parmis

@Pamii

26 دنبال شده

19 دنبال کننده

                      برای فرار از زشتی های این دنیا
به کتاب پناه ببر. 
اون یه دوست واقعیه! 
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                واقعا از زیباییش هرچقدر بگم کم گفتم.
این کتاب دقیقا خوده فردای الیزابت کوچولو بود.
خدای من. همه‌ی صفحات رو با لبخند باز میکردم و حین خوندنش زمان می‌ایستاد.
خدایا خیلی قشنگ بود.
ارزو میکنم کاش یه شخصیت داخل این مجموعه بودم، یا حداقل دوستی مثل آنی داشتم.. نمیشه اما قدرت تخیل به کمک ادم میاد👺💪
واقعا این حجم از زیبایی رو نمیتونم تحمل کنم. تو سره لوسی چه می‌گذشته! اونم اون زمان.. واقعا شاهکار خلق کرده. به قدری دلنشین هست که نمیتونم توصیفش کنم.. جلد بعدی رو فقط داشتم نگاه میکردم ولی به خودم امدم دیدم کمی ازش رو خوندم، به قدری که برام دلنشینه. خدایا من چقدر عاشقشم.
آروم آورم دارم میخونم تا دیرتر تموم بشه. دراین حد!
کاش ستاره‌های بی‌نهایت وجود داشت چون این کتاب برای من بی‌نهایت ستاره از 5 تا بود. چطور یه شاهکار که از قضا شاهکاره فردا هم هست رو توی ۵ تا ستاره بگنجونم؟ خدایا
عاشقشم.
عالی
بی نظیر
پرفکتتت
همه چییی تموممم.
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★... 
        
                خیلی خیلی خیلی قشنگ بود.
ترجمه روون و قابل درک.
برام مثل یه فیلم بود
اونجاکه باخودت میگفتی اینم مثل بقیه کتاب ها قراره از اینجا به بعدش وادار به خوندنت نکنه، برعکسش بود.
تا میرسیدی به اونجایی که بنظر همه چیز خسته کننده شده بود، یه جرقه از یه ماجرای جدید، رازهای کشف نشده جدید،زده میشد. و این مورد رو خیلی دوست داشتم. نويسنده بلد بود چطور خواننده رو به خوندن ادامه‌ی کتاب ترغیب کنه.
اونجایی که سعی میکردن(مترجم و ناشر) خیلی نامحسوس به اون کاپل ‌ال‌ج‌بی‌تی اشاره کنن و در همون حال اشاره هم نکنن، ولی یکم با ریزه کاری ها همه چیز دستت میومد، قشنگ بود، بسیار بسیار ذوق‌مرگ شده بودم، چون بعیده، تو ایران و کتاب ها..
به کتاب های مورد علاقم اشاره شده بود، به خواننده های مورد علاقم، اهنگ های مورد علاقم.
مثل ادام سیلوارا، نیکولا یون، جانی کش و خیلی از خواننده ها و نويسنده های دیگه.
وقتی اسم کتاب"هردو در نهایت می‌میرند" آورده شد، چند دور، دوره خونه چرخیدم از یکم از ذوقن تخلیه بشه.
برام خیلی خیلی جذاب بود و خب
عاشقش شدم.
و حال هوای پاکستان و اسلام و آداب و رسومی که اشاره شده بود بیشتر من رو علاقمند کرد، چون به ما هم مربوط میشد، یعنی نزدیک بود حال و هواش و اینم باعث شد بیشتر دوستش داشته باشم.
عالی عالی.
بگذریم از اشک هایی که ریختم*
        
                اولین کتابی که چون تموم شد گریم گرفت.
واقعا ١0/١0
همه چیزش عالی بود، من خیلی ارتباط گرفتم باهاش
چیزایی که میگفت، توصیف هایی که میشد
همشون کپیه خودم بودن
و درست تو زمانی خوندمش که به شدت نیازش داشتم
به شنیدن حرفاش و داستانش
اینکه میدیدم یکی دیگه هم دقیقا داره همین حس هارو تجربه میکنه، بی‌نظیر بود.
من موقع خوندن این کتاب، بی‌نهایت بودم.
بی‌نهایت ترین حالت خودم بودم، با اهنگایی که چارلی دوست داشت بی‌نهایت بودم، با احساساتش، با اینکه چقدر شبیه منه، چقدر همزادپنداری میکنم باهاش، چقدر چیزایی که تجربه میکنه رو تجربه میکنم، اینکه چقدر کتاب بی‌عیب ونقص بود، اینکه چقدر با هر سطری که میخوندم بیستر عاشقش میشدم،بی‌نهایت بودم.
وقتیکه آخرین جملات رو میخوندم، بی‌نهایت بودم، با همه چیز کتاب، بی‌نهایت بودم و عاشق این بی‌نهایت بودن هستم.
وقتی که با تموم کردنش گریم گرفت بی‌نهایت بودم.
وقتی که آروم اروم میخوندمش تا دیرتر تموم بشه ولی برعکس زمان برام بی‌معنی میشد هم، بی‌نهایت بودم.
من با عشقی که چارلی داشت بی‌نهایت بودم، با درک کردن ذره ذره از عشقش بی‌نهایت بودم.
من با چارلی بی‌نهایت بودم.
من با این کتاب بی‌نهایت بودم.
تونستم بعد از مدت ها بگم
"بالاخره یه کتاب خوب"
ولی این از خوب هم خوبتر بود، عالی بود، محشر بود، پرفکت به تمام معنا.
من به معنای واقعی کلمه عاشق این کتاب شدم. و مطمئنم فقط یبار خوندنش اکتفا نخواهد کرد.
خیلی خوشحالم که تو این دوره از زندگیم خوندمش و تواین وضعیت خوندمش.
به دست مريزاد به نویسندش که انقدر زیبا و قشنگ همه چیز رو به تصویر کشیده بود. نمیخواستم تموم شه ولی دوروز بیشتر طول نکشید، ولی طول روز رو من فقط مشغول خوندن بودم، چطور باید بگم عالی بود؟
با خنده هاش خندیدیم با گریه هاش گریه کردم و با هما احساساتی که توش بکار رفته بود ارتباط برقرار کردم و زندگی کردم.
من این کتابو زندگی کردم.
پیشنهاد صددرصدی.. بخونیدش، پشیمون نمیشین. شاید برای همه جذاب نباشه روندش
ولی
من
عاشقش
شدم
. 
        

باشگاه‌ها

هری پاتر

230 عضو

هری پاتر و محفل ققنوس

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

parmis پسندید.
parmis پسندید.