یادداشت 𝐍𝐨𝐮𝐫𝐚

        کتاب نازنین روایت مردی‌ست چهل‌ساله، امانت‌فروش و بزدل؛ مردی که از ترسِ دیدن ضعفش، در خیالِ شجاعت پناه گرفته. برای آن‌که به خودش ثابت کند قوی‌ست، با دختری شانزده‌ساله و یتیم ازدواج می‌کند؛ دختری که زیر فشار عمه‌هایش ناچار به قبول ازدواجی ناخواسته است.
اما حاصل این پیوند، چیزی جز سکوتی مرگبار نیست؛ سکوتی که مرد برای تنبیه خود و اثبات قدرتش، بر زندگی دختر سایه می‌اندازد.
نمی‌دانم علت خودکشی دختر، بی‌توجهی و خاموشی مرد بود یا حسِ شکست در عشقی نارس.
گیجی، اضطراب و خوددرگیریِ مرد با قلم جادویی داستایوفسکی به جانم نشست؛ فقط ای‌کاش نیمه‌ی دوم رمان از زبان دختر نوشته می‌شد... دلم می‌خواست احساسات او را هم بشنوم و دلیل آخرین تصمیمش را بفهمم.
      
28

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.