شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
سنا

سنا

22 ساعت پیش

        "معتقدم وقتی آدم می‌میره که دیگه نتونه تحمل کنه.به نظر من ما تا جایی که جون داریم تحمل می‌کنیم،بعد هروقت نتونستیم تحمل کنیم می‌میریم."

گل آفتابگردان،اثر ویلیام کندی نویسنده و روزنامه نگار
 آمریکایی است.
ویلیام کندی همچون نویسنده های بزرگ مثل فاکنر، وقایع داستان های خود را در شهری خیالی به نام آلبانی می‌نویسد.
گل آفتابگردان،درباره ی  مردی به نام فرانسیس  که ناخواسته باعث مرگ مردی در اعتصابات حمل و نقل و بعد باعث مرگ نوزاد خود می‌شود و خانواده را ترک می‌کند.
بعد از گذشت ۲۲سال او و دوستش رودی،کاری در گورستان حومه شهر پیدا می‌کنند و فرانسیس برای نخستین بار گور پسرش را می‌بیند و گذشتهٔ خود را بازگو می‌کند.
داستان این کتاب در دوره ی رکود بزرگ اقتصاد آمریکا است.
نثر این کتاب کمی پیچیده ست؛روایت گاهی بین گذشته و حال می‌گذره.
کندی به موضوعات همچون گناه ، بی خانمان و فقدان پرداخته است.
  در آخر گل آفتابگردان کتاب بسیار متفاوتی بود و اولین تجربه ی خواندنیم از این نویسنده هست.
کاش بیشتر کتاباش توسط آقای سالمی ترجمه بشن.

      

36

солнце;

солнце;

22 ساعت پیش

        جاناتان مرغ دریایی؛کتابی در باب رشد کردن،تعالی،درک ماهیت خود و توانایی ها.
یادداشت نوشتن برای این کتاب کمی برایم سخت بود چون نظراتم باهم تطابق نداشتند اما به طور کلی کتاب متوسط و جمع و جوری بود!
داستان با یک مرغ دریایی به نام جاناتان آغاز می‌شود که برعکس سایر مرغ های دریایی تمایلی به زندگی عادی و محدودی که برایشان مقرر شده است ندارد.و در لحظه ای که احساس پیروزی می کند و فکر می کند شایسته تقدیر از سوی گله است؛ از آن طرد می شود.و اینگونه ماجرای زندگی پر فراز و نشیب جاناتان آغاز می شود.
شخصیت اصلی کتاب"جاناتان" در هر فصل شخصیتی متفاوت از خود ارائه میداد گویی که در هر فصل رشد میکرد و قدم به قدم به کمال جویی که تقریبا محور اصلی داستان بود نزدیک می شد.
در در فصل اول نماد آزادی از قید و بند ها
در فصل دوم نمادی از خودشناسی و سعی در رسیدن به درجه ای بالاتر 
در فصل سوم نماد غلبه بر ترس و شجاعت ورزیدن
و در فصل چهارم به گونه ای حکم پیشوای سایر مرغان دریایی را داشت
ولی چیزی که پذیرش آن برایم سخت بود نحوه مقابله جاناتان با مشکلات است که حس میکنم به صورت واقع بینانه بیان نشده.در کل کتاب راهکار مقابله با اندوه،طرد شدگی،شکست و تمام احساسات منفی پرواز مجدد بود و زمانی هم که اوضاع برای جاناتان تغییر کرد چندان برایم باور پذیر نبود.و انگار که نویسنده به صورت کلیشه ای و گاها آبکی خواستار روند تعالی و پیشرفت جاناتان بود؛بدون اینکه حتی جاناتان یکبار بخواهد تسلیم شود!
و زندگی جاناتان برای من بیشتر شبیه یک تمثیل الهام بخش و شاید محرک بود تا چیزی که واقع‌گرایانه بیان شده باشد،به نظرم شکست،ترس و گاهی فرار از مشکلات یک موضوع کاملا طبیعی در زندگی هر فرد است.ولی انگار این موضوعات در کتاب تابو‌ بوده و به عقیده من علت اصلی کلیشه ای شدن داستان از نیمه کتاب به بعد همین موضوع است.
      

29

آقای ربات

آقای ربات

23 ساعت پیش

        بالاخره تونستم این کتاب را تمام کنم.
سبک نگارش کتاب از آنجا که عمدتاً آغشته به طنز تلخ، واژگان فنی و لحنی طعنه آمیز است، به شدت خواندن و فهمیدن این کتاب را دشوار کرده است.( از آن دسته کتاب‌هایی است که دیگر برای بار دوم نمی‌خواهم و نمی‌توانم بخوانم)
اگر بخواهم هدف کتاب را در یک جمله خلاصه کنم: نشان‌دادن این‌که ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع سرمایه‌داری مدرن نه بر اساس کارآمدی یا عقلانیت اقتصادی، بلکه بر پایه نمایش منزلت، تقلید و به رخ کشیدن ثروت بنا شده است. تمام کتاب پیرامون طبقه‌ای می‌چرخد که خود کار نمی‌کند، اما مصرف می‌کند؛ بیکاری‌شان اختیاری و حتی مایه افتخار است. وبلن ریشه‌های این رفتار را به دوران بربریت پیوند می‌دهد و معتقد است که اگرچه شکل آن تغییر کرده، هدف اصلی—یعنی غارت—همچنان باقی است.
او نشان می‌دهد که بسیاری از رفتارهایی که هر روز می‌بینیم و به شکل عادی پذیرفته‌ایم، ریشه‌های عمیقی در همان دوران کهن دارند؛ بسیاری از این رفتارها ساخته‌وپرداخته طبقه مرفه و تن‌آسا هستند و سایر طبقات هم بی‌چون‌وچرا از آن‌ها تقلید کرده‌اند. نویسنده فرض عقلایی بودن انسان‌ها در اقتصاد متعارف را زیر سوال می‌برد و نشان می‌دهد آن‌ها تصمیم‌هایی می‌گیرند که هدفشان نشان دادن برتری اجتماعی، جلب توجه و احترام دیگران و یا تقلید از طبقه بالا می‌باشد و خیلی وقت‌ها اصلا عقلایی نیست. بنابراین افراد بسیاری معتقدند که یکی از اولین و مهم‌ترین بنیان‌گذاران مکتب نهادگرایی در اقتصاد تورستین وبلن می‌باشد.
وبلن ریشه مالکیت خصوصی را بد می‌داند: در جوامع ابتدایی، مالکیت اغلب بر اساس زور، جنگ و غنیمت گرفتن شکل گرفت. مثلا جنگجوی قدرتمند، زنی را به غنیمت می‌برد و او را مال خودش می‌دانست، به عنوان نمادی از قدرت و برتری.( البته، در مورد دیدگاه نهایی او نسبت به خودِ مفهوم مالکیت، حتی شاید خود وبلن هم چندان شفاف نبوده باشد!) از نظر او ظهور طبقه تن‌آسا با آغاز شکل‌گیری مالکیت همراه است. همین مالکیت خصوصی باعث می‌شود اقتصاد دیگر همکاری دوستانه نباشد بلکه تبدیل به یک رقابت و مبارزه شود.
در چنین جوامعی تغییر به سختی رخ می‌دهد زیرا تنگدستان بی‌نوا و تمام کسانی که نیرویشان به طوری کلی صرف مبارزه برای زندگی بخور و نمیر می‌شود، محافظه‌کار می‌شوند زیرا فرصت آن را ندارند که برای فردای خود فکر چاره‌ای باشند؛ توانگران هم محافظه‌کار هستند زیرا نسبت به وضعیت جاری، دلیلی برای ابراز ناخشنودی ندارند.
به طور کلی طبقه تن‌آسا می‌تواند کارکردهایی مفید نیز داشته باشد، اما در مجموع، زیان آن برای جامعه بیش از منافعش است. این کتاب زمانی به نقد ریشه‌های اصول اقتصاد متعارف پرداخت که تقریباً همه‌ی آن اصول، حقیقتی مسلم و غیرقابل تغییر تلقی می‌شدند. نگاه دقیق و موشکافانه وبلن به جامعه‌ی خود، آن‌قدر ماندگار بوده که هنوز هم بسیاری از نکات کتاب به‌راحتی بر جامعه‌ی امروز قابل تطبیق است.

پ.ن: زبان کتاب بسیار سنگین و خسته‌کننده است و از طرفی با توجه به چیز هایی که گفته شد، کتاب بسیار مهمی است. اگر سخته براتون که بخونید(که واقعا هست)، می‌تونید بیاید درمورد کتاب به صورت مفصل‌تر و با جزییات بیشتر باهم حرف بزنیم.
      

24

Maryam 🌱

Maryam 🌱

دیروز

        روزی که تصمیم گرفتم این مجموعه چهارجلدی رو بخونم واقعا فک نمی کردم که گاهی اوقات دنیای واقعی هم می‌تونه خیلی راحت با دنیای فانتزی آمیخته بشه. افسانه های که ما فکر میکردیم فقط یه افسانه ان؛ اما در اصل بیانگر حقیقت بودن. و فکر میکنم این مهم ترین چیزی بود که من از این داستان یاد گرفتم. اینکه باور کنم شاید افسانه هام بتونن واقعی باشن. اما درباره کتاب باید بگم که اینکه کتاب از زبان شخصیت ها بود و راوی نداشت خیلی خوب بود باعث میشد حس کنی که خودت الان اون کاراکتر هستی و ماجرا رو بهتر درک میکردی و این یه نقطه قوت بزرگ بود به نظرم. اما در کل به نظرم داستانی بود که می ارزید وقتت رو براش بزاری و واقعا بعضی جاها سورپرایز می‌شدی و می‌دیدی که ارزشش رو داره که ادامه بدی. و در پایان ممنونم از خانم صبا طاهر که مجموعه نوشته شده توسط ایشون باعث شد که ما تراژدی های عاشقانه، تصمیم های سرسختانه، فداکاری ها، غم ها شادی ها و دنیای لایا اهل سرا و الایس رو درک کنیم و مدتی رو با اونها زندگی کنیم...✨🙂💛
و شاید هم باید تشکر کنم از اخگری در خاکستر که داستان زندگیش رو با ما به اشتراک گذاشت!!!
ممنونم لایا، اهل سرا یا بهتره بگم اخگری در خاکستر:)))
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22

        «ما ایوب نبودیم» ۱۳ روایت از  جدال فردی مراقبان است با مقوله مراقبت. ۱۳ روایت از کسانی که زندگیشان به دو نیمه ی پیش و پس از مراقبت تبدیل شده است. آنانی که جهانی موازی با جهان زیست معمولشان را زندگی میکنند که در آن معانی و مفاهیم متفاوتی تعریف می‌شوند. 
در جستار اول در میانه ی داستان ارجاعی داده میشود به جستار الکساندر همن درباره سوگ فرزند: « بیرون را می‌دیدم و آدم هایی بیرون هم من را می‌دیدند، اما در محیط هایی یکسره متفاوت زندگی میکردیم. ما مشغول کسب دانش ناخوشایند و دلسرد کننده ای بودیم که در دنیای بیرون نه کاربردی داشت و نه برای کسی جذاب بود.»
و واقیعت همین است که در جهان مراقبت درس هایی و دغدغه هایی هست که ما را از دنیای بیرون از این حباب جدا می‌کند.  
«ما ایوب نبودیم » را دوست داشتم چون خود واقعی زندگی بود؛ واقعیتی که هرکدام به نحوی نوع و شکلی از آن را در زندگی خود داریم یا خواهیم داشت. 
ما در این جهان همواره در حال مراقبت از کسی یا چیزی هستیم  و این وظیفه ی ازلی ابدی است که بر دوش ما نهاده شده. 
ما در بطن این واقعه از دست می‌دهیم و به دست می‌آوریم و در میانه این جدال گاهی احساس یک اسطوره ی شکست ناپذیر و گاهی احساس یک مغلوب دست از همه جا کوتاه را داریم . 
«ما ایوب نبودیم » روایت همین احساسات و تناقض هاست و چه خوب که  من فرصت داشتم ۱۳ احساس واقعی  را زندگی کنم .
      

18

Neeks~

Neeks~

دیروز

        امروز ساعت ۹:۰۱ صبح روز سه شنبه ۱۴۰۴/۵/۲۱ کتاب خونی از المپ؛ آخرین جلد مجموعه پرسی جکسون به پایان رسید..از همون موقع که اولین جمله پرسی جکسون و دزد آذرخش "اگه فکر می کنید یکی از دورگه ها هستید توصیه ی من اینه همین الان کتاب رو ببندید هر دروغی که پدر مادرتون بهتون گفتن باور کنید و سعی کنید زندگی عادی داشته باشید." فهمیدم این منم که تا ته تهش قرار این مجموعه رو بخونم و دو سال دوستداشتنی و جذاب رو با نیمه خدا ها زندگی کنم.   همیشه به این فکر میکردم که اگه مجموعه تموم بشه چی کار میکنم و خب..حالا که رسیدم به آخرش..میدونم قرار چند روز بی دلیل به یه نقطه روی دیوار خیره بشم و خاطرات رو مرور کنم..از اولین مسابقه توی کمپ و آخرین نفس لوک..از انفجار کمپ ژوپیتر تا تارتاروس..همه چیز قراره پایانی داشته باشه ولی این مجموعه تا ابد یه گوشه از قلبم جا خوش کرده.. هرکس حتی اگه یک جلد از پرسی جکسون رو بخونه نمیتونه ازش دست برداره. خوشحالم که برای مدتی عضو نیمه خداها بودم. (هنوز هستم و خواهم بود)
عضو همیشگی تیم لئو².
      

31

        کورت ونه‌گات جونیور از داستان‌نویسان نوآور آمریکایی و از اساتید هاروارد است. 
در موارد زیادی، خودش یکی از شخصیت‌‌های داستان است که عموماً منفعل هست و در بطن حوادث، هویت خود را پیدا می‌کند. 
ونه‌گات در ۲۲ سالگی در جبههٔ جنگ، به اسارت نازی‌ها درآمد و در انباری زیرزمینی زندانی شد، آن هم زمانی که متفقین دِرسدن را بمباران کردند و حدود ۱۳۴ هزار نفر جان خود را از دست دادند. ونه‌گات جزئیات این واقعه را در کتاب "سلاخ‌خانهٔ شمارهٔ پنج" یا همان "جنگ صلیبی کودکان: رقص اجباری با مرگ" آورده است.
درواقع این تغییر نام از اینجا می‌آید که دوست نویسنده از نوشتن کتاب برای جنگ ناراحت است و اعتقاد دارد موجب تشویق جنگ می‌شود. نویسنده هم قول می‌دهد اسم کتابش را بگذارد جنگ صلیبی کودکان. این مسئله در بخشی از ماجرای کتاب آمده است.
کتاب ضدجنگ است. در بخشی از داستان، شخصیت اصلی به پسرهایش می‌گوید در هیچ شرایطی توی شرکت‌هایی که ابزارهای جنگی می‌سازند کار نکنند!
موضوع آثار ونه‌گات، عموماً حمایت از ارزش‌های سنتی طبقهٔ متوسط است. او در ژانر علمی- تخیلی و گاه فانتزی می‌نویسد و با طنز و نوستالژی، مسائل اجتماعی را مطرح می‌کند. 
کُمدین‌های معروفی چون جک بنی و لورل و هاردی بر ونه‌گات تأثیر به‌سزایی داشته‌اند.
داستان در مرزی از واقعیت و تخیل اتفاق می‌افتد. تجربیات شخصی نویسنده با عناصر علمی- تخیلی، درهم می‌آمیزند و فرم رواییِ پسانوگرایی به رمان می‌دهند. سفر در زمان و عنصر زمان یکی از عناصر است:" یک زمینی هستم و مجبورم به ساعت و تقویم ایمان داشته باشم." یا صفحهٔ ۴۳:"روی کرهٔ زمین ما خیال می‌کنیم لحظات زمان مثل دانه‌های تسبیح پشت‌سرهم می‌آیند و وقتی لحظه‌ای گذشت، دیگر گذشته است اما این طرز تفکر وهمی بیش نیست."
بیلی در صحنه‌ای از داستان، مستندی از جنگ را یک بار از اول تا آخر می‌بیند و برای بار دوم آن را وارونه پخش می‌کند و به جای جنگ به صلح می‌رسد؛ آدم‌ها زنده می‌شوند و بمب‌ها به کارخانه‌ها برمی‌گردند. صحنهٔ زیبایی که با برعکس کردن زمان، محتوا را نه شعارزده بلکه عمیق بیان می‌کند.
این حرکت بین گذشته که وقایع دِرسدن هست و حال و آینده که به اسارت در سیارهٔ ترالفامادور اشاره دارد، رمان را در ژانر علمی- تخیلی قرار می‌دهد. این به هم‌ریختگی زمانی، در بعضی موارد از جذابیت اثر کم کرده‌. همچنین برخی از اتفاقات و خرده‌روایت‌ها، اضافی هستند و به پیش‌برد داستان کمکی نمی‌کنند.
فصل‌های اول و آخر کتاب، به فرآیند نوشتن رمان مربوط می‌شوند. این گسست و گنگیِ روایی که به‌خاطر پرش زمانی و شخصیت‌پردازی منفعل ایجاد شده، باعث شده تا کتاب خسته‌کننده شود.
ازطرفی ونه‌گات با لحنی طنزآمیز قصد دارد که از شدت جدی بودن فضایی که به واسطهٔ جنگ ایجاد شده، کم کند. مثلاً در مصاحبه‌ای گفته:« جنگ تراژدی است، اما فقط با نقاب کُمدی می‌توان به آن خیره شد.»
نویسنده توأمان از زاویه دید اول شخص و راوی دانای کل استفاده می‌کند. او وقایع دِرسدن را با حادثهٔ هیروشیما پیوند می‌زند و به آن بُعدی جهانی می‌دهد.
کورت ونه‌گات در نوشتن این کتاب از تجربه‌زیستهٔ خود بهره برده؛ تلفیق مصرف بیش‌ازحد سیگار، شرکت در جنگ‌جهانی دوم به‌عنوان دیده‌بانِ ارتش آمریکا و اسارت را می‌توان در شکل‌گیری شخصیت این کتاب دید.
در بخشی از کتاب، نویسنده انواع مرگ را برمی‌شمارد یا به شکنجه‌ها اشاره دارد که آزاردهنده است. 
عباراتی مثل موتیف توی داستان تکرار می‌شوند. نويسنده در بخش‌های ابتدایی، از شعر معروفِ "اسم من هست یان یانسن، می‌کنم کار در ویسکانسن" استفاده می‌برد. 
اصطلاح "رسم روزگار چنین است" را هر وقت حرف از مرگ می‌شود، به کار می‌برد و درواقع عادی‌سازی مرگ را به سخره می‌گیرد. شخصیت زندگی را بی‌معنی می‌داند، این باور از شرکت در جنگ می‌آید. ونه‌گات در گفت‌وگو با نیویورکر توضیح می‌دهد:«این جمله نه تسلیم‌پذیری، که تلاشی برای خیره‌شدن به مرگ بدون کلمات نخ‌نماست.»  
در بخش‌هایی که به اسارت مربوط می‌شود،‌ تبعیض نژادی موج می‌زند. سربازان انگلیسی همواره برتر از سایر ملل هستند و این باور در تغذیه و سایر امکانات به چشم می‌خورد.
در بخشی از کتاب هم به داستایفسکی ارجاع داده شده:"همهٔ دانستنی‌های زندگی در برادران کارامازوف اثر فئودور داستایفسکی وجود دارد."

کتاب چند بار ترجمه شده و ترجمهٔ بهاره رستمی روان‌تر است.
فیلم سینمایی (1972) Slaughterhouse-Five به کارگردانی جورج روی هیل، با اقتباس از کتاب نوشته شده که ونه‌گات شخصاً آن را تأیید کرده.
یک گرافیک‌ناولِ خوب هم با عنوان Slaughterhouse-Five: The Graphic Novel (2020) توسط رایان نورث و آلبرت مونتیس نوشته و طراحی شده که صحنه‌های جنگ را با رنگ‌های کدر و خاکستری کشیده و تصاویر فضایی را سوررئال طراحی کرده.
لینک گرافیک‌ناول: 
https://batcave.biz/reader/4838/24941#page-15
      

22

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.