𝐍𝐨𝐮𝐫𝐚

𝐍𝐨𝐮𝐫𝐚

@bynoura
عضویت

مرداد 1404

107 دنبال شده

46 دنبال کننده

                [رویا پرداز حرفه ای]
- کتابخوان پاره وقت🌻
              
itsemetaph

یادداشت‌ها

نمایش همه

11

32

19

        کتاب گاوخونی برای من یه تجربه‌ی عجیب بود. داستانی که نمی‌دونی کی توی خوابی، کی بیداری. همه‌چیز انگار از ذهن یه آدم خسته و درگیر می‌گذره، که مدام داره خاطره و خواب و واقعیت رو قاطی می‌کنه. اولش فکر کردم گیجم، ولی کم‌کم فهمیدم این گم‌گشتگی، خودش بخشی از لذت خوندنشه.

قلم نویسنده برام خیلی جالب بود — ساده، بی‌زرق‌وبرق، ولی پر از حس و معنا. از اون نوشته‌هاست که نمی‌خواد با کلمات سخت خودشو نشون بده، ولی زیرِ همین سادگی، یه دنیای پر از درد و فکر و ترس خوابیده.

بیشتر از هر چیز، اون حس پوچی، مرگ، و اون رودخونه‌ی مرموز توی ذهنم موند. یه جور تنهایی و دل‌زدگی که انگار نه فقط شخصیت داستان، که خودت هم تهش حسش می‌کنی.

نمی‌تونم بگم کتابو خیلی دوست داشتم یا نه، ولی قطعاً از اون کتاباست که بعد از تموم شدنش هنوز ذهنت توش گیر می‌کنه. اگه اهل داستان‌های ذهنی و فضای وهم‌آلودی هستی که مرز بین خواب و بیداری رو بهم می‌زنه، ممکنه تو رو هم درگیر خودش کنه.


      

13

        این کتاب مثل نوری در تاریکی برام بود. ایده‌ی کتاب، یعنی تجربه‌ی زندگی‌های جایگزین، واقعاً بی‌نظیر بود و باعث شد جور دیگه‌ای به حسرت‌هام نگاه کنم. به‌جای سرزنش خودم، انگار یاد گرفتم با انتخاب‌هام آشتی کنم.

با شخصیت نورا سید خیلی همزادپنداری کردم. سردرگمی‌ها، دل‌زدگی‌ها، و حتی اون حس پوچی و فشار تصمیم‌گیری‌های گذشته برام خیلی آشنا بود. انگار مت هیگ تونسته بود ذهن و دل منو بخونه.

یکی از بخش‌های موردعلاقه‌م همون قسمتیه که درباره‌ی هزار راه نرفته حرف می‌زنه و اینکه شاید ریشه‌ی نفرت‌مون از خودمون، نداشتن توانایی حل همه‌چیز نیست، بلکه نپذیرفتن ضعف‌هامونه. اون بخش عمیقاً منو تکون داد :

تا حالا شده با خودتون فکر کنین «چی شد که کارم به اینجا رسید؟» انگار که توی یه هزار‌تو گم شده باشین و همش هم تقصیر خودتون باشه، چون تک تک مسیرهای اشتباهی رو که رفتین خودتون انتخاب کردین؟
می‌دونین که راه‌های زیادی وجود داشته که می‌تونسته نجاتتون بده، چون می‌تونین صدای آدم‌هایی رو بیرون از هزار‌تو بشنوین که موفق شدن ازش خارج بشن و حالا دارن با هم می‌گن و می‌خندن.
بعضی وقت‌ها هم از بین پیچ‌راه‌ها یک‌سری نظر اون‌ها رو می‌بینین، مثل هیبتی مات بین برگ‌ها.
به‌نظر میاد خیلی خوش‌حالن که تونستن موفق بشن. البته شما هم ازشون متنفر نیستین، بلکه بیشتر از خودتون متنفرین که توانایی‌های اون‌ها رو نداشتین و نتونستین همه‌ی مشکلات رو حل کنین.
آره، تا حالا چنین فکری کردین؟
یا این هزار‌تو فقط برای منه؟

در کل، این کتاب برای کسایی که درگیر حسرت، افسردگی یا سرزنش خودشونن، یه نسخه‌ی درمانگر و امیدوارکننده‌ست. به نظرم هرکسی باید دست‌کم یه‌بار این کتابو بخونه.
      

9

4

        «مغازه‌ی خودکشی» اثر ژان تولی، رمانی با طنز سیاه و فضای پست‌مدرن است که دنیایی افسرده و بی‌امید را با نیش‌خندی تلخ روایت می‌کند. در نگاه اول، ممکن است این کتاب صرفاً طنزی عجیب به‌نظر برسد، اما هر چه جلوتر می‌رویم، لایه‌های عمیق‌تری از مفاهیم انسانی و روان‌شناختی در آن آشکار می‌شود.

شخصیت آلن در این رمان با بقیه افراد خانواده تفاوتی بنیادین دارد. او نماینده شادی و زندگی است، اما شادی‌ای که شاید در عمق خود، واکنشی افراطی به افسردگی محیط باشد. آلن هیچ‌گاه واکنشی منفی به بی‌مهری والدینش نشان نمی‌دهد و همیشه شاد است—اما این شادی، به‌جای اینکه به‌صورت طبیعی بروز کند، به‌نظر می‌رسد نقشی اجباری و حتی دفاعی باشد.
پایان شوکه‌کننده‌ی رمان، جایی که می‌گوید «ماموریتش تمام شد و خودش را رها کرد»، می‌تواند نشانه‌ای از خستگی یا تهی شدن باشد؛ گویی آلن تنها آمده بود تا دیگران را نجات دهد و خودش را فدا کند.

در نهایت، «مغازه‌ی خودکشی» داستانی است که هم می‌خنداند و هم در دل لبخند، تلخی عمیقی می‌کارد. این اثر نشان می‌دهد که شادی هم می‌تواند نقاب باشد، و حتی روشن‌ترین شخصیت‌ها هم شاید در خاموشی فرو بروند. توصیه می‌کنم اگر دنبال کتابی متفاوت، طعنه‌آمیز و تفکربرانگیز هستید، این اثر را از دست ندهید.
      

8

3

        کتاب: تنگسیر – نوشته‌ی صادق چوبک
امروز تنگسیر رو تموم کردم؛ 
و واقعاً تجربه‌ی عمیق و ماندگاری بود.
داستان درباره‌ی محمد، مردی از تنگسیر بوشهره که برای گرفتن حق خودش، در نهایت شش نفر رو می‌کشه.
کتاب پر از خشمه، پر از بی‌عدالتی، پر از مردی که پشتش به هیچ‌کس گرم نیست. اما چیزی که من رو بیشتر از داستان درگیر کرد، نثر و قلم صادق چوبک بود؛ زنده، دقیق، و پر از جزئیات ریز انسانی.
فضاسازی‌ها عالی بودن، مونولوگ‌های محمد از همه زیباتر؛ مخصوصاً اون جایی که بالای مغازه‌ی مرد ارمنی قایم شده بود و توی شک و تردید بین وجدان و خشم، با خودش کلنجار می‌رفت. همون لحظه‌ها نشون می‌داد که این مرد، قبل از اینکه یه قاتل باشه، یه آدمه. یکی مثل همه‌ی ما.
اما یکی از تلخ‌ترین و هوشمندانه‌ترین بخش‌های کتاب برای من جایی بود که "نایب" – کسی که باید مظهر قانون و عدالت باشه – وقتی میاد دنبال محمد، به جای اجرای عدالت، وارد خونه‌اش می‌شه و قصد تجاوز به زن محمد رو داره.
چوبک خیلی بی‌رحمانه اما صادقانه نشون می‌ده که حتی کسانی که نماد قانونن، خودشون قانون رو لگدمال می‌کنن.
و این، دردناک‌ترین نوع بی‌عدالتیه.
تنگسیر فقط درباره‌ی انتقام نیست؛ درباره‌ی شکستن مرزهای انسانی زیر فشار ظلم و تنهایی‌یه.

جملاتی زیبا از کتاب تنگسیر📚

«مراد فقط عدالت بود، نه انتقام. عدالت، آن چیزی بود که توی دلش مثل آتش می‌سوخت.»

«وقتی مردی از حق خودش دفاع نکنه، دیگه مرد نیست...»

«تو این دنیا، هر کی زور داشته باشه، قانون واسه اونه.»

«سکوت بعضی وقتا بلندتر از هر فریادیه. صدایی که از ته دل بیاد، لازم نیست حتماً با فریاد باشه.»

«گاهی یه نگاه، یه حرف، یه سکوت، همه‌چی رو برات روشن می‌کنه؛ مثل نور مهتاب وسط شب تار.»
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.

یادداشت‌ها

نمایش همه

11

32

19

        کتاب گاوخونی برای من یه تجربه‌ی عجیب بود. داستانی که نمی‌دونی کی توی خوابی، کی بیداری. همه‌چیز انگار از ذهن یه آدم خسته و درگیر می‌گذره، که مدام داره خاطره و خواب و واقعیت رو قاطی می‌کنه. اولش فکر کردم گیجم، ولی کم‌کم فهمیدم این گم‌گشتگی، خودش بخشی از لذت خوندنشه.

قلم نویسنده برام خیلی جالب بود — ساده، بی‌زرق‌وبرق، ولی پر از حس و معنا. از اون نوشته‌هاست که نمی‌خواد با کلمات سخت خودشو نشون بده، ولی زیرِ همین سادگی، یه دنیای پر از درد و فکر و ترس خوابیده.

بیشتر از هر چیز، اون حس پوچی، مرگ، و اون رودخونه‌ی مرموز توی ذهنم موند. یه جور تنهایی و دل‌زدگی که انگار نه فقط شخصیت داستان، که خودت هم تهش حسش می‌کنی.

نمی‌تونم بگم کتابو خیلی دوست داشتم یا نه، ولی قطعاً از اون کتاباست که بعد از تموم شدنش هنوز ذهنت توش گیر می‌کنه. اگه اهل داستان‌های ذهنی و فضای وهم‌آلودی هستی که مرز بین خواب و بیداری رو بهم می‌زنه، ممکنه تو رو هم درگیر خودش کنه.


      

13

        این کتاب مثل نوری در تاریکی برام بود. ایده‌ی کتاب، یعنی تجربه‌ی زندگی‌های جایگزین، واقعاً بی‌نظیر بود و باعث شد جور دیگه‌ای به حسرت‌هام نگاه کنم. به‌جای سرزنش خودم، انگار یاد گرفتم با انتخاب‌هام آشتی کنم.

با شخصیت نورا سید خیلی همزادپنداری کردم. سردرگمی‌ها، دل‌زدگی‌ها، و حتی اون حس پوچی و فشار تصمیم‌گیری‌های گذشته برام خیلی آشنا بود. انگار مت هیگ تونسته بود ذهن و دل منو بخونه.

یکی از بخش‌های موردعلاقه‌م همون قسمتیه که درباره‌ی هزار راه نرفته حرف می‌زنه و اینکه شاید ریشه‌ی نفرت‌مون از خودمون، نداشتن توانایی حل همه‌چیز نیست، بلکه نپذیرفتن ضعف‌هامونه. اون بخش عمیقاً منو تکون داد :

تا حالا شده با خودتون فکر کنین «چی شد که کارم به اینجا رسید؟» انگار که توی یه هزار‌تو گم شده باشین و همش هم تقصیر خودتون باشه، چون تک تک مسیرهای اشتباهی رو که رفتین خودتون انتخاب کردین؟
می‌دونین که راه‌های زیادی وجود داشته که می‌تونسته نجاتتون بده، چون می‌تونین صدای آدم‌هایی رو بیرون از هزار‌تو بشنوین که موفق شدن ازش خارج بشن و حالا دارن با هم می‌گن و می‌خندن.
بعضی وقت‌ها هم از بین پیچ‌راه‌ها یک‌سری نظر اون‌ها رو می‌بینین، مثل هیبتی مات بین برگ‌ها.
به‌نظر میاد خیلی خوش‌حالن که تونستن موفق بشن. البته شما هم ازشون متنفر نیستین، بلکه بیشتر از خودتون متنفرین که توانایی‌های اون‌ها رو نداشتین و نتونستین همه‌ی مشکلات رو حل کنین.
آره، تا حالا چنین فکری کردین؟
یا این هزار‌تو فقط برای منه؟

در کل، این کتاب برای کسایی که درگیر حسرت، افسردگی یا سرزنش خودشونن، یه نسخه‌ی درمانگر و امیدوارکننده‌ست. به نظرم هرکسی باید دست‌کم یه‌بار این کتابو بخونه.
      

9

4

        «مغازه‌ی خودکشی» اثر ژان تولی، رمانی با طنز سیاه و فضای پست‌مدرن است که دنیایی افسرده و بی‌امید را با نیش‌خندی تلخ روایت می‌کند. در نگاه اول، ممکن است این کتاب صرفاً طنزی عجیب به‌نظر برسد، اما هر چه جلوتر می‌رویم، لایه‌های عمیق‌تری از مفاهیم انسانی و روان‌شناختی در آن آشکار می‌شود.

شخصیت آلن در این رمان با بقیه افراد خانواده تفاوتی بنیادین دارد. او نماینده شادی و زندگی است، اما شادی‌ای که شاید در عمق خود، واکنشی افراطی به افسردگی محیط باشد. آلن هیچ‌گاه واکنشی منفی به بی‌مهری والدینش نشان نمی‌دهد و همیشه شاد است—اما این شادی، به‌جای اینکه به‌صورت طبیعی بروز کند، به‌نظر می‌رسد نقشی اجباری و حتی دفاعی باشد.
پایان شوکه‌کننده‌ی رمان، جایی که می‌گوید «ماموریتش تمام شد و خودش را رها کرد»، می‌تواند نشانه‌ای از خستگی یا تهی شدن باشد؛ گویی آلن تنها آمده بود تا دیگران را نجات دهد و خودش را فدا کند.

در نهایت، «مغازه‌ی خودکشی» داستانی است که هم می‌خنداند و هم در دل لبخند، تلخی عمیقی می‌کارد. این اثر نشان می‌دهد که شادی هم می‌تواند نقاب باشد، و حتی روشن‌ترین شخصیت‌ها هم شاید در خاموشی فرو بروند. توصیه می‌کنم اگر دنبال کتابی متفاوت، طعنه‌آمیز و تفکربرانگیز هستید، این اثر را از دست ندهید.
      

8

3

        کتاب: تنگسیر – نوشته‌ی صادق چوبک
امروز تنگسیر رو تموم کردم؛ 
و واقعاً تجربه‌ی عمیق و ماندگاری بود.
داستان درباره‌ی محمد، مردی از تنگسیر بوشهره که برای گرفتن حق خودش، در نهایت شش نفر رو می‌کشه.
کتاب پر از خشمه، پر از بی‌عدالتی، پر از مردی که پشتش به هیچ‌کس گرم نیست. اما چیزی که من رو بیشتر از داستان درگیر کرد، نثر و قلم صادق چوبک بود؛ زنده، دقیق، و پر از جزئیات ریز انسانی.
فضاسازی‌ها عالی بودن، مونولوگ‌های محمد از همه زیباتر؛ مخصوصاً اون جایی که بالای مغازه‌ی مرد ارمنی قایم شده بود و توی شک و تردید بین وجدان و خشم، با خودش کلنجار می‌رفت. همون لحظه‌ها نشون می‌داد که این مرد، قبل از اینکه یه قاتل باشه، یه آدمه. یکی مثل همه‌ی ما.
اما یکی از تلخ‌ترین و هوشمندانه‌ترین بخش‌های کتاب برای من جایی بود که "نایب" – کسی که باید مظهر قانون و عدالت باشه – وقتی میاد دنبال محمد، به جای اجرای عدالت، وارد خونه‌اش می‌شه و قصد تجاوز به زن محمد رو داره.
چوبک خیلی بی‌رحمانه اما صادقانه نشون می‌ده که حتی کسانی که نماد قانونن، خودشون قانون رو لگدمال می‌کنن.
و این، دردناک‌ترین نوع بی‌عدالتیه.
تنگسیر فقط درباره‌ی انتقام نیست؛ درباره‌ی شکستن مرزهای انسانی زیر فشار ظلم و تنهایی‌یه.

جملاتی زیبا از کتاب تنگسیر📚

«مراد فقط عدالت بود، نه انتقام. عدالت، آن چیزی بود که توی دلش مثل آتش می‌سوخت.»

«وقتی مردی از حق خودش دفاع نکنه، دیگه مرد نیست...»

«تو این دنیا، هر کی زور داشته باشه، قانون واسه اونه.»

«سکوت بعضی وقتا بلندتر از هر فریادیه. صدایی که از ته دل بیاد، لازم نیست حتماً با فریاد باشه.»

«گاهی یه نگاه، یه حرف، یه سکوت، همه‌چی رو برات روشن می‌کنه؛ مثل نور مهتاب وسط شب تار.»
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.