Harry Potter and the chamber of secrets

Harry Potter and the chamber of secrets

Harry Potter and the chamber of secrets

4.4
215 نفر |
41 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

550

خواهم خواند

52

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

دومین سال تحصیلی هری در مدرسه جادوگری هاگوارتز است. او با دوستان صمیمی اش، رون ویزلی پسری کنجکاو و هرمیون گرنجر باهوش ترین دختر مدرسه، سعی دارند پرده از معمای حفره اسرارآمیز بردارند. حفره ای که هیولایی مخوف را در خود جای داده است و رازی بزرگ در اعماق آن وجود دارد...

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به Harry Potter and the chamber of secrets

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

 هری پاتر

1402/10/07

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به Harry Potter and the chamber of secrets

یادداشت‌های مرتبط به Harry Potter and the chamber of secrets

                هری‌پاتر و حفره اسرارآمیز را از همه سری کتاب‌های هری‌پاتر بیشتر دوست داشتم و دارم. حالت معمایی فضای آن و درگیری‌های هری برای یافتن هیولای حفره به‌عنوان یک پسر ۱۲ ساله واقعا بی‌نظیر بود. بخش‌هایی از کتاب بود که نفسم می‌گرفت و واقعا نمی‌شد کتاب را زمین گذاشت. اگر از من می‌شنوید کل هفت جلد هری‌پاتر را خوانده و حفره اسرار را دوبار بخوانید:)
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

خب این کتا
                خب این کتاب هم توی یک شب سردِ برفی به اتمام رسید.
شخصیت پردازی همه کاراکتر ها عالی و منحصر به فرد بود و حتی منفورترین ها هم به خوبی طراحی شخصیت شده بودن...سیر داستان چند جایی با فیلمش تفاوت داشت که از این بابت بسیار خرسندم... ذهنم پر از حوادث پر هیجان داستان و ماجراجویی های هاگواتزه ...هیولایی که اینبار هری و دوستانش باید با او می‌جنگیدند از کتاب قبلی قوی تر و ترسناک‌تر بود و تنها یک مار زبان می‌توانست او را پیدا کند. هری و تام ریدل تنها مار زبان های داستان بودند که از پیدا کردن سر نخ از جنگل ممنوعه در میان عنکبوت ها گرفته تا نوشیدن معجون تغیر شکل و تردد شبانه با شنل نامرئی هری و یادداشت های جنی تسخیر شده رو دیوار هاگوارتز و در نهایت کشتن مار باسیلیسک با شمشیر یاقوت نشان گودریک گریفیندور همه چیز بدیع و معرکه بود........راستی می‌دونستید مار افعی باسیلیسک خزنده‌ای افسانه‌ای هست که به شاه مارها معروف است و حتی در افسانه ها هم مثل کتاب گفته شده که با یک نگاه خیره او انسان می‌میرد! و همین ارتباط های داستان با افسانه ها  زیبایی و هیجان داستان را دو چندان می‌‌کرد.
ای کاش در انتهای کتاب چوب جادوی یکبار مصرفی همراه با ورد فراموشی قرار داده میشد تا مخاطب در صورت نیاز داستان را از ذهنش پاک کند(: گرچه با بلایی که لاکهارت سر خودش اورد به نظر میاد ایده‌ی چندان خوبی نباشد.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            بسم الله

داستان از جایی آغاز می‌شود که سال تحصیلی جدید مدرسه جادوگری هاگوارتز در حال آغاز است. اما دورسلی‌ها (خانواده خاله هری پاتر) مانع رفتن او می‌شوند. دوستان هری (ویزلی‌ها) او را از دست خانواده خاله‌اش نجات می‌دهند، اما این پایان ماجرا نیست. ورود آن‌ها به مدرسه با مشکلاتی مواجه می‌شود. نشانه‌ها خبر از آن می‌دهد که حفره اسرارآمیز مجدداً فعال شده تا کسانی که اصیل‌زاده (پدر و مادر جادوگر) نیستند را از بین ببرد و مدرسه را به نفع اصیل‌زاده ها پاکسازی کند. در این میان دوستان هری جزو طعمه‌های حفره هستند و باید هری کاری بکند...

داستان آنقدر جذاب و هیجان‌انگیز پیش می‌رود که می‌شود گفت، نیمی از داستان را یک نفس گوش دادم. چقدر صدای آرمان سلطان‌زاده و فضاسازی هایش برای هر شخصیت، جذاب و دقیق و حرفه‌ای است. حقیقتا باید هرچه سلطان‌زاده خوانده را گوش داد.

منِ هری‌پاتر نخوانِِ چِغِرِ بد بدن دیگر کم آورده‌ام و تا ته داستان سیزده جلد نروم، آرام نمی‌گیرم. جالب است که بعد از شروع کردن هری‌پاتر، برنامه‌ریزی پیوسته فانتزی خوانیِ بعد از این سیزده جلد را جزو اولویت‌هایم قرار داده‌ام. بماند که برای حرف داشتن با نسل جدید، یکی از مهم‌ترین راه‌ها، ارتباط با دنیای فانتزی است.

فضای روانی و حسی ناشی از فانتزی خوانی، حالِ آرامش آور خاصی دارد که در کشاکش های هرروزه زندگی، فوق‌العاده جوابگو است.

بازهم علیرغم تأکیدهای قبلی و بعدی می‌گویم که: لحظه‌های خالی را می‌توان با کتابی ولو به ظاهر غیر مفید، مثل فانتزی‌ها، پر کرد و انگیزه و انرژی گرفت. اصلاً خواندن و تمام کردن کتاب هیجان و احساس مفید بودنی دارد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. فقط کافی است هرلحظه هنذفری همراهتان داشته باشید. پشت فرمان، بین ترافیک، صف بانک و کار اداری، قبل خواب، لحظه‌های بی حوصلگی و... همه منتظر این هستند که شما کتاب‌هایی چندین جلدی را تمام کنید.
پس اینقدر آن‌ها را معطل نگذارید.
          
Haniyeh

1402/12/20

            یادمه وقتی فیلمش رو دیدم درست نفهمیدم آخرش رو ولی با خوندن کتاب این مشکل برطرف شد. واقعا توانمندی کتاب توی بیان جزئیات و فهم کامل موضوع داستان یه چیز دیگه‌ست.

این کتاب به هری پاتر، رون ویزلی و هرمیون گرنجر سال دومی در مدرسه جادوگری هاگوارتز میپردازه. هری توسط یک جن خونگی به نام "دابی" هشدار میگیره که امسال به مدرسه برنگرده چون خطر بزرگی اون رو تهدید میکنه اما هری به حرفش گوش نمیده چون اون عاشق هاگوارتزه و از خونه "دورسلی" ها که در اون زندگی میکنه متنفره. 
اتفاق مهم امسال اینجوری شروع میشه. گربه آقای فیلچ، خانم نوریس، به طرز عجیبی خشک میشه و هیچکس دلیلش رو نمیدونه. روی دیوار مدرسه هم یه تهدید به چشم میخوره که با خون نوشته شده: 
"حفره اسرار باز شده است. دشمنان نواده به گوش باشند."
 و زمانی که همه به راهرو میان هری پای دیوار ایستاده و متهم میشه که نواده اسلیترینه و اون حفره اسرار رو باز کرده.
اینکه حفره اسرار چیه، دشمنان نواده کی هستن و چطور هری پاتر زودتر از بقیه اونجا بوده رو خودتون باید بخونید.

خوندن این جلد هم مثل جلد اول، خیلی لذتبخش بود. با این تفاوت که مشکلات و راه حل ها پیچیده‌تر از جلد قبل بودن. اینو گفتم که بدونید با توجه به سن هری و دوستانش، مدت زمانی که در هاگوارتز هستن و اتفاقات هر جلد، مسائل جدیدتر و پیچیده‌تر میشن. پس اگر جلد اول رو خوندید و رهاش کردید، لطفا ادامه بدید؛ ناامید نمیشید.
          
            باید اعتراف کنم  آنقدر که سریال هری پاتر  را دیده ام یکبار هم به ذهنم نرسیده بود کتاب هایش را بخوانم.
دلیلش هنوز برای خودم هم گنگ است. شاید هری پاتر دیگر کتاب نسل ۸۰ به این سمت نیست و بیشتر فیلمش آن هم محض نوستالژی بارها و بارها دید میخورد.
یک هفته پیش بود که هوس دیدن دوباره مجموعه هری پاتر از اول، توی سرم افتاد. اما همین که ۱۰ دقیقه اول هری و سنگ جادو را دیدم حس کردم همه سکانس ها را به خاطر دارم. حس کردم دیدن دوباره یک چیز تکراری که در تکرارش هم چیزی اضافه نمی‌شود وقت تلف کردن است.
برای اولین بار تصمیم گرفتم کتابش را شروع کنم.
آن هم نه از جلد یک که تمام صحنه هایش توی ذهنم بود. جلد دوم را شروع کردم تا هم تنوع باشد هم  میل شدیدم به دیدن فیلمش را خاموش کنم.
کتاب را با نسخه صوتی ارمان سلطان زاده گوش دادم...همان چند اپیزود اول درگیرش شدم. دیگر مثل فیلم برایم تکراری نبود. برعکس فیلم که گاهی متوجه سیر علی معلولی اتفاقات نمی‌شدم توی کتاب همه چیز مثل پازل به هم وصل بود و سر جای خودش قرار داشت.
با همین فرمان تا اخر،کتاب هری و حفره اسرار را گوش دادم.

پ‌.ن: به خاطر شروع ماه رمضون وقفه میندازم و انشالله بعد ماه مبارک ادامه مجموعه کتاب هری پاتر رو نوش جون می‌کنم. توصیه می‌کنم اگه تا الان نخوندید مثل من گول بخورید و یک بار به جای فیلم سراغ متن اصلی برید. دنیای دیگه ایه.