یادداشت علیرضا فراهانی

        این‌گونه می‌نویسم‌ که در این کتاب نویسنده با توجه به نظریه‌ای که در روان‌درمانی و تجربه‌ی اتاق درمان دارد، در مورد فرآیند زندگی انسانی و آرمان آن می‌نویسد. نظریه فردمدار راجرز بیان می‌دارد که ما موجودات هشیار و منطقی هستیم که تحت تأثیر نیروهای ناهشیار یا تجربیات گذشته کنترل نشده قرار داریم. 

شخصیت را تنها با رویکرد پدیدارشناختی می‌توان شناخت، یعنی از نقطه نظر خود فرد و بر اساس تجربیات ذهنی او (میدان تجربی وی). هدف ما، خودشکوفایی است؛ گرایشی فطری به رشد و نمو. فرایند ارزش‌گذاری ارگانیزمی، تجربیات زندگی را از نظر نحوه‌ای که به گرایش شکوفا شدن خدمت می‌کنند، ارزیابی می‌نماید. ما جویای تجربیاتی هستیم که به خودشکوفایی کمک کنند و از تجربیاتی که مانع از آن شوند، اجتناب می‌کنیم.

توجه مثبت، نیاز به پذیرش، محبت و تأیید از جانب دیگران، به‌ویژه از جانب مادر در دوران طفولیت است. در حالت توجه مثبت نامشروط، محبت و تأیید مادر آزادانه اعطا می‌شود و به رفتار کودک مشروط نیست. در صورتی که محبت و تأیید مشروط باشد، حالت توجه مثبت مشروط وجود دارد. وقتی که نگرش‌های دیگران را درونی می‌کنیم، توجه مثبت از درون خودمان ناشی می‌شود.
حرمت نفس مثبت، شرایط ارزشی شبیه به فراخود فرویدی است که عبارت است از ارزش قائل شدن برای خودمان تنها تحت شرایطی که از نظر والدین‌مان قابل قبول باشد. ما از رفتارها و برداشت‌هایی که با شرایط ارزش والدین‌مان مغایرت دارند، پرهیز می‌کنیم. این امر بین خودپنداره و رفتارها ناهمخوانی ایجاد می‌کند که خودانگاره را تهدید می‌کند. ما با انکار کردن جنبه‌های تهدیدکننده میدان تجربی از خود علیه اضطراب دفاع می‌کنیم.

فرد کامل، اوج رشد روان‌شناختی را نشان می‌دهد. ویژگی‌های فرد کامل عبارتند از: آگاهی از تمام تجربیات، فقدان شرایطی که علیه آن‌ها دفاع شود، توانایی زندگی کردن به‌صورت کامل در هر لحظه، اعتماد به خویشتن، احساس آزادی و قدرت شخصی، خلاقیت و خودانگیختگی. برداشت خوشبینانه راجرز از ماهیت انسان شامل اعتقاد به اراده آزاد، اولویت محیط بر وراثت و مقداری عمومیت در شخصیت است.

شخصیت را می‌توان برحسب تجربیات ذهنی به صورتی که در گزارش‌های شخصی آشکار می‌شوند، ارزیابی کرد. در رویکرد فردمدار، درمانگر به درمانجو توجه مثبت نامشروط می‌کند. راجرز با تداعی آزاد و تحلیل رؤیا مخالف بود زیرا این روش‌ها درمانجو را به درمانگر وابسته می‌کنند. او با ثبت جلسات درمان، پژوهشگران را قادر ساخت تا ماهیت تعامل درمانجو-درمانگر را بررسی کنند.

در روش دسته‌بندی پرسش‌ها، درمانجویان اظهاراتی را درباره خودپنداره‌شان طبقاتی دسته‌بندی می‌کنند که از بیشترین تا کمترین توصیفی گسترش دارند. این شیوه‌ای برای کمی کردن خودانگاره است.
پژوهش‌های مربوط به دسته‌بندی پرسش‌ها هماهنگی بیشتری را بین خودپنداره و خودآرمانی بعد از درمان نشان داده‌اند. هر چه فرد بهتر سازگار باشد، توافق بیشتری بین خودوصفی‌ها و توصیفاتی که توسط دیگران صورت می‌گیرند وجود دارد. ناهمخوانی بین خودپنداره و خودآرمانی بیانگر سازگاری روان‌شناختی نامناسب است.

از نظریه راجرز به خاطر عدم تعریف دقیق ماهیت خودشکوفایی و نادیده گرفتن نیروهای ناهشیار و احتمال تحریف تجربیات ذهنی درمانجو در گزارش‌های شخصی انتقاد شده است. با این حال، نظریه او در رشته‌های مشاوره و روان‌درمانی بانفوذ باقی مانده است.
      
26

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.