یادداشت علیرضا فراهانی

        این‌گونه می‌نویسم که این کتاب هم از منابع مورد مطالعه بنده و محل ارجاع در یک همکاری مشترک در نگارش کتابی در همین حوزه می‌باشد.

اشاره می‌کنم که در شرایط سوگ و بحران، مداخلات روان‌شناختی و اجتماعی به‌عنوان ابزارهای کلیدی در تسهیل فرآیند بهبودی دانش‌آموزان نقش مهمی ایفا می‌کنند.
این مداخلات، به‌ ویژه اگر به‌ صورت زودهنگام اجرا شوند، می‌توانند از بروز مشکلات جدی روان‌شناختی جلوگیری کرده و به کودکانی که با احساسات پیچیده‌ای نظیر غم، خشم یا گیجی مواجه هستند، کمک کنند تا این احساسات را به شیوه‌ای مؤثر مدیریت کنند.

برای دستیابی به تأثیر بیشتر، این مداخلات باید با در نظر گرفتن سن، وضعیت رشدی و ویژگی‌های فرهنگی دانش‌آموزان طراحی شوند، به‌ویژه برای کودکان کوچک‌تر، استفاده از تکنیک‌هایی مانند بازی‌درمانی یا فعالیت‌های هنری می‌تواند فضایی خلاقانه و غیرتهدیدکننده برای بیان احساسات فراهم کند.

نویسنده کتاب اشاره می‌کند که بهره‌گیری از مدل‌های درمانی متمرکز بر احساسات، مانند درمان مبتنی بر ذهن‌آگاهی، می‌تواند به دانش‌آموزان سوگوار کمک کند تا توانایی مواجهه با احساسات خود را تقویت کرده و بدون سرکوب آن‌ها، به‌طور مؤثر با آن‌ها کنار بیایند.

هم‌چنین اشاره می‌کنم که روش‌های مبتنی بر ذهن‌آگاهی می‌توانند به کاهش استرس و اضطراب در کودکان و نوجوانان داغدار کمک کرده و مهارت‌های لازم برای واکنش بهتر به تجربه‌های منفی را در آن‌ها پرورش دهند. این مداخلات باید در محیطی مناسب و با حضور متخصصان روان‌شناسی اجرا شوند تا اثربخشی آن‌ها به حداکثر برسد.

مدارس به دلیل دسترسی گسترده به کودکان و نقش آن‌ها به‌عنوان مراکز اجتماعی، محیطی ایده‌آل برای پیشگیری اولیه و مداخله هستند. 

برنامه‌های آموزش رویارویی با فقدان در مدارس، می‌توانند با کاهش اضطراب مرگ، پیشگیری از خودکشی، و ارتقای هوش عاطفی، به سلامت روان دانش‌آموزان کمک کنند.
این برنامه‌ها به ‌ویژه در دوران کودکی و نوجوانی که فرد به‌شدت تحت تأثیر تجربیات عاطفی قرار دارد، مدارس می‌توانند محلی برای رشد و مقابله با تجربیات تلخ باشند.
از این رو، غربالگری و پیگیری‌های روان‌شناختی در مدارس در زمان وقوع بحران‌ها می‌تواند به جلوگیری از پیامدهای منفی درازمدت و تسهیل فرآیند درمان کمک کند.

فقدان آموزش مناسب می‌تواند به انزوای عاطفی، رفتارهای پرخطر، یا حتی خودکشی منجر شود، که دومین علت اصلی مرگ در میان افراد 15 تا 29 ساله در جهان است.

گفت‌وگو درباره مرگ و فقدان اغلب به دلیل تابوهای فرهنگی یا ترس از برانگیختن احساسات منفی در خانواده‌ها نادیده گرفته می‌شود. با این حال، عادی‌سازی این گفت‌وگوها می‌تواند اضطراب را کاهش داده و آمادگی عاطفی را افزایش دهد.
والدین می‌توانند با فرزندان خود درباره مرگ به‌صورت متناسب با سن آن‌ها صحبت کنند، مثلاً با استفاده از داستان‌های ساده یا بازی‌های آموزشی برای کودکان خردسال، که به آن‌ها کمک می‌کند مرگ را به‌عنوان بخشی طبیعی از زندگی بپذیرند.

زمینه‌های فرهنگی و خانوادگی نقش مهمی در نحوه واکنش کودکان به فقدان ایفا می‌کنند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که هنجارهای مذهبی و سنت‌های خانوادگی شیوه ابراز غم را تعیین می‌کنند و مشاوران باید به این شرایط توجه داشته باشند.
      
22

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.