنی بعضی مسائل زنانه هست، کار مردها نیست اصلا! این استقامت، این از خودگذشتگی، این توان! ماشاءالله به چنین شیرزنانی.

در صحنه ای از کتاب، پدر خانواده زانوانش سست می شود و این مادر است که به همسر کمک می کند! این مسئله اصلا شوخی نیست و مرد در چنین صحنه ای کم آورده و زن، چادر به کمر، دارد صحنه گردانی می کند. می گویم که کار مرد ها نیست! همین را می گویم.

مادر شهید معماریان، که خدا سایه اش را بر سر مردم نگه دارد، اهل جهاد و کوشش، از همان ابتدا بوده است. زندگی پر از خیر و برکتی داشته و ثمره ای این زندگی، تقدیم یک شهید  بوده. جهاد و تلاش مادر هیچ گاه خاموش نشده و با اینکه سواد آکادمیک چندانی هم ندارند، اما عمیق و عاقلانه با مسائل برخورد می کنند. با روحیه ای که ایمان در آن موج می زند. 

کتاب پر است از صحنه های استقامت زنانه و فهم عاقلانه و کنش گری مومنانه. 

کتاب، کوتاه و سرشار از گریه است! 
کتاب زنانه است و روایتگری زنانه ای دارد و با شعری زنانه تمام می شود. همه چیز این کتاب، مناسب خانم هاست. و مناسب آقایانی که باید بدانند خانم ها در هنگام عمل، چه ظرفیتی دارند.

روایتی جذاب که با ماجرای شفای اشراف سادات خانم، مادر شهید معماریان، پایان می یابد. 
خواندنش برای زنان که واجب و برای بقیه، سن متوسطه اول به بالا مفید است. گرچه گفتم که مردها نمی توانند تحمل کنند، ولی بالاخره باید خوانده شود دیگر.
      

3

عین راء

عین راء

1404/3/10

        نویسنده خیلی برای این کتاب زحمت کشیده به نظرم. یعنی بررسی حجم بالایی از منابع و کنار هم چیدن بخش های مد نظر، اصلا کار ساده ای نیست. کار یک گروه را یک نفر انجام داده است.

کتاب نه آن قدر بالاست که فقط تیتر و عنوان باشد و نه آن قدر پایین است که تاریخ شفاهی بشود. دقیقا حد وسط این دو دارد قدم بر می دارد. ریز به ریز جلو می رود، اما غرق در تاریخ شفاهی و خاطرات نمی شود. 

پیگیری خط داستان های مختلف، با توجه به سیر زمانی، کتاب را بین داستان و کتاب علمی معلق نگه داشته است. نه اینکه سردرگم باشد که دقیقا مزایای هر دو را دارد. هم علمی است و هم داستان و این باعث شده یک کتاب علمی خوشخوان و البته روان تولید شود. 

تراکم مسائلی که همه در مسئله لانه جاسوسی دخیل بودند، باعث حجیم شدن این کتاب شده است. نویسنده سعی کرده هر آن چه که مربوط به این ماجراست را گردآوری کند، به اختصار و البته قصوری در مطالب نداشته است و به حد کفایت اطلاعات در اختیار خواننده قرار می دهد. این حجم از کتاب، طبیعتا می بایستی ملال آور و خسته کننده باشد که نبود! این هم یکی به دلیل نحوه روایت کتاب بود که خط داستانی به خود گرفته بود و یکی هم به دلیل جذابیت خط داستان های مختلف بود. یعنی هم خود ماجرا و هم نحوه روایت در این جذابیت موثر بودند. 

نویسنده سعی کرده بود گاه گاهی به برخی شبهات و سوالات پاسخ بدهد. برخی اش به دلم نشست و برخی اش کم و بیش برایم جای ابهام داشت و خیلی قانعم نکرد. این نه از ضعف نویسنده که به گمانم از محدودیت کتاب بود که نویسنده می بایستی سریع پاسخی درخور بدهد و رد بشود و به حجم کتاب بیش از این نیفزاید. جمع بندی در مورد پاسخ گویی به شبهات این است که کتاب در این زمینه نمره قابل قبولی می گیرد. بالای 16 مثلا!

آن چه در کتاب عیان است، دسیسه های مکرر آمریکا برای تأمین منافع حداکثری خود در ایران است. این مطلب در کتاب به وضوح و به کرات قابل مشاهده است.

دوست داشتم عدم پایبندی آمریکا به مفاد تعهدی که داده بود در الجزایر بیشتر بررسی شود. از این جهت شاید کتاب کمی نقصان داشته باشد. خیلی مختصر در حد چند عنوان گفته شد و تمام. 

جمع بندی ام از کتاب در یک کلمه؛ «فوق العاده» است. کتابی تاریخی سیاسی با بیانی روایی و داستانی، کاملا علمی و قابل پذیرش، جذاب و کامل از جهات مختلف و تحلیل های خوب. 

مطالعه کتاب برای اوایل دانشجویی و اواخر متوسطه دوم خوب و ضروری است. فهم عمیق از بدعهدی و کارشکنی آمریکایی ها و تجربه های مکرری که در کتاب جلوی چشم آورده می شود، در تصمیم گیری های آتی و جهت گیری های سیاسی موثر خواهد بود.
      

8

        مجموع چند سخنرانی که یکی از آن ها همین مطلب امدادهای غیبی بود. راستش خیلی ربط این سخنرانی ها به یکدیگر را متوجه نشدم! خصوصا با اضافه شدن بحث محلل که دیگر هیچ وجه جمعی بین سخنرانی ها برایم به دست نیامد. اما در هر صورت سخنرانی های خوبی بود. نمی دانم شاید چون شهید مطهری زیاد خوانده ام حس می کردم این کتاب آن چنان که باید و شاید مطالب عمیق نداشت و انتظارم از شهید مطهری در این تعداد صفحات بیشتر بود، یا اینکه مطالب بخشی اش برایم تکراری بود یا... . نمی دانم. خلاصه هر چه که بود، حس کردم این کتاب خیلی خیلی بیشتر و بهتر می توانست باشد.

بحث رشد که در آن تعریف رشد (مقابل سفاهت و به معنای قدرت مدیریت اموال و داشته ها) و اکتسابی بودن رشد آمده بود فوق العاده جذاب بود و همچنین تفسیری که از نسبت زن و مرد (تسلط عاطفی زن بر مرد و تسلط فکری مرد بر زن) و تحلیل مسئله محلل با همین نسبت در مقاله محلل آمده بود، فوق العاده بود. من خیلی این ها به دلم نشست و استفاده کردم.

در کل کتاب خوبی است واقعا و با توجه به جنس مطالب و حجم کتاب، سریع خوان است. عمیق است اما نه به عمق بقیه کتب شهید مطهری. مطالب خوبی هم دست انسان می دهد. متوسطه دوم به بالا بخواند قطعا استفاده های خوبی از آن خواهد کرد.
      

4

        رمان در فضای تبلیغ یک طلبه در روستایی دور افتاده و محروم نوشته شده است. طلبه ای معمولی. با همه ی خوبی ها و بدی هایی که یک طلبه جوان می تواند داشته باشد. گاهی کم آوردن. گاهی اصرار بر تبلیغ. گاهی ترسیدن. گاهی انزجار. گاهی تکیه به خدای متعال. همه چیز کنار هم. فضای واقعی را به نظرم ترسیم کرده ست. از گرسنگی کشیدن تا ناراحت شدن، از پادرمیانی تا عصبانی شدن. همه چیز خیلی واقعی است در مورد شخصیت این طلبه. 

چند مدل رمان و خاطره در این فضا خوانده ام. زن آقا، کتاب یحیی، ملداش. این کتاب به لحاظ داستان پردازی قطعا از همه جلوتر بود. نه اینکه بقیه جذاب نباشند و این کتاب جذاب، نه! دقیقا تمرکزم روی تکنیک داستان پردازی است. رفت و برگشت های مکرر به گذشته. ایجاد چند تعلیق همزمان در داستان. به سکون و سکوت و یک نواختی قلم زدن. پایان بندی باز در مورد یکی از تعلیق ها! همه این ها یعنی تکنیک داستان نویسی خیلی قوی تر از بقیه چند کتابی بود که نام بردم. اما به هر حال رمان است و زن آقا به نظرم به دلیل واقعی بودن ارجح بر بقیه است. 

من هنوز با پایان بندی باز کنار نیامده ام. خودم و نویسنده را می خواهم آتش بزنم وقتی به پایان بندی باز می رسم! 

فضای حاکم بر رمان، جدیِ متمایل به ترس و غم است. طنز ندارد. و همین روی اعصاب من است! که باید طنز هم داشته باشد و چرا این همه جدیت؟! ولی خب، سلیقه نویسنده این بوده. غم هم پررنگ است و چند جایی بغض گلوگیر می شود. و خدا بگم نویسندگان بغض آور را چه کار کند؟! خب برادر من نکن! چرا آخر این همه بغض برای رمان درست می کنی؟!

کتاب کم حجم و زودخوان است. سریع تمام می شود. 

خواندنش برای آشنایی بیشتر با فضای طلبگی قطعا خوب است و علاقمندان به داستان می توانند در هر سنی این کتاب را بخوانند.
      

1

        همین اول کار باید بگویم که یک جای کتاب بلند بلند زدم زیر گریه و هرکار کردم گریه ام جمع نشد و بعد که فهمیدم شخصیت اول کتاب، یک شخصیت فرضی است و این کتاب رمانی بر اساس واقعیت است، میخواستم خودم را حلق آویز کنم! داشتم به شباهت این کتاب با کتاب شب صورتی آقای سالاری فکر می کردم که در آن جا هم نوجوانی عاشق نوجوانی می شود و یک دفعه همه چیز به هم جوش می خورد. بعد فکر کرده بودم که در شب صورتی ماجرا الکی است و اینجا واقعی و چه‌قدر خوب که نسخه واقعی آن ماجرا هم پیدا شد که الان فهمیدم الیاسِ ماجرا وجود خارجی ندارد! و سخت اندوهناک شدم از این مسئله. 

 معبد زیرزمینی یک رمان بر پایه واقعیت است. کتاب به شدت ساده نوشته شده. ساده نه به معنای به درد نخور! نه. بلکه به معنای بالا و پایین کردن های عجیب و غریب و زمان و مکان را جا به جا کردن و سرعت روایت را تند و کند کردن و حتی زاویه دید را عوض کردن! من خیلی این ها را حس نکردم و اذیت ناشی از این مسائل هم پرش به پر من نگرفت. در عوض یک سادگی خوشمزه در کتاب بود که انسان را جذب می کرد. تعلیق خوبی که نویسنده ایجاد کرده بود و همچنین قلم گیرا و روان، باعث می شد که کتاب بدون آن که زمین گذاشته شود خوانده شود. 

خوشحالم از خواندن این کتاب و به نظرم برای متوسطه اول به بالا کتاب مفیدی خواهد بود.
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

عین راء

عین راء

1403/7/21

3

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.