یادداشت 𝐍𝐨𝐮𝐫𝐚
2 روز پیش
اولین مواجههی من با قلم آگاتا کریستی با این کتاب بود. تجربهای که از همان ابتدا منو درگیر خودش کرد. داستان با فضایی سنگین و غمزده شروع میشه و کمکم وارد مسیری میشیم که هر شخصیتش میتونه متهم اصلی باشه. مدام بین کاراکترها شک میکردم، ذهنم آرام نمیگرفت و هر بار فکر میکردم به جواب نزدیک شدم، مسیر داستان عوض میشد. حتی تا مدتی مطمئن بودم کارِ رادیه! ولی کریستی با ظرافت خاصی ذهنم رو بازی داد و در نهایت غافلگیرم کرد. برای من این کتاب فقط یک رمان جنایی نبود؛ بیشتر از هرچیز، حس سنگینیِ روابط انسانی، عشقهای پنهان و حسادتها رو به تصویر کشید. «سرو غمگین» اسم بامسماییه برای داستانی که در تمام طولش، یک غم آرام و مداوم همراه خواننده میمونه. سرو در این کتاب فقط یک درخت نیست؛ نمادیه از شخصیت اصلی، الینور. درست مثل سرو، او در ظاهر مقاوم و محکم ایستاده اما در عمق وجودش غم، تنهایی و تقدیری تلخ ریشه دوانده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.