سرخ سفید

سرخ سفید

سرخ سفید

3.9
34 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

57

خواهم خواند

29

ناشر
چشمه
شابک
9786002295361
تعداد صفحات
268
تاریخ انتشار
1399/6/22

توضیحات

        
سرخ سفید سومین رمان مهدی یزدانی خرم(1358)است.رمانی که سال 1391 از یک باشگاه ورزشی کوچک در خیابان شانزده آذر تهران آغاز میشود و میرود بی دی ماه سال 1358 ده ها داستان و روایت در این تکه ی زمانی اتفاق می افتد که به نحوی با هم ارتباط پیدا میکنند.میگوید که چطور یک کشیش یونانی آزادی خواه در برف تهران آن سال در هوای شهری نفس میکشد که مهاجم  تیم بلاتکلیف شده ی تاج تهران مبهوت روزگار است و این که چرا جنازه ی نخست وزیر اعدام شده هنوز دفن نشده و در پزشکی قانونی باقی مانده و فروشنده ی کتاب های جلد سفید عاشق یک متخصص زنان ممنوع الکار شده است...رمان استخوان های رضا خان را در جایی از تاریخ کشف میکند که مخاطب شگفت زده میشود،همان طور که یکی از بازماندگان شاهد رقم خوردن تاریخ است.این میان مبارزه های پانزده گانه ی یک رزمی کار جوان است که دو زمان را به هم می دوزد.اویی که برای گرفتن کمربند مشکی ناچار میشود موضوع یک روز سرد و برفی شود در دی ماه سال 1358...و این تازه شروع احضار ارواح رها شده بر آسمان است...روزی که با بخار یک خشکشویی شروع میشود و تند و بی وقفه پیش می رود...

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سرخ سفید

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سرخ سفید

خون خورده سرخ سفیدمن منچستر یونایتد را دوست دارم

سه‌گانه تاریخی جذاب و پرکشش مهدی یزدانی‌خرم

3 کتاب

۱. من منچستریونایتد را دوست دارم: اولین اثر از سه‌گانه تاریخی او. رمانی که فوتبالی نیست! مرگ و خون جزء لاینفک آثار اوست. و در این رمان شاید خشونت مرگ‌ها بیش از باقی باشد. رمانی سوررئال که ریتم داستانی تند دارد و اتفاقات معمولا غافلگیرانه و غیرقابل پیش‌بینی‌اند. تعدد شخصیت‌ها بسیار زیاد، اعجاب‌آور و قابل تحسین است که زنجیروار به‌هم متصل می‌شوند؛ مثلا با قاب عکس مردی در پراگ که با دستش به جایی دور اشاره می‌کند. شخصیت‌هایی بی‌نام! داستان از سال ۸۳ و از دانشجوی تاریخی که مبتلا به سرطان خون است شروع می‌شود و پیوند می‌خورد به متفقین و وقایع اجتماعی و سیاسی دهه‌های ۲۰ و ۳۰ که بسیار متفاوت پرداخته شده. سروکله ارواح سرگردان از این رمان پیدا می‌شود. . ۲. سرخِ سفید: ۱۵ مبارزه کیوکوشین‌کای ۳۳ساله در روز برفی اواخر دی سال ۹۱، که می‌خواهد کمربند مشکی بگیرد و پیوند و آمیختگی‌اش با سرنوشت مردمان سال اول انقلاب و اتفاقات اواخر دی‌ماه برفی سال ۵۸. آمیختگی هنرمندانه. و اتصال و ارتباط ظریف برخی از شخصیت‌های داستان، با بعضی دیگرش. نویسنده تسلط کم‌نظیر و عجیبی دارد به تاریخ. و اشراف به مشاغل، جغرافیا، مسائل اجتماعی و سیاسی. اشاره ریزی که به بازی منچستریونایتد می‌کند و آخرهای رمان، از صلاح‌الدین می‌گوید و صلاح‌الدین ایوبی از شخصیت‌های مهم رمان بعدی‌اش خون‌خورده است، به جذابیتش افزوده. ضمن این‌که دو روح سرگردان رمان قبلی هم تماشاچی این ۱۵ مبارزه‌اند. اما نکته جالب و شاید بی‌ربط آن‌که، نویسنده هم کیوکوشین‌کاست، کمربند قهوه‌ای دارد و هم‌سال شخصیت اصلی داستان. 🤷🏻‍♀️🙃 . ۳. خون‌خورده: و امان از #خون‌خورده 🥲😅 که ایده اولیه‌ش از برادران #جهان‌آرا به ذهن نویسنده آمد. رمان از خون شروع می‌شود، به محسن مفتاح، دانشجوی ادبیات عرب پیوند می‌خورد، با داستان پنج برادر پیش می‌رود و می‌رسد به تاریخی دورتر، جایی که صلاح‌الدین ایوبی ایستاده. رفت‌وبرگشتی از سال ۹۴ تا دهه ۶۰ و تا عصر صلاح‌الدین. پرداخت به دو روح این سه‌گانه، در خون‌خورده پررنگ‌تر است و ویژه به آنها و سرگذشت‌شان پرداخته، خصوصا روح خبیث خال‌دار. بی‌شک، بی‌شک و بی‌شک این رمان، از بهترین آثار ادبیات داستانی ایران است؛ کتابی که طی ۷ روز کاری، به چاپ سوم رسید!

21

یادداشت‌ها

          شخصیت اصلی داستان یک کاراته کار سبک کیوکوشین (کیوکوشین کای) ۳۳ ساله که برای بدست آوردن کمربند سیاه دان ۱ باید با ۱۵ نفر مبارزه ۱ دقیقه ای بکند. در یک باشگاه قدیمی زیر پله در خیابان ۱۶ آذر که مثل بقیه باشگاه‌ها براحتی کمربند مشکی نمیده. در حین هرکدام از مبارزه ها تاریخی مرور می‌شود. سرگذشت حریف ها که همگی ربطی به این خیابان و ایام انقلاب  داره. و همانطور که خود نویسنده در اول کتاب اشاره کرده همه ریشه در واقعیت مثل ماجرای اعدام هویدا یا حمله کمیته به خونه تیمی منافقین.
 "تمام شخصیت‌ها، آدم ها، تقریبا کل اتفاق ها، مشاهدات و خرده ریزهای این رمان واقعی هستند. ولی هرگونه تشابه و همذات پنداری با آن ها از بیخ و بن کاری است عبث و نشدنی؛که هیچ واقعیتی دوبار تکرار نمی شود...آمین." 
روح خبیث خالدار و روح شاعر آزادی خواه که من دوسشون ندارم هم از رمان قبلی "من منچستریونایتد یونایتد رو دوست دارم" به این داستان میان و حضور دارن. تا آخر داستان حتی اسم این کیوکوشین کای هم آورده نمیشه ولی روایت داستان‌ها انقدر جذاب و پرکششه که خواننده رو مجذوب میکنه. من خودم هرچند فقط چند جلسه کیوکوشین کار کردم ولی اون گِدان ها و بند اومدن نفس تو سینه و کبودی های اندازه کف دست رو که مثل نقل و نبات در داستان حکایت میشه، با تمام وجود حس میکنم و جذابیتی دو چندان برای خودم داشت. ولی باید توجه داشت که مثل رمان قبلی نویسنده داستان خشنه و پر از خون، سرخی روی سفیدی لباس کاراته کار و شاید موردپسند نازک دلان نباشه! 
"اولش بخار بود" ....."آخرش هم بخار هست. گرم و سفید.."
        

1

          _به نام خدا_
«سرخ سفید» سومین رمان مهدی یزدانی خرم از باشگاهی کوچک شروع می شود : دی ماه  1391 ، خیابان شانزده آذر تهران.
کیوکوشین کای سی و سه ساله برای گرفتن کمربند سیاه باید به صورت متوالی با پانزده حریف مبارزه کند.
 ساختار رمان غیر خطی و متفاوت است . ما در این پانزده مبارزه  به مناسبت های مختلف به عقب پرت می شویم و قصه شخصیت هایی را مرور می کنیم که همه لحظه مهمی در زندگی شان دارند که یک زمان و یک مکان بوده اند: دی ماه 1358 خیابان شانزده آذر تهران.
1358 تا 1391 می شود سی و سه سال : سن کیوکوشین کارِ داستان ما. او خود تجسم فرزند انقلاب بودن است. شخصیتی که خرده روایت ها را به یکدیگر وصل می کند.
تمام قصه هایی که روایت می شوند این حرف نویسنده را بازگو می کنند::«شور انقلاب چیز عجیبی ست...جان را می گیرد و تاریخ را کنار می زند» ص101
یزدانی خرم آدم هایی را روایت می کند که انقلاب زندگی شان را زیر و رو کرده و سرنوشتشان را تغییر داده.
در این روایت ها نوعی جبرگرایی نیز دیده می شود چرا که اکثر شخصیت ها سرنوشتشان آنطوری می شود که نمی خواهند و یا اصلا فکرش را نمی کنند. همان طور که نویسنده بارها تکرار می کند :« رسم روزگار است شاید..» 
این روایت ها تاریخ شخصی نویسنده اند. او شخصیت هایی که روایت می کند را به اشخاص و اتفاقات واقعی تاریخ گره می زند و این باعث می شود مخاطب احساس کند آن شخصیت ها واقعا وجود داشته اند . مثلا در روایت جمشید لواسانیِ بازیگر، نویسنده اشاره می کند که او  در فیلم «گاوِ»  داریوش مهرجویی بازی کرده .اینجا نویسنده  یک شخصیت خیالی را به یک عنصر واقعی مرتبط می کند تا باورپذیر  شود.
 سرخ سفید رمانی قصه گوست و بیشتر بار جذابیت رمان بر دوش خرده روایت ها و شخصیت های عجیب آن است: از مومیایی رضاخان تا جنازه استالین ، از پاسدار جوان تا کشیش یونانی ، یزدانی خرم از هرچیزی برای قصه گفتن استفاده می کند و مخاطب را در انبوه قصه ها فرو می برد.
او اتفاقی کوچک و یا تصویر و شعاری بی اهمیت را بهانه برگشت به گذشته می کند. مثلا یک جا از شعاری که روی دیوار نوشته شده برمی گردد و ماجراهای  منتهی به نوشته شدن شعار را روایت می کند. یا یک جا از طلایی بودن دو خطی که روی کمربند مشکیِ حریف شخصیت اصلی هست پل می زند به یک گلوله طلایی که به سمت پاسداری شلیک شده  و داستان گلوله را تعریف می کند.
او حتی بین خرده روایت ها فصل مشترک می سازد ،  مثلا اعلامیه فوت یکی از شخصیت ها توی جوی رو به روی باشگاه است.اما صد حیف که این پیوند ها در حد چندتایی باقی می مانند و تبدیل به یک شبکه درهم تنیده نمی شوند. 
سرخ سفید کاستی هایی هم دارد:
)
چرا بین شخصیت های متعدد رمان ،(جز یک نمونه کم اهمیت) اشخاصی که  نمونه یک انسان مذهبی معتقد باشند وجود ندارد.  فارغ از هر داوری سیاسی بالاخره کسانی بودند که آن زمان انقلاب کردند. یزدانی خرم با روایت ناقصش از انقلاب همه را کنار گود نشان می دهد ، آنقدر که این سوال پیش می آید که پس چه کسانی  انقلاب کردند؟!.                                                          
))
 حضور روح ها  در داستان به نظر  بلا استفاده است. دیالوگ های بین دو روح اصلی کتاب (روح خبیث خال دار و روح شاعر آزادی خواه) بسیار کم است و اغلب هیچ عمقی ندارد .
)))
جا به جای کتاب پر از سه نقطه(...) است.و این واقعا زیاده روی است. جایی که باید کاما (،) باشد سه نقطه(...) است ،  به جای نقطه (.) ، سه نقطه(...) جای دو نقطه(:) سه نقطه(..). این به ظاهر ابتکار در بسیاری بخش ها در خدمت محتوا نیست و بیشتر به عقده نوآوری می ماند تا ساختارشکنی.
))))
رمان پر است از تکرار. تکرار اسم یک شخصیت ، تکرار جملاتی به قالب یکسان :
 ..مرد تنهای خداوند ، بره رنج دیده ی  خداوند و ...
..رسم روزگار است شاید..
پ.ن:سرخ سفید به نظر می رسد به لباس رزم سفید کیوکوشین کار داستان  اشاره می کند که بعد از آخرین مبارزه جا به جا لکه های خون گرفته.
        

21

alef

1402/8/27

          این دومین کتاب بود که از آقای یزدانی خرم خواندم. سبک نگارش کتاب همان سبک نگارشی کتاب قبلی است. شاید برای بعضی سبک کتاب خوشایند نباشد ولی من این سبک نگارشی را دوست داشتم. کتاب پر از شخصیت و داستان های آنها است و در آن نویسنده با یک پرش تاریخی و مانند یک فیلم سینمایی، خواننده را از یک حادثه به حادثه‌ای ای دیگر می‌برد و اصلاً همین است که کتاب را جذاب می کند. دو شخصیت کتاب قبلی یعنی روح شاعر آزادیخواه و روح خبیث خالدار در این کتاب هم هستند هرچند که نقش کم رنگ تری دارند. روایت کتاب طنز تلخ کتاب اول ایشان را ندارد ولی اندکی طنز هنوز در متن موجود هست و این از جذابیت کتاب اصلاً کم نکرده است. به نظر من این کتاب آقای یزدانی خرم پخته تر از کتاب قبلی است. 
حوادث کتاب "من منچستر یونایتد را دوست دارم" به خیابانی در شهر تهران، در یک روز بارانی و به زمان پهلوی ها برمی‌گشت و حوادث این کتاب به زمان اوایل انقلاب و باز هم در خیابانی در تهران و در یک شب برفی برمی‌گردد و آدم های مختلفی که از این کوچه در آن شب برفی رد می‌شوند . 
نویسنده در خلال بیان یک مسابقه کسب کمربند مشکی کیوکوشین کاری و 15 حریف او، داستان این آدم ها را هم بیان می‌کند . و جالب این که در صفحات آخر کتاب تمام این آدم ها که از این کوچه رد شدند و بر زندگی هم خواه ناخواه، اندک یا زیاد تاثیر گذاشتند برای خواننده آشنا و معرفی شده هستند.
        

3

          سرخ سفید

کتاب سرخ سفید دومین اثر مهدی یزدانی خرم یک سر و گردن از اثر اولش یعنی من منچستر یونایتد را دوست دارم بالاتر است. هرچند در این کتاب هم با خرده روایت‌ها روبرو هستیم اما، با این تفاوت که یک داستان زمینه‌ی اصلی از یک کیوکوشین‌کای سی و ساله داریم که در سودای پیروزی در مبارزه برای دستیابی به کمربند مشکی در یکی از روزهای دی‌ماه سال ۱۳۹۱ به باشگاهی در خیابان شانزده آذر می‌رود. کیوکوشین‌کایی که نامش را نمی‌دانیم، فقط اطلاعاتی در مورد شغل، تحصیلات، روابط عاشقانه‌اش می‌دانیم، یک فرد بی‌اهمیت پر تاریخ شهر تهران. در طی ۱۵ مبارزه‌ی این فرد برای دستیابی به کمربند مشکی، به روزی درست در همین تاریخ در سال ۱۳۵۸ تهران در حوالی خیابان ۱۶ آذر می‌رویم و سرگذشت افراد متفاوتی را می‌خوانیم که برعکس کیوکوشین‌کای سی و سه ساله، از اسم و رسم آنها، گذشته و آینده‌ی آن‌ها مطلع می‌شویم و پیوند آن‌ها را با این فرد در این روز خاص می‌فهمیم. پیوندی که عموما با واسطه است. 
داستان به سبک یزدانی‌خرم از خرده روایت تشکیل شده، - حدود ۱۶-۱۷ خرده روایت - و به واسطه بعضی شخصیت‌ها پیوندی با داستان قبلی او یعنی من منچستریونایتد را دوست دارم و کتاب بعدی اس یعنی خون‌خورده دارد. یزدانی خرم هنرمندانه میان گذشته و حالِ(داستانی) این روز و این مکان پل می‌زند و ما را در تاریخ جلو و عقب می‌برد و سرنوشت چندین فرد گمنام آن روز در سال ۱۳۵۸ را به سرنوشت افرادی گمنام در امروز رمان گره می‌زند - پل زدنی هنرمندانه که خواننده را گیج نمی‌کند و با هیجان از دریافت ارتباط دنبال خود می‌کشد. پل زدن‌های به جا و خوش‌ساخت بزرگترین هنرنمایی یزدانی خرم در این کتاب است.
و درست مانند دو کتاب دیگرش در انتهای داستان ما را با کشف راوی غافلگیر می‌کند، راوی‌ای که در تمام مدت درست مثل دانای کل برای ما حکایت‌های ریز و درشتی از افرادی گمنام را تعریف کرده و در انتها، هویتی غیر انتزاعی پیدا می‌کند.
از خوانش این کتاب لذت برم، برای من نوعی تفرج ادبی بود. اگر از ماجراجویی‌های ادبی و دقت به جزییات لذت می‌برید خوانش این کتاب که توسط نشر چشمه چاپ شده را به شما توصیه می‌کنم.
        

17

          بسم‌الله الرحمن الرحیم 

و روح شاعر آزادی‌خواه و روح خبیث خال‌دار "من منچستریونایتد را دوست دارم" همین طور سرگردان هستن بین دهه‌ها، مثل روح سربازان مشروطه‌چی که وسط راه رسیدن به تهران زیر آوار کوه می‌مونن و عین کابوس هی در برابر کیوکوشین‌کای سی و سه ساله ظاهر میشن. اونم درست وقتی که می‌خواد کمربند مشکی بگیره و باید با پونزده نفر مبارزه کنه که هر کدوم از یه جایی و از یه کسی وصل میشن به دی ماه پنجاه و هشت و ولوله انتخابات. بدون اینکه بدونن و یا اصلا براشون اهمیتی داشته باشه چطوری زیر ساختمون ورزشگاه مومیایی لنین دفن شده یا گیتا هنرپیشه پرحاشیه زمان شاه چطور تو شلوغی‌های انقلاب و جنگ خودش رو پنهان کرد یا دختر ارتودوکس به عشق پسر ایرانی توده‌ای مسلمون شد یا دکتر زنان زایمان آمريکا رفته چطور با تقی تو چاه خونه فرورفتن یا خاکستر مومیایی رضاخان چطوری از گلدون خونه یه استاد تو آمریکا سردرآورد و صلاح‌الدین ایوبی با دل‌رحمیش چه بلایی سر خودش و منصور سوخته آورد. و دانشجوی تاریخی که با ورزش سعی کرد سرطانی که سرطان نبود و یه مشکل خونی ارثی بود رو شکست بده...
--------------------------
"سرخ سفید" کتاب سوم یزدانی خرم. نثری پخته‌تر و جدی‌تر از کتاب قبلی داره. از لحن گاهی طناز و طعنه‌زن قبل چندان خبری نیست و این بار شخصیت‌ها همه به هم وصل نیستن. گاهی مثل یه تیکه کاغذ پاره رها در باد میان و لحظه‌ای توجه رو به خودشون جلب می‌کنن و گاهی ردپایی از یکی تو زندگی یکی دیگه می‌بینی اما نه اونقدر تاثیرگذار که زندگی رو بالا پایین کنه. تنها شخص واحد همون کیوکوشین‌کار سی و سه ساله‌اس که می‌دونه با اینکه بخشی از این تاریخه ولی هیچ اهمیتی در اون نداره. شدت تلخی تو این کتاب کمتر از قبلیه. بیشتر مثل یه روایت غیرجانبدارانه و داستانی از وقایعی که به گفته خود نویسنده اتفاق افتادن. و تهران این کتاب به اندازه تهران کتاب قبلی چرک و پلید نیست.
        

4

          تا حالا فکر کردید انقلاب و اوایل انقلاب از دیدگاه یه سیگار فروش یا یه قاچاقچی اشیا تاریخی یا یه دختر دانشجو و هزارتا آدم ساده دیگه چطوری بوده.
این کتاب یکی از بهترین کتابها درباره زندگی مردم عادی اوایل انقلاب اسلامی ایرانه بدون نگاه های ضد انقلاب یا کاملا انقلابی و به مخاطب در پیدا کردن یه دید جامع کمک می‌کنه.
سرخ سفید داستان یه مبارز رزمی که برای به دست آوردن یه کمربند بالاتر باید چندین راند مبارزه فشرده توی یکی از باشگاه های کنار دانشگاه تهران داشته باشه و ما توی هر کدوم از این راند ها سراغ یه آدم توی تاریخ میریم و حال و هوای اون رو توی دوران ابتدایی انقلاب بررسی میکنیم.
نویسنده این کتاب است یعنی آقای یزدانی خرم نگاهی را در همه کتب خود حفظ کرده است، تاکید بر حقیقت تاریخی اما با دیدی متفاوت و از زوایای مختلف. چنین آثاری سبب میشود که مخاطب نگاهی تک بعدی پیدا نکند و انسان بتواند با دیدن داستان از زوایای مختلف  نگاهی جامع داشته باشد.
        

1