یادداشت علی جاوید
4 روز پیش
اینکه یک نویسنده اهل تسنن از ماجرای کربلا بنویسد، به خودی خود قابل توجه است و شاخک آدم را برای خواندنش تیز میکند؛ بالأخص که این نویسنده شرقاوی باشد که تقریبا نام آشنایی در میان ما ایرانیها دارد. نوع روند نمایشنامه برای من کسل کننده بود اما گهگاهی دیالوگهای جذابی رد و بدل میشد که با خودم میگفتم «تا حالا اینطوری بهش نگاه نکرده بودم». مثلا در همان اوایل کتاب با این دیالوگ مواجه میشوید: « ولید: تو از شکوه و عظمت عصر پیامبر باقی ماندهای. برای تدریس علوم دینی و تقوا عزلت پیشه کن و برای آخرت تلاش کن و سلطنت را به ما واگذار. حسین: سلطنت نیست، امامت است. » حقیقتا این دیالوگ به تنهایی اصل هدف عاشورا را بیان میکند و از این دست دیالوگها که حقیقت کمتر توجه شده قیام اباعبدالله را بیان میکند، زیاد در این نمایشنامه دیده میشود. پس از این حیث ارزش خواندن دارد و میتوان به خاطرش روند کسلکننده را تحمل کرد. البته چندجا از کتاب به حیث محتوا خیلی اذیتم کرد که به جهت حفظ وحدت و از این حرفها نمیتوانم اشاره مستقیم به آن بکنم. خودتان بخوانید متوجه میشوید. (انگار که ما نمی دانیم همه شکلگیری فاجعه عاشورا از گور چه کسانی بلند میشود آقای شرقاوی!)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.