معرفی کتاب جستارهایی در باب عشق اثر آلن دوباتن مترجم گلی امامی

جستارهایی در باب عشق

جستارهایی در باب عشق

آلن دوباتن و 1 نفر دیگر
3.7
157 نفر |
38 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

21

خوانده‌ام

332

خواهم خواند

162

شابک
9789644484780
تعداد صفحات
232
تاریخ انتشار
1399/6/25

توضیحات

        الیاس کانتی می گوید :«دیدن ورای آدم ها آسان است ، ولی ما را به جایی نمی رساند.» به عبارت دیگر چه آسان و چه بی فایده در افراد عیب می یابیم . آیا وقتی عاشق می شویم بعضا به این دلیل نیست که ، حتی به بهای کوری خودمان در این فرآیند و آن لحظه خواسته ایم دیدن ورای آدم ها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که می خواهیم از موضع ضعف بدبینی نجات یابیم ؟ آیا در هر «عشق در نگاه اول » نوعی گزافه پردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافه پردازی که ما را از منفی نگری معمول مان منفک می کند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی می کند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشته ایم.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به جستارهایی در باب عشق

نمایش همه

یادداشت‌ها

زهرا ساعدی

زهرا ساعدی

17 ساعت پیش

          کتاب روایت یک رابطه‌ی عاشقانه از اول تا آخر با تمام چالش‌ها و پیچیدگی‌هایش است‌. شاید بیراه نباشد اگر بگویم کتاب راهنمای شروع و حفظ رابطه هم هست و اگر تمام شد راهنمای کنار آمدن با این واقعیت. برای من جذاب‌ترین قسمت کتاب کنار آمدن با چالش‌هایی مثل عادی شدن و یا دعواها حین رابطه بود. تمام شدن رابطه هم از اواسط کتاب مشخص بود هرچند به دلیلی که من فکر می‌کردم نبود. اواخر کتاب بخشی بود که اتفاقا در فرآیند خواندنم هم آوردم و درمورد ترمیم «منِ» بعد از رابطه بود. عاشق شکست‌خورده‌ی کتاب خودش را بارها و بارها در معرض چیزهایی که با معشوقش گذرانده بود قرار داد تا تداعی‌شان از بین برود. به نظرم دوری کردن و کنار گذاشتن تجربه‌های گذشته چاره‌ی فراموش کردن نیست بلکه روبه‌رو شدن با آنها چاره‌ساز است که البته بسیار سخت و زمان‌بر است. دوباتن در این کتاب نگاه کاربردی به فلسفه دارد و بارها در کتاب نگرش‌های فیلسوفان را آورده و توضیح داده.
        

0

          دسته‌بندی‌کردن «جستارهایی در باب عشق» ذیل عنوان‌های معمول، آسان نیست. آلن دوباتن در این کتاب نه رمان‌نویس است، نه پژوهشگر علمی. او را صرفاً در نقش فیلسوف، انسان‌شناس یا روان‌شناس هم نباید پنداشت. می‌توان گفت دوباتن سعی در بررسی چندجانبه‌ی مسئله‌ی عشق، از خلال داستان فرازونشیب‌های رابطه‌ی دو نفر دارد. قراردادن روایات در کنار گفتارهای پژوهشی و واکاوی آن‌ها، بسیار استادانه انجام شده است. به نظر من، آلن دوباتن از معدود افرادی است که زاویه‌ی نگاه متفاوتی به مسئله‌ی عشق دارد. دیدگاه‌هایی این چنینی به خوبی نشان می‌دهند که عشق مفهومی محدود به داستان و فیلم‌های عاشقانه نیست، بلکه می‌تواند موضوع مهمی برای پژوهش باشد. همه‌ی این‌ها باعث می‌شوند که مطالعه‌ی «جستارهایی در باب عشق» را به هر کسی که در هر زمانی، به نوعی درگیر مسئله‌ی عشق بوده، توصیه کنم. البته لازم به ذکر است که به دلیل روان‌نبودن ترجمه و مشکلات ویراستاری بسیار، خواندن کتاب به زبان اصلی ترجیح دارد. 
پ.ن: مطالعه‌ی این کتاب به همراه یکی از دوستانم و شرکت در جلسه‌ی باشگاه کتاب‌خوانی سفیر با حضور مسعود عارف نظری (روان‌شناس) و گلی امامی، لذت این مطالعه را برایم دوچندان کرد. :‌)

حسی که برای کلوئه داشتم تا چه حد تحت تأثیر این قبیل تصنیف‌ها قرار داشت؟ آیا احساس عشق من نتیجه‌ی زندگی در عصر فرهنگیِ خاصی نبود؟ آیا این جامعه و نه نیازی اصیل، نبود که سبب می‌شد، نسبت به دلدادگیِ احساساتی‌ام مغرور باشم؟ آیا در فرهنگ‌ها و اعصار دیگر، نمی‌آموختم که به احساساتم نسبت به کلوئه بی‌توجه باشم، همان‌گونه که اکنون آموخته بودم به نیاز معمول جوراب پوشیدن (کمابیش) توجه نکنم و یا در پاسخ به توهین، طرف را به دوئل دعوت نکنم؟
از جمله کلمات قصار لا روشفوکو است که گفته: «برخی افراد، اگر درباره‌ی عشق نشنیده بودند، هرگز عاشق نمی‌شدند»، و مگر تاریخ حرف او را ثابت نمی‌کند؟ قرار بود کلوئه را به یک رستوران چینی در کَمدِن ببرم، اما با توجه اندکی که بنا به سنت در فرهنگ چین به عشق می‌شود، اعلام دلدادگی در مکانی دیگر برازنده‌تر به‌نظر می‌رسید تا در یک رستوران چینی. بنا به قول ال.ک.هسو (مردم‌شناس-روانشناس چینی) آنجا که جوامع فرهنگی غرب «فردمدار» هستند و تأکید بسیار بر احساسات می‌گذارند، فرهنگ چین «موقعیت‌مدار» است و بیشتر بر گروه‌ها متمرکز است تا زوج‌ها و روابط عاطفی‌شان. عشق هرگز یک فرض مسلم نیست، بلکه بر اقتضای شرایط جوامع گوناگون ساخته و معنی می‌شود. حداقل در یک جامعه، در قبیله‌ی مانوهای گینه‌ی نو، برای عشق حتی واژه‌ای هم وجود ندارد. در فرهنگ‌های دیگر، عشق وجود دارد، ولی شکل‌های خاصی پیدا می‌کند. در اشعار شاعرانه‌ی مصر باستان به حس شرم، گناه، و تردید، هیچ توجهی نمی‌شود. یونانی‌ها همجنس‌خواهی را ندیده می‌گرفتند، مسیحیان بدن را طرد می‌کردند، تروبادورها عشق را شوری نافرجام می‌دانستند، رومانتیک‌ها عشق را به مذهبی تبدیل کردند و اس.ام. گرینفیلد که ظاهراً چندان زندگی زناشویی موفقی نداشته، طی مقاله‌ای در فصلنامه‌ی جامعه‌شناسی، که من تصادفاً در مطب دندانپزشکم به آن برخوردم (نمی‌دانم برای چه آنجا بود)، نوشته بود امروزه سرمایه‌داری مدرن است که عشق را زنده نگاه داشته تا (بدان وسیله):
«... افراد را -وقتی که هیچ‌چیز دیگری به آنها هدف نمی‌دهد- هدفمند کند تا موقعیتِ شوهر-پدر و همسر-مادر را اشغال کند و (وادارشان کند) هسته‌ی خانواده‌ای را تشکیل بدهند که نه‌تنها برای تولیدمثل و روابط اجتماعی ضروری است، بلکه در کل برای حفظ نظم موجود توزیع و مصرف اجناس و خدمات، که روند جامعه را به‌شکل فعال نگاه می‌دارد، نیز حیاتی است، و بدین وسیله کل آن را به‌عنوان چرخه‌ای متحرک حفظ می‌کند.»
        

0

        هوالعشق... نویسنده و زنی به نام کلوئه بصورت تصادفی در یک پرواز با هم آشنا می شوند و کتاب شرح اتفاقاتی است که بین این دو نفر و در بستر عشق رخ می‌دهد. (از لحظات پر شور و هیجان تا دعواها، قهرها و نهایتا جدایی و فراق) کتاب ترجمه‌ی بدی دارد و با توجه به محتوای فلسفی متن، متاسفانه در بسیاری از موارد، منظور نویسنده در یک ترجمه نامناسب گم شده است. موضوع اصلی کتاب عشق است و جزو اولین تألیفات آلن دوباتن است که به نظر من عمق لازم را ندارد. با توجه به سن و سال نویسنده در زمان نوشتن کتاب (حوالی ۲۴ سالگی) چنین اتفاقی دور از ذهن نبوده است. در واقع آنچه به عنوان عشق در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد رابطه‌ای است که اساسا بر محور هیجانات و هوس‌های آنی شکل گرفته است و با توجه به اینکه رابطه خارج از چارچوب و قواعد ازدواج قرار دارد، چالش های موجود در ازدواج را هم دربرنمی گیرد. (شاید هم نگاه شرقی من به عشق که آن را مفهومی والا و برتر از تمام هیجانات دیگر مي داند باعث چنین برداشتی شده باشد) اما  در کل کتاب می‌تواند خواننده را با نگاه فلسفی به برخی حواشی عاشق شدن مثل حسادت‌ها، ترس‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و ... آشنا کند و از این منظر ارزش یک بار خواندن را دارد. 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

33

        خب !
این کتاب رو همین الان تموم کردم و گفتم چه بهتر که نظرم رو هم همین الان بنویسم.
اول از همه بگم که ترجمه ی این کتاب خیلی تو ذوقم زد و خیلی جاها باعث میشد احساسات نویسنده خوب منتقل نشن و آدم نتونه خیلی پای خوندنش بشینه:)) ، اما بالاخره آدم باید دایره لغاتش رو گسترش بده و چه بهتر که درجا نزنه ، ولی چون کتاب خودش مفاهیم فلسفی بعضا عمیقی داشت ترجیح میدادم با نثر روون تری بخونمش.

 کتاب در مورد آغاز یک رابطه عاشقانه تا به پایان رسیدنش و دوباره عاشق شدنه!
در تمام مراحل شروع عشق و میانه ی اون و حتی بحث های دو طرف تحلیل های فلسفی و جالبی میشه که به قول دوستان باعث برانگیختن حس هم ذات پنداری درونم شد:)) ، اینکه در لحظه زندگی نمیکنیم و تحلیلش و مشکلاتی که برامون به بار میاره، خیلی در ذهنم موند و قشنگ ترین بخش کتاب بود به نظرم.

خوندن قسمت هایی که شخص میخواست خودکشی کنه شاید برای منی که از دور به ماجرا نگاه میکنم مقداری بی معنی بود ، اما وقتی جای چیزی که از دست داده(عشق) چیزهایی که خودم از دست دادم رو گذاشتم احساساتش و حس تهی بودن و از دست رفتن انگیزه ش رو درک کردم و در انتها اینکه به اون سختی ها غلبه کرد ، از جاش پاشد و این نکته که گفته بود "فکر او رنجی را که زمانی دچارش می شدم از دست داده بود" و تشبیه روح و قلب به شتر و غم ها به باری که روی اون قرار میگیره برام خیلی جالب بود:)

در کل اگه ترجمه ی روان تری داشت قطعا امتیاز بالاتری میدادم بهش ولی پیشنهادش میکنم که یک بار خونده بشه^-^چون مفاهیم داخلش ارزششو داشت:))
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          یک دختر و پسر رو در نظر بگیرید که تو پرواز با هم آشنا میشن. یهو همه‌جا صورتی میشه. درخت‌ها شکوفه می‌زنن. پروانه‌ها پرواز می‌کنند. پرنسس‌های لوس دیزنی آواز می‌خونن و خلاصه این که عشق جوانه می‌زنه. خیلی سریع تصمیم به ازدواج می‌گیرن. این همون نقطه‌ایه که اکثر فیلم‌ها و کتاب‌ها توش به پایان می‌رسن ولی نقطه‌ی آغاز جستارهایی در باب عشقه. رنگ لوس و زشت صورتی از بین میره وارد دنیای واقعی روابط میشیم.
آلن دوباتن در این کتاب با نگاهی منطقی، مساله‌ای احساسی رو بررسی کرده تا ثابت کنه که « آن‌ها تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند» یکی از تخیلی‌ترین جملات برای پایان داستان‌های عاشقانه است و روابط در جهان این شکلی پیش نمیرن. این کتاب رابطه‌هایی رو نشون میده که اگر خودمون هم تجربه‌ش نکرده باشیم، قطعا در اطرافیانمون مشابهش رو دیدیم؛ روابطی که از قوانین واقعی دنیا پیروی می‌کنند.
زبان کتاب ساده است و داستانش هم گره خاصی نداره اما جذبتون می‌کنه. با این وجود پیشنهاد می‌کنم که اگر دوست دارید درباره‌ی چنین موضوعی بخونید برید سراغ «سیر عشق» و اگر اون کتاب رو خوندید هم «جستارهایی در باب عشق» قرار نیست چیز تازه‌ای بهتون یاد بده. داستان همون نیست اما هدف و پایه‌ی اصلی همونه.
        

11