علیرضا فراهانی

علیرضا فراهانی

@Alirezafarahani

8 دنبال شده

10 دنبال کننده

https://t.me/mashogh_mohtasham

یادداشت‌ها

نمایش همه
        این‌گونه می‌نویسم که لیبرالیسم آنارشیسم نیست و هیچ ارتباطی با آن ندارد. در این زمینه، هیچ تردیدی وجود ندارد که بدون به‌کارگیری اجبار، بقای جامعه به خطر خواهد افتاد.
اگر قرار است یک نفر به تنهایی نتواند کل ساختار اجتماعی را ویران کند، لازم است قوانینی که پیروی از آن‌ها برای همکاری انسانی صلح‌آمیز ضروری است، متکی به ابزارهای قهرآمیز باشد.

باید بتوان فردی را که نمی‌خواهد زندگی تندرست یا آزادی شخصی دیگران یا مالکیت خصوصی را رعایت کند، با زور وادار کرد که خود را تابع قواعد همزیستی اجتماعی قرار دهد. این‌ها وظایفی است که نظریه لیبرال به حکومت محول می‌کند: حفاظت از مالکیت، آزادی و صلح.

اشتباه است که موضع لیبرالیسم نسبت به حکومت به گونه‌ای بازنویسی شود که گفته شود لیبرالیسم می‌خواهد گستره امکانات فعالیت حکومتی را محدود کند و اصولاً از فعالیت حکومت در ارتباط با حیات اقتصادی بیزار است. صحبت از هیچ‌یک از این‌ها نیست. موضع لیبرالیسم دربارهٔ مسئله وظایف حکومت برآمده از این است که لیبرالیسم از مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید دفاع می‌کند.

اگر خواهان مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید باشیم، طبعاً دیگر نمی‌توانیم خواستار مالکیت عمومی بر این ابزارها باشیم؛ یعنی دیگر نمی‌توانیم خواستار این باشیم که ابزارهای تولید در اختیار دولت باشد و نه در اختیار مالکان فردی. از این رو، دفاع از مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید به بازنویسی کاملاً روشنی از وظایفی که باید به حکومت واگذار شود، می‌انجامد.

سوسیالیست‌ها گاه و بیگاه لیبرالیسم را به فقدان سازگاری منطقی متهم می‌کنند. آن‌ها مدعی‌اند که فعالیت‌های دولتی در حوزه‌های اقتصادی تنها به حفاظت از مالکیت محدود شود، غیرمنطقی است. می‌گویند اگر قرار است حکومت کاملاً بی‌طرف نماند، نمی‌توان فهمید چرا مداخلاتش باید به حفاظت از دارایی محدود شود. آن‌ها می‌گویند این فروکاستن فعالیت اقتصادی دولت تنها زمانی می‌توانست معقول باشد که مخالفت لیبرالیسم با اشتغال دولت در حوزه‌های اقتصادی فراتر از محافظت از مالکیت و بر مبنای نوعی بیزاری اصولی از هر گونه فعالیت دولتی باشد. اما قضیه هرگز این نیست؛ دلیل مخالفت لیبرالیسم با فعالیت گسترده‌تر دولت تنها این است که اگر چنین شود، مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید عملاً برچیده می‌شود. این در حالی است که لیبرال‌ها مالکیت خصوصی را کارآمدترین اصل برای سازماندهی همزیستی اجتماعی می‌دانند.


بوروکراسی و مدیریت بوروکراتیک: تعاریف و تمایزات

بوروکراسی و مدیریت بوروکراتیک به چه معناست و چگونه از تجارت و مدیریت تجاری متمایز می‌شود؟ تضاد میان روحیۀ تاجرانه و روحیۀ بوروکراتیک، مشابه تضاد موجود میان کاپیتالیسم (به عنوان مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید) و سوسیالیسم (به عنوان مالکیت عمومی بر ابزارهای تولید) است.

افرادی که ابزارهای تولید را در اختیار دارند، چه این ابزارها متعلق به خودشان باشد و چه به‌صورت اجاره‌ای از مالکان دیگر دریافت شده باشد، همواره باید دقت کنند که از این ابزارها به‌گونه‌ای استفاده کنند که ضروری‌ترین نیازهای اجتماعی را در شرایط موجود تأمین نمایند. در غیر این صورت، با زیان مواجه خواهند شد و جایگاه مالکانه و کارفرمایی خود را ابتدا محدود و در نهایت به‌طور کامل از دست خواهند داد. در این حالت، آن‌ها دیگر نمی‌توانند مالک و کارفرما باشند و به دایره‌ای بازمی‌گردند که تنها قادر به فروش نیروی کار خود هستند و وظیفه‌ای در هدایت تولید طبق خواست مصرف‌کنندگان ندارند.

در محاسبات سرمایه و سوددهی، که اساس محاسبات و دفترداری تجاری را تشکیل می‌دهد، شرکتداران و کاپیتالیست‌ها سازوکاری در اختیار دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد با دقت بالا، کسب‌وکار خود را تحت نظر داشته باشند. آن‌ها می‌توانند تأثیر هر یک از اقدامات خود را بر موفقیت کلی کسب‌وکار بررسی کنند. دفترداری مالی و حسابداری، مهم‌ترین ابزار نظری کارفرمایان کاپیتالیست است. گوته، نویسنده مشهور، در این زمینه گفته بود که «دفترداری دوطرفه یکی از زیباترین ابداعات فکر بشری است». او این نظر را با وجود کینه‌ای که برخی ادبا نسبت به تاجران دارند، ابراز کرد. این ادبا همواره بر این باورند که محاسبه مالی و حسابداری زیانبارترین چیزهایی است که وجود دارد.

محاسبات مالی و دفترداری، حتی در بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین کسب‌وکارها، این امکان را فراهم می‌آورد تا موفقیت هر یک از بخش‌های شرکت به دقت بررسی شود. بدین ترتیب، فعالیت مدیران هر بخش به لحاظ اهمیت و تأثیرگذاری آن‌ها در موفقیت کلی شرکت سنجیده می‌شود. این امر راهنمایی استوار برای ارزیابی عملکرد مدیران دوایر مختلف شرکت فراهم می‌کند؛ به‌طوری‌که می‌توان فهمید هر یک از مدیران چقدر ارزشمند هستند و چه دستمزدی باید به آن‌ها پرداخت شود. فردی که خواهان ارتقا به جایگاه‌های بالاتر و پرمسئولیت‌تر است، باید ابتدا موفقیت‌هایی اثبات شده در حوزه‌های کوچک‌تر کسب کند. همان‌طور که می‌توان بر فعالیت مدیران بخش‌ها نظارت داشت، فعالیت کلی شرکت نیز قابل بررسی است؛ چه از منظر حوزه‌های مختلف فعالیت و چه از لحاظ تأثیر تدابیر سازمانی و سایر تدابیر مشابه.

نقطه مقابل و متضاد شرکتداری خصوصی، دستگاه مدیریت عمومی است که تمامی جنبه‌های عملکردی آن تحت تأثیر محاسبات سوددهی قرار ندارد. هیچ محاسبه‌ای نمی‌تواند به‌طور عینی نشان دهد که آیا یک قاضی، یا هر یک از مقامات عالی‌رتبه، وظایف خود را به‌خوبی انجام می‌دهد یا خیر. به همین ترتیب، ارزیابی کیفیت اداره یک محله یا حوزه خاص نیز نمی‌تواند بر مبنای ویژگی‌های عینی انجام شود. از این رو، در ارزیابی فعالیت کارمندان اداره‌های عمومی، فضای زیادی برای سلیقه و قضاوت‌های شخصی وجود دارد. پرسش‌هایی نظیر ضرورت وجود یک اداره، تعداد مناسب کارمندان و کارآمدی سازماندهی آن، همواره تنها از دیدگاه‌های ذهنی قابل پاسخگویی هستند.

بوروکراتیک‌سازی تأثیرات خود را به‌ویژه بر فرد بوروکرات نمایان می‌سازد. در شرکت‌های خصوصی، استخدام نیروی کار یک لطف نیست، بلکه یک معامله کاری است که در آن انتظارات هر دو طرف، کارفرما و کارمند/کارگر، تأمین می‌شود.

کارفرما باید تلاش کند تا دستمزد را بر اساس قابلیت‌های کاری تعیین کند؛ در غیر این صورت، با خطر از دست دادن کارگر به رقبایی که دستمزد بهتری ارائه می‌دهند، مواجه خواهد شد.

از سوی دیگر، کارگر نیز باید تلاش کند تا جایگاه خود را به گونه‌ای پر کند که ارزش دستمزدش را داشته باشد و از دست رفتن آن را به خطر نیندازد. با توجه به اینکه استخدام یک قرارداد کاری است و نه لطف، کارگر نباید نگران این باشد که ممکن است به دلیل عدم رضایت کارفرما اخراج شود. چراکه کارفرمایی که یک کارگر کارآمد و همتراز با دستمزدش را به دلیل بی‌مهری اخراج کند، تنها به خود آسیب می‌زند و نه به آن کارگر که در جای دیگری شغل مشابهی پیدا خواهد کرد.

به‌ راحتی می‌توان اختیار استخدام یا اخراج نیروی کار را به مدیران دوایر واگذار کرد؛ زیرا هر یک از این مدیران تحت فشار نظارت دفترداری و محاسبات مالی قرار دارند و نیاز دارند که به بالاترین سوددهی در بخش خود توجه داشته باشند. بنابراین، آنان باید به نفع خود، بهترین نیروها را در دایره خود حفظ کنند.
      

0

        این‌گونه می‌نویسم که کتاب «Introduction to Clinical Psychology» (مقدمه‌ای بر روان‌شناسی بالینی) نوشتهٔ جفری پی. کرامر و همکاران، یکی از منابع معتبر و جامع در زمینهٔ روان‌شناسی بالینی است و معمولا در طی چهار سال کارشناسی روانشناسی در دانشگا‌های ایران با توجه به واحدهای درسی این کتاب تدریس می‌شود.

این کتاب در ویرایش هشتم خود که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده، به بررسی تاریخچه، محتوا، عملکردهای حرفه‌ای و آیندهٔ روان‌شناسی بالینی می‌پردازد.
مطالب آن با استفاده از نمونه‌های موردی و کاربردهای دنیای واقعی، نظریه‌ها و رویکردهای مختلف را به‌طور عملی به تصویر می‌کشد. 

از دیگر آثار تألیفی مهم جفری پی. کرامر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
Child Development in Context: Voices and Perspectives
Abnormal Psychology in Context
Lifespan Development in Context

این کتاب با ارائه دیدگاهی علمی و کاربردی، تاریخچه، روش‌های ارزیابی، رویکردهای درمانی، مسائل اخلاقی و جهت‌گیری‌های آینده این رشته را بررسی می‌کند. با استفاده گسترده از نمونه‌های موردی، مفاهیم نظری را به موقعیت‌های بالینی واقعی پیوند می‌دهد و بر رویکردهای مبتنی بر شواهد تأکید دارد.

کتاب به موضوعاتی مانند تنوع فرهنگی، استانداردهای حرفه‌ای و چالش‌های معاصر در روان‌شناسی بالینی پرداخته و دانشجویان را برای درک عمیق‌تر این حوزه آماده می‌کند. نگارش قابل‌فهم و ساختار منظم آن، یادگیری را برای دانشجویان با سطوح مختلف دانش تسهیل می‌کند.
این منبع با پوشش جامع و به‌روز، به‌عنوان ابزاری کلیدی برای آموزش و آماده‌سازی حرفه‌ای در روان‌شناسی بالینی شناخته می‌شود.

فصل اول: روان‌شناسی بالینی چیست؟

این فصل به تعریف روان‌شناسی بالینی و تمایز آن از سایر حوزه‌های روان‌شناسی مانند مشاوره و روان‌پزشکی می‌پردازد.
نقش روان‌شناسان بالینی در ارزیابی، تشخیص، درمان و پژوهش بررسی شده و مدل دانشمند-کارورز معرفی می‌شود.
تاریخچه مختصری از این رشته، از تأسیس آزمایشگاه ویلهلم وونت تا توسعه مدرن، ارائه می‌گردد. تأکید بر اهمیت رویکرد مبتنی بر شواهد و تنوع وظایف حرفه‌ای، از جمله کار در بیمارستان‌ها و کلینیک‌ها، است. چالش‌های معاصر مانند دسترسی به خدمات سلامت روان نیز مطرح می‌شود.

فصل دوم: تاریخچه روان‌شناسی بالینی

فصل دوم سیر تحول روان‌شناسی بالینی را از قرن نوزدهم تا امروز بررسی می‌کند. نقاط عطف تاریخی، مانند تأسیس اولین کلینیک‌های روان‌شناسی و توسعه آزمون‌های روان‌شناختی، تشریح شده‌اند.
تأثیر جنبش‌های روان‌تحلیل‌گری، رفتارگرایی و انسان‌گرایی بر این رشته تحلیل می‌شود.
این فصل همچنین به نقش جنگ‌های جهانی در گسترش نیاز به خدمات روان‌شناختی و شکل‌گیری سازمان‌های حرفه‌ای مانند APA می‌پردازد. در نهایت، روندهای معاصر مانند جهانی‌سازی روان‌شناسی بالینی معرفی می‌شوند.

فصل سوم: فعالیت‌های روان‌شناسان بالینی

این فصل به بررسی وظایف متنوع روان‌شناسان بالینی، از جمله ارزیابی، روان‌درمانی، مشاوره، پژوهش و تدریس، اختصاص دارد. نقش آن‌ها در محیط‌های مختلف مانند بیمارستان‌ها، مدارس و کلینیک‌های خصوصی توضیح داده شده است.

تفاوت بین روان‌شناسی بالینی و سایر حرفه‌های سلامت روان، مانند مددکاری اجتماعی، روشن می‌شود. تأکید بر اهمیت مهارت‌های ارتباطی و همکاری بین‌رشته‌ای است. چالش‌های حرفه‌ای مانند فرسودگی شغلی نیز مورد توجه قرار گرفته‌اند.

فصل چهارم: آموزش و صلاحیت در روان‌شناسی بالینی

فصل چهارم فرآیند آموزش روان‌شناسان بالینی، شامل دوره‌های کارشناسی، تحصیلات تکمیلی، کارآموزی و مجوزدهی، را تشریح می‌کند. مدل‌های آموزشی مختلف، مانند PsyD و PhD، مقایسه شده و الزامات حرفه‌ای مانند آزمون EPPP بررسی می‌شوند. اهمیت نظارت بالینی و آموزش مداوم برای حفظ صلاحیت حرفه‌ای تأکید شده است. این فصل همچنین به تنوع در مسیرهای آموزشی و چالش‌های دسترسی به آموزش باکیفیت می‌پردازد.

فصل پنجم: روش‌های پژوهشی در روان‌شناسی بالینی

این فصل به روش‌های پژوهشی مورد استفاده در روان‌شناسی بالینی، از جمله مطالعات تجربی، مشاهده‌ای و کیفی، می‌پردازد. طراحی‌های پژوهشی مانند کارآزمایی‌های تصادفی کنترل‌شده (RCT) و تحلیل‌های طولی معرفی شده‌اند. مسائل اخلاقی در پژوهش، مانند رضایت آگاهانه و محافظت از شرکت‌کنندگان، بررسی می‌شوند. نقش پژوهش در توسعه درمان‌های مبتنی بر شواهد و اهمیت تکرارپذیری نتایج نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

فصل ششم: ارزیابی روان‌شناختی

فصل ششم به روش‌های ارزیابی روان‌شناختی، شامل مصاحبه‌های بالینی، آزمون‌های استاندارد (مانند MMPI و WAIS) و مشاهده‌های رفتاری، اختصاص دارد. اصول طراحی آزمون، مانند روایی و پایایی، توضیح داده شده‌اند. این فصل بر اهمیت حساسیت فرهنگی در ارزیابی و اجتناب از سوگیری‌های تشخیصی تأکید دارد. نمونه‌های موردی نشان‌دهنده کاربرد ارزیابی در تشخیص و برنامه‌ریزی درمان هستند. 

فصل هفتم: تشخیص و طبقه‌بندی اختلالات روانی

این فصل به سیستم‌های تشخیصی مانند DSM-5 و ICD-10 پرداخته و فرآیند تشخیص اختلالات روانی را توضیح می‌دهد. مزایا و محدودیت‌های طبقه‌بندی تشخیصی، از جمله خطر انگ‌زدن، بررسی شده‌اند.
نقش تشخیص در برنامه‌ریزی درمان و ارتباط با مراجعان مورد توجه قرار گرفته است. این فصل همچنین به رویکردهای ابعادی در مقابل طبقه‌ای در تشخیص و تأثیر فرهنگ بر برداشت از اختلالات می‌پردازد.

فصل هشتم: روان‌درمانی: رویکردهای روان‌تحلیل‌گری و روان‌پویشی

فصل هشتم به معرفی رویکردهای روان‌تحلیل‌گری و روان‌پویشی، با تمرکز بر نظریه‌های فروید و تحولات بعدی، می‌پردازد. مفاهیم کلیدی مانند ناخودآگاه، انتقال و دفاع‌ها توضیح داده شده‌اند. تکنیک‌هایی مانند تداعی آزاد و تحلیل رویا بررسی می‌شوند.
شواهد اثربخشی این رویکردها و محدودیت‌های آن‌ها در مقایسه با درمان‌های مبتنی بر شواهد تحلیل شده است. نمونه‌های موردی کاربرد این روش‌ها را نشان می‌دهند.

فصل نهم: روان‌درمانی: رویکردهای رفتاری و شناختی-رفتاری

این فصل به درمان‌های رفتاری و شناختی-رفتاری (CBT)، شامل تکنیک‌هایی مانند شرطی‌سازی، مواجهه‌درمانی و بازسازی شناختی، اختصاص دارد.
اصول نظری این رویکردها، از جمله یادگیری کلاسیک و شرطی‌سازی عامل، توضیح داده شده‌اند. شواهد قوی حمایت از CBT در درمان اختلالاتی مانند اضطراب و افسردگی ارائه شده است. این فصل همچنین به کاربرد CBT در جمعیت‌های متنوع و محدودیت‌های آن می‌پردازد.

فصل دهم: روان‌درمانی: رویکردهای انسان‌گرا، وجودی و گشتالت

فصل دهم به رویکردهای انسان‌گرا، وجودی و گشتالت، با تمرکز بر نظریه‌های راجرز و پرلز، می‌پردازد. مفاهیم کلیدی مانند خودشناسی، درمان مراجع‌محور و تمرکز بر لحظه حال بررسی شده‌اند. شواهد اثربخشی این رویکردها، به‌ویژه در مقایسه با CBT، تحلیل می‌شود. نمونه‌های موردی کاربرد این روش‌ها در ایجاد رشد شخصی را نشان می‌دهند. محدودیت‌های پژوهشی این رویکردها نیز مطرح شده است.

فصل یازدهم: روان‌درمانی: سایر رویکردها

این فصل به بررسی رویکردهای درمانی کمتر رایج، مانند درمان‌های سیستمی، فمینیستی و یکپارچه‌نگر، اختصاص دارد. اصول هر رویکرد و کاربرد آن‌ها در موقعیت‌های خاص، مانند درمان خانوادگی یا مسائل جنسیتی، توضیح داده شده‌اند. شواهد اثربخشی این روش‌ها و چالش‌های پژوهشی آن‌ها بررسی شده است. این فصل بر اهمیت انطباق درمان با نیازهای مراجعان تأکید دارد.

فصل دوازدهم: مسائل و استانداردهای حرفه‌ای و اخلاقی

فصل دوازدهم به اصول اخلاقی در روان‌شناسی بالینی، مانند محرمانگی، رضایت آگاهانه و اجتناب از روابط دوگانه، می‌پردازد. استانداردهای حرفه‌ای APA و الزامات مجوزدهی بررسی شده‌اند. نمونه‌های موردی، چالش‌های اخلاقی مانند مدیریت مراجعان پرخطر را نشان می‌دهند. این فصل همچنین به تأثیر فرهنگ و تنوع بر تصمیم‌گیری‌های اخلاقی پرداخته است.

فصل سیزدهم: روان‌شناسی بالینی و تنوع فرهنگی

این فصل به اهمیت حساسیت فرهنگی در روان‌شناسی بالینی، از جمله درک تأثیر فرهنگ، نژاد و جنسیت بر سلامت روان، اختصاص دارد. استراتژی‌هایی برای ارائه خدمات شایسته فرهنگی معرفی شده‌اند. نمونه‌های موردی نشان‌دهنده چالش‌های کار با جمعیت‌های متنوع هستند. این فصل بر ضرورت آموزش فرهنگی برای روان‌شناسان تأکید دارد.

فصل چهاردهم: روان‌شناسی بالینی کودکان و نوجوانان

فصل چهاردهم به روان‌شناسی بالینی کودکان و نوجوانان پرداخته و روش‌های ارزیابی و درمان متناسب با این گروه سنی را بررسی می‌کند. اختلالاتی مانند ADHD، اضطراب و افسردگی مورد توجه قرار گرفته‌اند. تکنیک‌هایی مانند بازی‌درمانی و آموزش والدین معرفی شده‌اند. این فصل بر اهمیت در نظر گرفتن مراحل رشدی و زمینه خانوادگی تأکید دارد.

فصل پانزدهم: روان‌شناسی بالینی و سلامت

این فصل به نقش روان‌شناسان بالینی در ارتقای سلامت جسمانی، مانند مدیریت بیماری‌های مزمن و تغییر رفتارهای ناسالم، می‌پردازد. مداخلاتی مانند مدیریت استرس و درمان‌های شناختی-رفتاری برای درد مزمن بررسی شده‌اند. همکاری با متخصصان پزشکی و تأثیر عوامل روان‌شناختی بر سلامت جسمانی تحلیل شده است.

فصل شانزدهم: روان‌شناسی قانونی و روان‌شناسی بالینی

فصل شانزدهم به کاربرد روان‌شناسی بالینی در زمینه‌های قانونی، مانند ارزیابی شایستگی قضایی و خطرپذیری، اختصاص دارد. نقش روان‌شناسان در شهادت کارشناسی و کار با جمعیت‌های قضایی بررسی شده است. مسائل اخلاقی و چالش‌های این حوزه، مانند حفظ بی‌طرفی، تحلیل شده‌اند. نمونه‌های موردی کاربرد این اصول را نشان می‌دهند.
      

0

        این‌گونه می‌نویسم که کتاب "روان‌شناسی رشد پاپالیا" نوشته دایان ای. پاپالیا و... به بررسی جنبه‌های مختلف رشد انسانی از کودکی تا بزرگسالی می‌پردازد. کتابی که دانشجویان رشته‌های روان‌شناسی، مشاوره و…. اگر استاد دل‌سوز و به روزی در دانشگاه داشته‌باشند آن را خواهند خواند.

این کتاب فرآیندهای بیولوژیکی، اجتماعی و فرهنگی که بر رشد انسان تأثیر می‌گذارند را تحلیل کرده و مراحل مختلف زندگی را به تفصیل بررسی می‌کند.

نویسندگان در ابتدا رشد انسانی را تعریف کرده و بر اهمیت آن در درک رفتارها و تجربیات انسانی تأکید می‌کنند. آن‌ها اشاره می‌کنند که رشد یک فرآیند پیوسته است که تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله وراثت و محیط قرار دارد.

سپس کتاب به مراحل مختلف زندگی می‌پردازد، از جمله دوره پیش از تولد، نوزادی، کودکی، نوجوانی و بزرگسالی. هر یک از این مراحل ویژگی‌ها و چالش‌های خاص خود را دارد که بر اساس تحقیقات علمی و تجربیات بالینی توضیح داده شده است.

در بخش مربوط به نوزادی، نویسندگان به رشد جسمی و شناختی نوزادان و همچنین اهمیت تعاملات اولیه با والدین و تأثیر آن‌ها بر رشد عاطفی اشاره می‌کنند. آن‌ها همچنین نقش بازی در یادگیری و رشد اجتماعی کودکان را مورد بررسی قرار می‌دهند.

در دوران کودکی، کتاب مهارت‌های اجتماعی و عاطفی کودکان را بررسی کرده و تأکید می‌کند که بازی و تعامل با دیگران نقش کلیدی در یادگیری مهارت‌های جدید دارند. این فصل همچنین به چالش‌های مربوط به یادگیری و رفتار در مدرسه می‌پردازد.

نوجوانی دوره‌ای است که با تغییرات قابل توجه جسمی و روانی مشخص می‌شود. نویسندگان به بررسی شکل‌گیری هویت، فشارهای اجتماعی و چالش‌های مرتبط با استقلال در این مرحله می‌پردازند. آن‌ها همچنین بر اهمیت دوستی‌ها و روابط خانوادگی در شکل‌گیری هویت نوجوان تأکید می‌کنند.

در بزرگسالی، کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود: جوانی و میانسالی. در این بخش‌ها، نویسندگان به بررسی انتخاب‌های شغلی، روابط زناشویی و والدینی، و همچنین چالش‌های مربوط به سلامت روانی و جسمی در این مراحل می‌پردازند.

نویسندگان همچنین به پیری و چالش‌های مرتبط با آن اشاره می‌کنند. آن‌ها تأکید می‌کنند که پیری تنها شامل تغییرات جسمی نیست بلکه ابعاد روانی و اجتماعی نیز باید مورد توجه قرار گیرد.

در پایان، کتاب به تأثیر فرهنگ و جامعه بر رشد انسانی پرداخته و نویسندگان تأکید می‌کنند که درک تفاوت‌های فرهنگی می‌تواند به ما کمک کند تا بهتر بفهمیم افراد چگونه در زمینه‌های مختلف رشد می‌کنند.

کتاب روان‌شناسی رشد پاپالیا یک منبع جامع برای دانشجویان، پژوهشگران و هر کسی است که به دنبال درک بهتر فرآیندهای رشد انسانی و عوامل مؤثر بر آن است. این اثر نظریه‌ها و تحقیقات علمی را ترکیب کرده تا تصویری کامل از سفر پیچیده زندگی انسانی ارائه دهد.
      

0

        عقب‌نشینی به رهبانیت و حکومت بر شهر زمینی با دو شمشیر کلیسا و دولت، ساختن اورشلیم جدید موعودباورانه، کدام یک از این مدل‌ها راستین سیاست مسیحی است؟

خود مسیحیان بیش از هزار سال نتوانستند در این باره تصمیم بگیرند و این تنش، سرچشمه‌ی نزاع و مبارزه‌ای کم و بیش بی‌امان بوده است؛ مبارزه‌ای عمدتاً آموزه‌ای که مؤمنان را بر سر معنای اصیل وحی مسیحی به جان هم انداخته است. شمار تضادهایی که می‌توان در زندگی و اندیشه سیاسی قرون وسطی پیدا کرد، بینهایت گیج‌کننده‌اند. 

شهر انسان در برابر شهر خدا صف‌آرایی می‌کند؛ شهروندی سیاسی در برابر عزلت‌گزینی؛ رهبانی حق الهی پادشاهان در برابر حق؛ مقاومت اقتدار کلیسا در برابر شریعت‌ستیزی رادیکال؛ قانون شریعت در برابر بصیرت عرفانی؛ مفتش در برابر شهید؛ شمشیر سکولار در برابر کلاه اسقفی؛ شهریار در برابر امپراتور؛ امپراتور در برابر پاپ؛ و پاپ در برابر شوراهای کلیسا.

سیاست به‌طور کلی مستلزم منازعه است، اما آنچه سیاست مسیحی را از هم می‌گسست، خودآگاهی الهیاتی و شدت نزاع‌هایی بود که پدید می‌آورد، نزاع‌هایی که در عمیق‌ترین ابهامات وحی مسیحی ریشه داشتند.

رذیلتی قدیمی در مسیحیت وجود دارد که بگوییم این دین کاملی است که بر فراز تاریخ جهان ایستاده و دیگر ادیان را که پشت سر گذاشته، به دیده تحقیر بنگریم.

با این حال، ادعای استثنایی بودن مسیحیت را از یک جنبه می‌توان توجیه کرد: در مسیحیت، شقوق مختلفی از الهیات سیاسی وجود دارد که همگی با یکدیگر در تضاد هستند. آموزه‌های تجسد و تثلیث، این تنوع درونی را ممکن ساخته‌اند؛ آموزه‌هایی که مسیحیان را دعوت کرده‌اند تا خدای خود را همزمان در جهان، غایب از جهان و در نوعی رابطه متعالی پایدار با جهان تصور کنند. در اندیشه مسیحی، همه امکانات الهیات سیاسی و دشواری‌های فکری همراه با آن‌ها به معرض دید گذاشته شده‌اند.

فیلسوفان سیاسی اولیه مدرن از رقیبان الهیاتی خود بسیار آموختند و اندیشه‌های بسیاری را که قرن‌ها در بطن کلیسای مسیحی هضم شده بود، وام گرفتند. کلیسایی که می‌کوشید خود را با جهانی سیاسی سازگار کند که در آن بنا نهاده شده بود. اما بزرگترین درس این بود که ورود به منطق الهیات سیاسی در هر شکل آن ناچار به بن‌بست می‌رسید و هیچ یک از راه‌های پرپیچ و خم آن به نوعی زندگی سیاسی شایسته برای انسان‌ها ختم نمی‌شد. به زعم این فیلسوفان، این بزرگترین درس تاریخ مسیحی بود؛ درسی که باید برای فهم بحران کنونی مسیحیت فراگرفته شود.

آنان به جای درگیر شدن در مباحثاتی درباره چگونگی اصلاح الهیات سیاسی مسیحی، همان‌طور که بسیاری از حامیان فکور آن در دوره‌های پایانی قرون وسطی و اوایل قرون مدرن انجام داده بودند، به تدریج به بدیل‌های این الهیات اندیشیدند. فیلسوفان سیاسی اولیه مدرن به تدریج به جست‌وجو برآمدند، اما نه برای نهادن پای در راه پرپیچ و خم جدیدی در هزارتوی الهیات سیاسی، بلکه برای یافتن راهی که یک بار برای همیشه از آن بگریزند
      

0

        این‌گونه می‌نویسم که هابز انقلابی را در اندیشۀ غربی رقم زد، اما این بدین معنی نیست که همه یا حتی بیشتر استدلال‌های او پذیرفته شدند.

در جهان انگلیسی‌زبان، اکراه بسیار زیادی در قبول ماتریالیسم رادیکال هابز و حتی میل کمتری به سپردن اقتدار سیاسی و دینی به حاکمی قدرتمند و تبدیل او به «خدای فانی» وجود داشت.

در عوض، دو قرن پس از مرگ او، رفته‌رفته اجماعی حول ایده‌های تنوع دینی، آزادی وجدان، تساهل، حکومت محدود و تفکیک قوا شکل گرفت؛ بعدها این‌ها را ایده‌های لیبرال خواندند.

هابز ابداً لیبرال نبود. بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌ها کاملاً در مداری فلسفی باقی ماندند که او محدوده‌اش را تعیین کرده بود، گرچه بحث بر سر تعیین مرز دقیق نهادهای دینی و سیاسی ادامه دارد.

چنان‌که هابز می‌فهمید، چرخه خشونت الهیاتی - سیاسی، خشونتی که مسیحیت گرفتار آن شد، بدعتی استثنایی در تاریخ دین نبود و نیز این چرخه را نمی‌شد با اعمال تغییرات ظاهری در روابط کلیسا و دولت یا پیدا کردن تفسیری بلندنظرانه‌تر از کتاب مقدس فیصله داد.

مشکل دینی و مشکل سیاسی در نهایت، امری واحدند که یا حل نمی‌شوند یا با هم حل می‌شوند.  این زندگی در وضع طبیعی است، حتی اگر انسان موجودی دیندار باشد. اما این واقعیت که انسان موجودی دیندار است، تصویر را فوق‌العاده پیچیده می‌کند.  دو چرخه باطل که هابز توصیف می‌کند، یکی چرخه روان‌شناختی ترس مذهبی و دیگری چرخه سیاسی ترس اجتماعی، اکنون در یک چرخه الهیاتی-سیاسی واحد از خشونت، تعصب، خرافه و ترس فلج‌کننده کنار هم قرار می‌گیرند.
      

0

        این‌گونه می‌نویسم که کتاب روانشناسی رشد، اثر لورا برک یکی از منابع برجسته و معتبر در حوزه روانشناسی رشد و کتاب کلاسیک در تدریس روان‌شناسی رشد در دانشگاه‌ها است که به بررسی علمی و نظام‌مند فرآیندهای رشد انسانی از مرحله لقاح تا پایان عمر می‌پردازد.

کتاب روانشناسی رشد لورا برک به دلیل پوشش جامع و علمی، منبعی کلیدی برای دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد روانشناسی و اساتید می‌باشد.

این اثر با رویکردی چندرشته‌ای و مبتنی بر شواهد تجربی، تعامل پیچیده عوامل زیستی، روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی را در شکل‌گیری مسیر رشدی انسان تحلیل می‌کند. 

یکی از نقاط قوت اصلی کتاب برک، استفاده گسترده از پژوهش‌های معتبر و به‌روز است. هر فصل با استناد به مطالعات طولی، مقطعی و آزمایشگاهی، شواهد علمی را برای پشتیبانی از مفاهیم ارائه می‌دهد. این رویکرد کتاب را به منبعی قابل اعتماد برای پژوهشگران و اساتید تبدیل کرده است.

کتاب با زبانی روان و ساختارمند نوشته شده است و هر فصل شامل بخش‌های خلاصه، اصطلاحات کلیدی، پرسش‌های تأملی و فعالیت‌های کاربردی است. این ویژگی‌ها یادگیری فعال را تسهیل می‌کنند و دانشجویان را به تعامل عمیق‌تر با محتوا ترغیب می‌کنند. برک همچنین با ارائه مثال‌های واقعی و مطالعات موردی، مفاهیم نظری را به زندگی روزمره مرتبط می‌سازد.

توجه به عوامل فرهنگی و اجتماعی
برک با تأکید بر نقش فرهنگ، جنسیت و زمینه‌های اجتماعی-اقتصادی در رشد، دیدگاهی کل‌نگر ارائه می‌دهد. او نشان می‌دهد که چگونه تفاوت‌های فرهنگی در ارزش‌ها و هنجارها می‌توانند بر مسیرهای رشدی تأثیر بگذارند، که این موضوع برای درک تنوع انسانی در جوامع چندفرهنگی حیاتی است.

کتاب در دو جلد دارد، جلد اول به مراحل رشد از لقاح تا پایان کودکی اختصاص دارد و جلد دوم مراحل نوجوانی، بزرگسالی و پیری را پوشش می‌دهد.

جلد اول: رشد از لقاح تا کودکی

چارچوب نظری و مفاهیم بنیادین
جلد اول کتاب با معرفی نظریه‌های بنیادین روانشناسی رشد آغاز می‌شود.
برک نظریه‌های کلاسیک و معاصر مانند نظریه مراحل رشد شناختی ژان پیاژه، نظریه رشد روانی-اجتماعی اریک اریکسون، و دیدگاه فرهنگی-اجتماعی لِو ویگوتسکی را با جزئیات بررسی می‌کند.
او با تکیه بر شواهد تجربی، چگونگی تکامل توانایی‌های شناختی، عاطفی و اجتماعی را در بستر عوامل زیستی و محیطی تحلیل می‌کند. برای مثال، نظریه پیاژه درباره مراحل رشد شناختی (حسی-حرکتی، پیش‌عملیاتی، عملیات عینی و عملیات صوری) با مطالعات طولی و مقطعی پشتیبانی می‌شود که نشان‌دهنده تحولات کیفی در تفکر کودکان است.

رشد جسمانی و شناختی
برک رشد جسمانی را از مرحله جنینی تا کودکی با تأکید بر نقاط عطف رشدی (مانند رشد مغزی، مهارت‌های حرکتی و هماهنگی حسی-حرکتی) بررسی می‌کند. او به نقش تغذیه، ژنتیک و محیط (مانند تعاملات والد-کودک) در رشد جسمانی اشاره دارد. در حوزه رشد شناختی، برک به موضوعاتی مانند رشد زبان، حافظه، توجه و حل مسئله می‌پردازد.
او با استناد به پژوهش‌های معاصر، نشان می‌دهد که چگونه بازی‌های وانمودی و تعاملات اجتماعی به تقویت مهارت‌های شناختی و خلاقیت کودکان کمک می‌کنند.

رشد اجتماعی و عاطفی
در بخش رشد اجتماعی و عاطفی، برک به اهمیت دلبستگی (attachment) بر اساس نظریه جان بالبی و نقش سبک‌های فرزندپروری (مانند مقتدرانه، مستبدانه و سهل‌گیرانه) در شکل‌گیری عزت نفس و خودکارآمدی کودکان می‌پردازد.
او همچنین تأثیر فرهنگ و هنجارهای اجتماعی را بر رشد هویت و رفتارهای اجتماعی بررسی می‌کند. برای مثال، برک نشان می‌دهد که چگونه تفاوت‌های فرهنگی در شیوه‌های فرزندپروری می‌تواند بر استقلال یا وابستگی کودکان تأثیر بگذارد.

جلد دوم: رشد از نوجوانی تا پیری

نوجوانی: بحران هویت و تحولات رشدی
جلد دوم با تمرکز بر نوجوانی آغاز می‌شود و به تغییرات جسمانی (مانند بلوغ)، شناختی و عاطفی این دوره می‌پردازد.
برک با استناد به نظریه اریکسون، بحران هویت در برابر سردرگمی نقش را به‌عنوان چالش اصلی این دوره معرفی می‌کند. او همچنین به رشد اخلاقی بر اساس نظریه لارنس کلبرگ و تحولات عاطفی ناشی از تغییرات هورمونی و اجتماعی (مانند روابط با همسالان) اشاره دارد.
برک نقش حمایت اجتماعی و محیط آموزشی را در تسهیل گذار موفق به بزرگسالی برجسته می‌کند.

بزرگسالی: روابط، کار و هدف‌مندی
در بخش بزرگسالی، برک به موضوعاتی مانند تشکیل روابط عاطفی، تصمیم‌گیری‌های شغلی و تعادل بین کار و زندگی می‌پردازد.
او با استفاده از نظریه‌های معاصر، نشان می‌دهد که چگونه روابط بین‌فردی و حمایت اجتماعی به سلامت روان و رضایت از زندگی کمک می‌کنند. برک همچنین به مفهوم رشد پس‌صدماتی (post-traumatic growth) اشاره دارد که در آن افراد پس از مواجهه با چالش‌های زندگی، به سطح بالاتری از خودآگاهی و هدف‌مندی می‌رسند.

پیری: چالش‌ها و فرصت‌ها
در بخش پیری، برک به کاهش عملکردهای جسمانی و شناختی (مانند حافظه و سرعت پردازش) و در عین حال، پتانسیل رشد عاطفی و حکمت می‌پردازد.
او با استناد به پژوهش‌های طولی، نشان می‌دهد که فعالیت‌های اجتماعی، یادگیری مادام‌العمر و حمایت خانوادگی می‌توانند کیفیت زندگی در پیری را بهبود بخشند. برک همچنین به نظریه‌های پیری موفق (successful aging) اشاره می‌کند که بر اهمیت حفظ استقلال و معنا در زندگی تأکید دارند.
      

0

        این‌گونه می‌نویسم که کتاب روانشناسی رشد، اثر لورا برک یکی از منابع برجسته و معتبر در حوزه روانشناسی رشد و کتاب کلاسیک در تدریس روان‌شناسی رشد در دانشگاه‌ها است که به بررسی علمی و نظام‌مند فرآیندهای رشد انسانی از مرحله لقاح تا پایان عمر می‌پردازد.

کتاب روانشناسی رشد لورا برک به دلیل پوشش جامع و علمی، منبعی کلیدی برای دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد روانشناسی و اساتید می‌باشد.

این اثر با رویکردی چندرشته‌ای و مبتنی بر شواهد تجربی، تعامل پیچیده عوامل زیستی، روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی را در شکل‌گیری مسیر رشدی انسان تحلیل می‌کند. 

یکی از نقاط قوت اصلی کتاب برک، استفاده گسترده از پژوهش‌های معتبر و به‌روز است. هر فصل با استناد به مطالعات طولی، مقطعی و آزمایشگاهی، شواهد علمی را برای پشتیبانی از مفاهیم ارائه می‌دهد. این رویکرد کتاب را به منبعی قابل اعتماد برای پژوهشگران و اساتید تبدیل کرده است.

کتاب با زبانی روان و ساختارمند نوشته شده است و هر فصل شامل بخش‌های خلاصه، اصطلاحات کلیدی، پرسش‌های تأملی و فعالیت‌های کاربردی است. این ویژگی‌ها یادگیری فعال را تسهیل می‌کنند و دانشجویان را به تعامل عمیق‌تر با محتوا ترغیب می‌کنند. برک همچنین با ارائه مثال‌های واقعی و مطالعات موردی، مفاهیم نظری را به زندگی روزمره مرتبط می‌سازد.

توجه به عوامل فرهنگی و اجتماعی
برک با تأکید بر نقش فرهنگ، جنسیت و زمینه‌های اجتماعی-اقتصادی در رشد، دیدگاهی کل‌نگر ارائه می‌دهد. او نشان می‌دهد که چگونه تفاوت‌های فرهنگی در ارزش‌ها و هنجارها می‌توانند بر مسیرهای رشدی تأثیر بگذارند، که این موضوع برای درک تنوع انسانی در جوامع چندفرهنگی حیاتی است.

کتاب در دو جلد دارد، جلد اول به مراحل رشد از لقاح تا پایان کودکی اختصاص دارد و جلد دوم مراحل نوجوانی، بزرگسالی و پیری را پوشش می‌دهد.

جلد اول: رشد از لقاح تا کودکی

چارچوب نظری و مفاهیم بنیادین
جلد اول کتاب با معرفی نظریه‌های بنیادین روانشناسی رشد آغاز می‌شود.
برک نظریه‌های کلاسیک و معاصر مانند نظریه مراحل رشد شناختی ژان پیاژه، نظریه رشد روانی-اجتماعی اریک اریکسون، و دیدگاه فرهنگی-اجتماعی لِو ویگوتسکی را با جزئیات بررسی می‌کند.
او با تکیه بر شواهد تجربی، چگونگی تکامل توانایی‌های شناختی، عاطفی و اجتماعی را در بستر عوامل زیستی و محیطی تحلیل می‌کند. برای مثال، نظریه پیاژه درباره مراحل رشد شناختی (حسی-حرکتی، پیش‌عملیاتی، عملیات عینی و عملیات صوری) با مطالعات طولی و مقطعی پشتیبانی می‌شود که نشان‌دهنده تحولات کیفی در تفکر کودکان است.

رشد جسمانی و شناختی
برک رشد جسمانی را از مرحله جنینی تا کودکی با تأکید بر نقاط عطف رشدی (مانند رشد مغزی، مهارت‌های حرکتی و هماهنگی حسی-حرکتی) بررسی می‌کند. او به نقش تغذیه، ژنتیک و محیط (مانند تعاملات والد-کودک) در رشد جسمانی اشاره دارد. در حوزه رشد شناختی، برک به موضوعاتی مانند رشد زبان، حافظه، توجه و حل مسئله می‌پردازد.
او با استناد به پژوهش‌های معاصر، نشان می‌دهد که چگونه بازی‌های وانمودی و تعاملات اجتماعی به تقویت مهارت‌های شناختی و خلاقیت کودکان کمک می‌کنند.

رشد اجتماعی و عاطفی
در بخش رشد اجتماعی و عاطفی، برک به اهمیت دلبستگی (attachment) بر اساس نظریه جان بالبی و نقش سبک‌های فرزندپروری (مانند مقتدرانه، مستبدانه و سهل‌گیرانه) در شکل‌گیری عزت نفس و خودکارآمدی کودکان می‌پردازد.
او همچنین تأثیر فرهنگ و هنجارهای اجتماعی را بر رشد هویت و رفتارهای اجتماعی بررسی می‌کند. برای مثال، برک نشان می‌دهد که چگونه تفاوت‌های فرهنگی در شیوه‌های فرزندپروری می‌تواند بر استقلال یا وابستگی کودکان تأثیر بگذارد.

جلد دوم: رشد از نوجوانی تا پیری

نوجوانی: بحران هویت و تحولات رشدی
جلد دوم با تمرکز بر نوجوانی آغاز می‌شود و به تغییرات جسمانی (مانند بلوغ)، شناختی و عاطفی این دوره می‌پردازد.
برک با استناد به نظریه اریکسون، بحران هویت در برابر سردرگمی نقش را به‌عنوان چالش اصلی این دوره معرفی می‌کند. او همچنین به رشد اخلاقی بر اساس نظریه لارنس کلبرگ و تحولات عاطفی ناشی از تغییرات هورمونی و اجتماعی (مانند روابط با همسالان) اشاره دارد.
برک نقش حمایت اجتماعی و محیط آموزشی را در تسهیل گذار موفق به بزرگسالی برجسته می‌کند.

بزرگسالی: روابط، کار و هدف‌مندی
در بخش بزرگسالی، برک به موضوعاتی مانند تشکیل روابط عاطفی، تصمیم‌گیری‌های شغلی و تعادل بین کار و زندگی می‌پردازد.
او با استفاده از نظریه‌های معاصر، نشان می‌دهد که چگونه روابط بین‌فردی و حمایت اجتماعی به سلامت روان و رضایت از زندگی کمک می‌کنند. برک همچنین به مفهوم رشد پس‌صدماتی (post-traumatic growth) اشاره دارد که در آن افراد پس از مواجهه با چالش‌های زندگی، به سطح بالاتری از خودآگاهی و هدف‌مندی می‌رسند.

پیری: چالش‌ها و فرصت‌ها
در بخش پیری، برک به کاهش عملکردهای جسمانی و شناختی (مانند حافظه و سرعت پردازش) و در عین حال، پتانسیل رشد عاطفی و حکمت می‌پردازد.
او با استناد به پژوهش‌های طولی، نشان می‌دهد که فعالیت‌های اجتماعی، یادگیری مادام‌العمر و حمایت خانوادگی می‌توانند کیفیت زندگی در پیری را بهبود بخشند. برک همچنین به نظریه‌های پیری موفق (successful aging) اشاره می‌کند که بر اهمیت حفظ استقلال و معنا در زندگی تأکید دارند.
      

1

        این گونه می نویسم که کتاب ‌آسیب‌شناسی روانی: رویکردی یکپارچه به اختلالات روانی، نوشته دیوید اچ. بارلو و هافمن، منبعی جامع و مبتنی بر شواهد برای مطالعه اختلالات روان‌شناختی است.

این کتاب با بهره‌گیری از چارچوبی یکپارچه، عوامل زیستی، روان‌شناختی، فرهنگی، اجتماعی و رشدی را ترکیب کرده و درکی عمیق از روان‌آسیب‌شناسی ارائه می‌دهد.

این رویکرد، که مبتنی بر آخرین پژوهش‌هاست، پیچیدگی اختلالات روانی و علل چندوجهی آن‌ها را برجسته کرده و منبعی ضروری برای دانشجویان، بالینگران و پژوهشگران فراهم می‌کند. یکی از مهمترین کتاب های آسیب شناسی روانی که در کتابخانه‌ی دانشجو روانشناسی و استاد باید وجود داشته باشد. همچنین باید اشاره کنم که از نظر من ترجمه مهرداد فیروزبخت از انتشارات رسا برتری محسوسی نسبت به ترجمه این کتاب از انتشارات ابن‌سینا دارد.

شانزده فصل کتاب به‌صورت نظام‌مند زمینه‌های تاریخی، مدل‌های نظری، روش‌های ارزیابی و دسته‌بندی‌های اصلی اختلالات روانی بر اساس DSM-5-TR را پوشش می‌دهند.

کتاب با بررسی سیر تحول روان‌آسیب‌شناسی از باورهای ماوراءالطبیعه به پژوهش‌های علمی مدرن آغاز شده و پایه‌ای برای دیدگاه یکپارچه فراهم می‌کند. این دیدگاه در تحلیل مدل‌های چندبعدی، که عوامل ژنتیکی، نوروبیولوژیکی، شناختی، عاطفی و بین‌فردی را در طول عمر در نظر می‌گیرند، گسترش می‌یابد.  ارزیابی و تشخیص بالینی با تأکید بر ابزارهای استاندارد و حساسیت فرهنگی ارائه شده و چالش‌های تشخیص دقیق در جمعیت‌های متنوع بررسی می‌شود.
 همچنین، روش‌های پژوهشی با تمرکز بر مطالعات دقیق و اخلاقی معرفی شده تا دانش و عمل بالینی را بهبود بخشد. فصل‌های اختصاصی اختلالات—مانند اضطراب، خلق، خوردن، مواد، شخصیت و عصبی-رشدی—اطلاعات جامعی درباره شیوع، علل و درمان‌های مبتنی بر شواهد ارائه می‌دهند که با استناد به پژوهش‌های اخیر (عمدتاً از سال ۲۰۱۰ به بعد) پشتیبانی می‌شوند.

تعهد نویسندگان به شمول‌گرایی در سراسر کتاب مشهود است و زبان آن برای عادی‌سازی تنوع و پرهیز از سوگیری‌های فرهنگی، جنسیتی یا اقتصادی بازنگری شده است. نمونه‌های بالینی به‌روز شده و از انگ‌زدایی پرهیز می‌کنند تا با عمل بالینی مدرن هم‌خوانی داشته باشند.

موضوعات نوظهور مانند روان‌شناسی سلامت و مسائل حقوقی-اخلاقی نیز بررسی شده و دیدگاهی جامع از مراقبت‌های سلامت روان در زمینه‌های متنوع ارائه می‌دهند. این کتاب با طراحی مناسب برای دانشجویان، ترکیبی از پژوهش‌های پیشرفته و نگارشی جذاب ارائه کرده و با ابزارهایی مانند بررسی مفاهیم و آزمون‌های فصلی، یادگیری را تقویت می‌کند.

رویکرد یکپارچه آن به‌عنوان مدرن‌ترین و معتبرترین روش مطالعه روان‌شناسی غیرعادی توصیف شده و جایگاه ویژه‌ای در برنامه‌های درسی روان‌آسیب‌شناسی دارد.

نویسندگان، که از کارشناسان برجسته بین‌المللی هستند، با تکیه بر تجربه پژوهشی و بالینی خود، متنی معتبر و در عین حال قابل‌فهم ارائه کرده‌اند.

برای بالینگران و مربیان، کتاب منابع عملی مانند نمونه‌های بالینی یکپارچه و ابزارهای آموزشی قوی ارائه می‌دهد. تأکید آن بر مداخلات مبتنی بر شواهد، مانند درمان شناختی-رفتاری، درمان دیالکتیکی رفتاری و درمان‌های دارویی، خوانندگان را برای مواجهه با چالش‌های بالینی پیچیده مجهز می‌کند. همچنین، اهمیت مداخله زودهنگام، مراقبت متمرکز بر بهبودی و حمایت اجتماعی، به‌ویژه برای اختلالات شدید مانند اسکیزوفرنی و شرایط عصبی-شناختی، مورد توجه قرار گرفته است.

در نهایت، این کتاب به‌عنوان راهنمایی جامع برای درک و مواجهه با چالش‌های سلامت روان در قرن بیست‌ویکم برجسته است. رویکرد یکپارچه، شمول‌گرا و پژوهش‌محور آن، این کتاب را منبعی بی‌بدیل در حوزه‌های آکادمیک، بالینی و پژوهشی روان‌شناسی بالینی می‌سازد.
      

0

        علاوه بر نوشته‌ای کوتاه که برای جلد اول این کتاب نوشتم، برای جلد دوم این‌گونه می‌نویسم که فلسفه هیوم بر پایه یک مشاهده مستحکم بنا شده است: اینکه چیز مهمی که در زندگی باید به خوبی درک کنیم، احساسات هستند و نه عقلانیت.

این نتیجه‌گیری ممکن است قدری عجیب به نظر برسد؛ زیرا معمولاً تصور می‌کنیم که آنچه باید انجام دهیم، تربیت ذهن‌مان به گونه‌ای است که تا حد امکان عقلانی باشد.

ما به پایبندی به شواهد و استدلال‌های عقلانی و جلوگیری از دخالت احساسات در این مسیر اعتقاد داریم. اما هیوم تأکید دارد که صرف‌نظر از هر هدفی که داریم، «عقل بنده احساس است». ما بیشتر با احساسات‌مان برانگیخته می‌شویم و نه با نتایج تحلیل و منطق، که در مقایسه با احساسات ضعیف و کم‌اثرند.

در میان عقاید اصلی‌مان، تعداد انگشت‌شماری از تحقیق عقلانی درباره واقعیات ناشی می‌شود. وقتی می‌خواهیم تصمیم بگیریم که چه کسی شایسته ستایش است، در اوقات فراغتمان چه کنیم، یا اینکه یک شغل موفق چگونه کار و پیشه‌ای است، یا اینکه چه کسی را دوست بداریم، بیش از هر چیز بر پایه احساس‌ها تصمیم می‌گیریم. عقل سهم کوچکی دارد، اما عوامل تعیین‌کننده به حیات عاطفی ما - یا به قول هیوم، به انفعالات - مربوط هستند.

هیوم در زمانی می‌زیست که به نام عصر عقلانیت شهرت دارد؛ روزگاری که بسیاری مدعی بودند فخر نوع بشر در عقلانیتش است. اما از نظر هیوم، انسان نیز یکی از انواع حیوانات است.

او توجه عمیقی به شیوه عجیب استدلال ما داشت که از عقایدمان آغاز می‌شود و نه اینکه نتیجه نهایی استدلال، عقیدهٔ ما باشد. ما فکری را خوشایند یا تهدیدکننده می‌یابیم و صرفاً بر همین اساس آن را درست یا نادرست تلقی می‌کنیم. عقل تازه پس از این مرحله وارد می‌شود تا از موضع‌گیری اولیه‌مان دفاع کند.

اما هیوم عقیده نداشت که همه احساس‌ها یکسان و مقبول هستند. به همین دلیل هم به تربیت احساسات و انفعالات تأکید داشت. باید بیاموزیم که نیکوکارتر، صبورتر و با خود راحت‌تر باشیم و از دیگران کمتر بترسیم.

اما برای آموختن این مسائل، نظام آموزشی‌ای نیاز است که بیشتر متوجه احساسات باشد، نه عقل. از همین رو است که هیوم به نقش و اهمیت متفکران حوزه عمومی عمیقاً باور داشت.

این افراد - برخلاف استادان دانشگاه که هیوم به تدریج از آن‌ها منزجر شده بود - باید تعلقی بر پایه اندیشه‌ها، حکمت و بصیرت را در مردم برانگیزند. این افراد تنها در صورتی که موفق شوند، می‌توانند امرار معاش کنند. بنابراین، باید خوب بنویسند و از مثال‌های جذاب و بیانی گیرا و توأم با ظرافت طبع استفاده کنند.
      

12

        این گونه می‌نویسم که بصیرت هیوم این است که اگر می‌خواهیم عقاید افراد را تغییر دهیم استدلال آوردن برای آنها مانند یک استاد فلسفه معمولی نمی‌تواند کاراترین راهکار باشد، بلکه میگوید باید بکوشیم احساسهایشان را از راه همدلی و اطمینان بخشی مجدد و تشویق و مثالهای خوب و از راه آنچه او هنر می‌نامید اصلاح کنیم، تازه پس از این مرحله است که برای معدود جانهای مصمم باید بکوشیم مسئله را بر پایۀ واقعیات و منطق مدلل کنیم.

 هیوم عقیده نداشت که همه احساس‌ها یکسان و مقبول هستند. به همین دلیل هم به تربیت احساسات و انفعالات تأکید داشت.

باید بیاموزیم که نیکوکارتر، صبورتر و با خود راحت‌تر باشیم و از دیگران کمتر بترسیم. اما برای آموختن این مسائل، نظام آموزشی‌ای نیاز است که بیشتر متوجه احساسات باشد، نه عقل.

از همین رو است که هیوم به نقش و اهمیت متفکران حوزه عمومی عمیقاً باور داشت. این افراد - برخلاف استادان دانشگاه که هیوم به تدریج از آن‌ها منزجر شده بود - باید تعلقی بر پایه اندیشه‌ها، حکمت و بصیرت را در مردم برانگیزند. این افراد تنها در صورتی که موفق شوند، می‌توانند امرار معاش کنند. بنابراین، باید خوب بنویسند و از مثال‌های جذاب و بیانی گیرا و توأم با ظرافت طبع استفاده کنند.
      

0

        کتاب "ریشه‌های الهیاتی مدرنیته" نوشته مایکل آلن گیلسپی به بررسی تأثیرات و ریشه‌های الهیاتی بر شکل‌گیری مدرنیته می‌پردازد.
کتابی مهم برای فهم و درک معنای مدرنیته و سرآغاز فهم جدیدی از چگونگی و بودن معاصریت غرب.
گیلسپی در این اثر به تحلیل پیچیدگی‌های فکری و فرهنگی که منجر به ظهور مدرنیته شده‌اند، می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه باورهای دینی و الهیاتی نقش اساسی در شکل‌گیری اندیشه‌های مدرن ایفا کرده‌اند.

گیلسپی به تعریف مدرنیته و ویژگی‌های آن می‌پردازد و توضیح می‌دهد که مدرنیته نه تنها یک دوره تاریخی، بلکه یک تغییر بنیادین در نحوه تفکر بشر است. او بر این نکته تأکید می‌کند که مدرنیته به طور مستقیم از تغییرات الهیاتی و فلسفی نشأت گرفته است.

گیلسپی به بررسی تأثیرات مسیحیت بر تفکر مدرن می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که چگونه اصول مسیحی به شکل‌گیری مفاهیم مانند حقوق بشر، آزادی فردی و عقلانیت کمک کرده‌اند. این اصول به عنوان پایه‌های فکری برای توسعه نظریه‌های سیاسی و اجتماعی جدید عمل کرده‌اند.

نویسنده به نقد نظریه‌های سکولاریسم می‌پردازد و استدلال می‌کند که سکولاریسم به معنای حذف دین از زندگی اجتماعی نیست، بلکه تحولاتی را در نحوه تعامل دین و جامعه به وجود آورده است. او نشان می‌دهد که دین هنوز هم در بسیاری از جنبه‌های زندگی مدرن نقشی اساسی ایفا می‌کند.

گیلسپی به بررسی تأثیرات فلسفه رنسانس بر مدرنیته می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که چگونه فلسفه رنسانس با تأکید بر انسان‌گرایی و عقلانیت، زمینه‌ساز تغییرات عمده‌ای در تفکر علمی و اجتماعی شد.

نویسنده به نقش اصلاحات دینی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه اصلاحات پروتستانی موجب بروز تغییرات عمیق در نگرش‌ها به دین و عقلانیت شد. این اصلاحات به تقویت فردگرایی و تأکید بر تجربه شخصی در دین منجر گردید.

گیلسپی به بررسی تأثیرات فلسفه دکارت بر تفکر مدرن می‌پردازد. او نشان می‌دهد که دکارت با تأکید بر شکاکیسم و عقلانیت، پایه‌گذار رویکردهای جدیدی در علم و فلسفه شد که تأثیرات عمیقی بر مدرنیته داشت.

نویسنده به تحلیل نقش علم در شکل‌گیری مدرنیته می‌پردازد و توضیح می‌دهد که چگونه پیشرفت‌های علمی موجب تغییر در نگرش‌ها نسبت به جهان و جایگاه انسان در آن شد. او بر این نکته تأکید می‌کند که علم نه تنها ابزار شناخت جهان، بلکه ابزاری برای تغییر آن نیز بوده است.

گیلسپی به بررسی چالش‌های اخلاقی و اجتماعی ناشی از مدرنیته می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که چگونه تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی موجب بروز بحران‌های هویتی و اخلاقی شده‌اند.

نویسنده به تأثیرات فلسفه هگل بر تفکر مدرن اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه هگل با مفهوم دیالکتیک خود، تفکر تاریخی را وارد عرصه جدیدی کرد که تأثیرات عمیقی بر اندیشه سیاسی و اجتماعی گذاشت.

نویسنده به چالش‌هایی که مدرنیته با آن‌ها مواجه است، اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که بحران‌های زیست‌محیطی، نابرابری‌های اجتماعی و چالش‌های فرهنگی از جمله مسائلی هستند که نیازمند بازنگری در مفاهیم مدرن هستند.

گیلسپی نتیجه‌گیری می‌کند که مدرنیته باید با توجه به ریشه‌های الهیاتی خود مورد تجدید نظر قرار گیرد. او بر این باور است که ادغام اصول دینی با تفکر مدرن می‌تواند راه حلی برای چالش‌های کنونی باشد.

اما در مورد بررسی عمیق تر اصطلاح و مفهوم کاربردی نومینالیسم در این کتاب:

تعریف نومینالیسم: گیلسپی در ابتدا نومینالیسم را به عنوان یک مکتب فلسفی معرفی می‌کند که بر واقعیت‌های عینی و عینی‌گرایی تأکید دارد و معتقد است که مفاهیم عمومی تنها نام‌هایی هستند و وجود مستقل ندارند. این دیدگاه به چالش‌های جدی برای فلسفه و الهیات منجر شده است.

انتقاد از نومینالیسم: نویسنده به نقد نومینالیسم می‌پردازد و استدلال می‌کند که این مکتب توانایی توضیح و تبیین واقعیت‌های پیچیده انسانی و اجتماعی را ندارد. او نشان می‌دهد که نومینالیسم نمی‌تواند به سؤالات بنیادین درباره وجود و حقیقت پاسخ دهد.

تأثیرات تاریخی: گیلسپی به بررسی تأثیرات تاریخی نومینالیسم بر فلسفه غرب می‌پردازد و توضیح می‌دهد که این مکتب چگونه به تفکرات مدرن شکل داده و برخی از اصول اساسی را زیر سؤال برده است.

پاسخ‌های فلسفی: در ادامه، گیلسپی به پاسخ‌های فلسفه غرب به چالش‌های نومینالیسم اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که فیلسوفانی مانند دکارت و هگل چگونه سعی کرده‌اند با ارائه نظریات جدید، نقص‌های نومینالیسم را جبران کنند.

نقش دکارت: گیلسپی بر اهمیت دکارت تأکید می‌کند و توضیح می‌دهد که دکارت با تأکید بر عقلانیت و وجود حقیقت عینی، سعی کرد تا پایه‌های فلسفی محکمی برای رد نومینالیسم بنا کند.

نقش هگل: نویسنده همچنین به هگل اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه هگل با مفهوم دیالکتیک خود، به فهم عمیق‌تری از واقعیت و تاریخ دست یافت که در تضاد با نگرش‌های نومینالیستی قرار دارد.
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.