یادداشت عین راء

عین راء

عین راء

دیروز

        خلاصه نظرم در مورد کتاب این است که سفرنامه یا می بایستی نکات نشنیده و ندیده و اعجاب آور را بیان کند یا می بایستی داستان و واقعه خاصی در آن سفر باشد و این کتاب، به جز یک بخش کوتاه، تقریبا فاقد این دو نکته بود. یعنی اگر من بودم، این کتاب را در فضای مجازی منتشر می کردم و در قالب سی چهل پست مثلا و کتابش نمی کردم. نه اینکه نکته و داستان خاصی نداشته باشد که دارد ولی شاید انتظار من بالاتر بود.

نویسنده ماجرای سفر ده روزه اش به آذربایجان در دهه محرم را بیان می کند. نحوه سفر نویسنده، مشاهداتش از زندگی مردم و روزمرگی هایشان، از نوع دینداری شان و ...، جالب است. خلاصه اش آن که بالاخره نویسنده نتوانست آن طور که دلش می خواهد محرمش را بگذراند. 

یک قسمت کتاب که واقعا انگشت به دهانم کرد آنجا بود که نویسنده ناخواسته با مردی میانسال در آپارتمان آن مرد قرار گذاشت! خیلی سعی کرد بین رسم دینداری و ادب جمع کند ولی من خودم از خواندن این قسمت، متعجب و هراسناک شدم! از قضا این قسمت هم تنها قسمتی بود که به نظرم تعلیق داشت. بقیه قسمت ها، نه. 

ادغام نوشته ها با نوشته های قدما، کار جالبی بود. من پسندیدم این حرکت را.

کتاب جمع و جوری است و زود خوانده می شود. 

عکس های کتاب در چاپی که دست من بود واضح نیفتاده بود! 

کتاب را از یکی از رفقا امانت گرفتم و نظرش را در انتهای کتاب نوشته بود. او به سفر به باکو فکر می کرد و این کتاب را دریچه ای واقعی برای سفر می دانست و منی که خیلی خیالی برای سفر ندارم و دوست هم ندارم مسافرت را، طبیعتا دنبال نکات شگفت و تعلیقم که این کتاب خیلی آن ها را نداشت. پس از منظر دوستم این کتاب دریچه خوبی است برای سفر به باکو و از منظر من، کتاب را نخواندید هم خیلی چیزی را از دست ندادید و البته که خواندنش برخی نکات در مورد کشور مسلمان آذربایجان را به انسان می افزاید.
      
19

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.