علی جاوید

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1402

علی جاوید

@alijavid

37 دنبال شده

61 دنبال کننده

                یک رأس کتابخوار
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
علی جاوید

علی جاوید

3 روز پیش

        «سرخ سفید» کتابی است شبیه «آدم‌ها»ی احمد غلامی، با این تفاوت که دو نخ تسبیه زمان و مکان قصه آدم‌ها را به هم مرتبط کرده؛ زمان انقلاب و مکان خیابان شانزده آذر.

کل کتاب قصه سرگذشت آدم‌های مختلف با کسوت‌ها و رفتارهای مختلف در آن برهه زمانی و در آن مکان است و حقاً نویسنده پرونده شخصیت‌های قوی را برای هرکدام ساخته.

اما تمام هدف نویسنده از نوشتن این کتاب همان جمله‌ای است که در مقدمه از قول ژرژ سوآن آورده: «کماکان گور پدر تاریخ».
تاریخ می‌نویسد در سال ۱۳۵۷ در ایران انقلابی شد، حکومتی رفت و حکومتی آمد. اما دیگر از آدم‌هایی که بودند حرفی به میان نمی‌آورد چون کار تاریخ پرداخت به جزئیات نیست، ولی مهدی یزدانی خرم می‌گوید اتفاقا این قصه آدم‌هاست که مهم است، چون این آدم‌ها در تاریخ جا نماندند، تکرار می‌شوند، در ما و در زمانه ما و به همین جهت قصه آنها را می‌گوید. کل هدف یزدانی خرم شاید همین یک کلمه باشد: «هم‌ذات پنداری». و از قضا در این امر موفق هم بوده چرا که خواننده می‌تواند خود را جای تک تک شخصیت‌ها بگذارد و فضا را درک کند.

نکته مورد توجه دیگر خام‌نویسی نکردن نویسنده است. یزدانی‌خرم به جای اینکه مثل داستان‌های تاریخی دیگر فقط ماجرا را بگوید و رد شود، آن را با شخصیت کیوکوشین کار در دهه معاصر گره می‌زند و با کوچک‌ترین اتفاقات در پانزده مبارزه او به گذشته فلش بک می‌زند و تهران آن سال‌ها را روایت می‌کند و البته این کار را با هنرمندی تمام انجام می‌دهد. 

نکته دیگر ریتم تند در گفتار و بکر بودن شخصیت‌ها برای خواننده جذاب است و تعلیق ایجاد می‌کند.


البته نباید فراموش کرد که «سرخ سفید»، دومین کتاب از یک سه‌گانه است و برای درک فرم ستاره‌ای به‌کار رفته در داستان و قلم نویسنده، بهتر است که سه کتاب در کنار هم خوانده شوند و تحلیل شوند. هر چند به جهت داستانی هر کدام از این سه داستان مستقل از دیگری است‌.
      

5

        همیشه این موضوع در ذهنم بود که اگر در جمعی از افراد از ملت‌های مختلف بودم و حرف از ادبیات شد، هر کدامشان چه نویسنده‌ای از کشورشان را معرفی می‌کنند و با آن فخر فروشی می‌کنند و در قبالشان من باید نام کدام یک از نویسندگان ایرانی را علم کنم.
مثلا ما در مقابل داستایفسکی، موراکامی، یوسا، کامو، آلبرتو منگوئل و... باید چه کسی را از ملت خودمان معرفی کنیم که نوشته‌هایش همه چیز تمام باشند و قابلیت جهانی شدن را داشته باشند؟
تا قبل از خواندن کلیدر واقعا جواب و نمونه قاطعی برای معرفی نداشتم. بله نادر ابراهیمی، رضا امیرخانی، احمد محمود و ... قدر قدرتان ادبیات معاصر ما هستند اما نثرشان آنچنان که باید قابلیت جهانی شدن و فخر فروشی در مقابل دیگر نویسندگان شهیر جهان ندارند.
اما محمود دولت آبادی، از این پس با افتخار و بدون تردید نام او را به عنوان بهترین نویسنده ایرانی میشناسم و عنوان می‌کنم. 

داستان کلیدر، فقط یک داستان با فضای سنتی و دوره قدیم ایران نیست، ریشه‌های ما را نشان می‌دهد. جمله‌هایش دقیق‌ترین و عمیق‌ترین حس و حالات بشر را در قالب کلمه جاری می‌کنند و این اصلا کار ساده‌ای نیست. مگر دیگر نویسندگان به غیر از این کار، طور دیگری  قدرت نمایی کردند؟


کلیدر را حتما همرا با صوت بی‌نظیری که فیدیبو ارائه کرده بخوانید و بشنوید تا به جانتان بنشیند و با ریشه‌هایتان مواجه بشوید.


      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.