یادداشت علیرضا فراهانی

        او کوچ‌نشین بود! نیامد که بماند
رفت و به دلم زخم چنان زد که بماند؛…

من سخت که دل‌بسته شدم او به گمانم
وابسته شد اما نه در آن حد که بماند

می‌رفت و دل ساده‌ام آن‌قدر به خود گفت:
شاید که مردد شده شاید که بماند

دیروز خدا خواست به من عشق ببخشد
امروز هم ای کاش بخواهد که بماند؛…

تکرار همین خاطره‌ها داغ دلم شد
داغی که بماند که بماند که بماند..

#حسین_عباسپور
      
16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.