معرفی کتاب اتحادیه‌ی ابلهان اثر جان کندی تول مترجم پیمان خاکسار

اتحادیه‌ی ابلهان

اتحادیه‌ی ابلهان

جان کندی تول و 2 نفر دیگر
3.4
143 نفر |
57 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

24

خوانده‌ام

270

خواهم خواند

168

شابک
9786002292742
تعداد صفحات
464
تاریخ انتشار
1399/2/29

توضیحات

        داستان انتشار «اتحادیه ابلهان» نوشته جان کندی تول داستان غریبی است.
جان کندی کتاب را در سی سالگی نوشت و بعد از این که هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد. مادرش یازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوییزیانا راضی به انتشار کتاب شد.
کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال جایزه پولیتتزر را برد‌.
اتحادیه ابلهان داستان زندگی پسر چاق و تنبلِ سی و چندساله به اسم ایگنیشس است که با مادرش در محله ای پست در نیواورلینز زندگی می کند و متخصص فرهنگ و هنر قرون وسطا است. روحیه آرمان‌گرایانه دارد. در عین حال فردی تنبل است که مدام برای خانواده و شهر خود دردسر درست می کند.

او از جامعه مصرف گرای آمریکایی بیزار است. او که معتقد است با فروپاشی نظام قرون وسطا، خدایان هرج ومرج و جنون و بدسلیقگی مستولی شدند، عجیب و غریب می پوشد، رفتار می کند و حرف می‌زند و روزهایش را به تنظیم کیفرخواست تاریخی علیه جامعه و علیه قرن حاضر می گذراند.
یک مامور مخفی دست و پا چلفتی که برای تنبیه به مستراح ایستگاه اتوبوس تبعید شده، پیرمرد عاشق پیشه ای که فکر می کند همه پلیس ها کمونیستند، یک پیرزن فقیر دائم الخمر، رییس بی انگیزه کارخانه در حال ورشکستگی تولید شلوار و کارمندان و کارگرانی از او درب و داغان تر، زنی که به سبک بیمارگونه و مسخره ای نظریات نوین روان شناسی را بلغور می کند و در حقیقت به هجو می کشد، هات داگ فروش متقلبی که به عنوان ادای دین به سنت و تاریخ نیواورلینز بر تن فروشندگانش لباس فرم دزد دریایی می پوشاند: این ها و شخصیت های دیگری از این قبیل، در ماجراهایی موازی قرار می گیرند و در نهایت مانند تکه هایی از یک پازل به هم می پیوندند تا اتحادیه ای از ابلهان را در جامعه ای که نمونه عصر حاضر است تشکیل دهند. همچنین با کارها و حرف های بی معنی و دلقک گونه شان بر ادعای «ایگنیشس» قهرمان محوری رمان که جهان امروز را سیرکی متحرک می بیند صحه بگذارند. 

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به اتحادیه‌ی ابلهان

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

114

یادداشت‌ها

          چند سالی است که ترجمه‌های پیمان خاکسار فروش خوبی دارند. شاهدش چاپ‌های چندباره‌ی ترجمه‌های اوست که در بازار کم‌رونق کتاب به چشم می‌آید. خاکسار روی نویسنده‌های مشهور و کتابهای مهم‌شان دست نمی‌گذارد. بااین‌حال، داستان‌هایی انتخاب و ترجمه می‌کند که به مذاق خواننده‌ی ایرانی خوش می‌آیند. از داستان بلند عامه‌پسند، که در زمان انتشارش بوکوفسکی هنوز نویسنده‌ی شناخته‌شده‌ای برای ایرانی‌ها نبود، تا ترجمه‌ی رمان جزء از کل نوشته‌ی استیو تولتز که پیش‌تر کسی از این نویسنده‌ی استرالیایی چیزی به فارسی ترجمه نکرده بود. خاکسار در گفت‌وگویی با مجله‌ی تجربه می‌گوید: «من از نویسنده‌ای که در کارش جنون باشد خوشم می‌آید». اگر شما هم از این نویسنده‌ها خوشتان می‌آید، این کتاب‌ها را بخوانید: 
«سوختن در آب، غرق شدن در آتش»، چارلز بوکوفسکی /
«عامه‌پسند»، چارلز بوکوفسکی /
«هالیوود»، چارلز بوکوفسکی / 
«یکی مثل همه»، فیلیپ راس / 
«باشگاه مشت‌زنی»، چاک پالانیک / 
«سومین پلیس»، فلن اوبراین /
«بالأخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم»، دیوید سداریس /
«مادربزرگت رو از این‌جا ببر»، دیوید سداریس /
«اتحادیه‌ی ابلهان»، جان کندی تول /
«برادران سیسترز» ، پاتریک دوویت / 
«اومون را»، ویکتور پلوین / 
«شاگرد قصاب»،  پاتریک مک‌کیب /
«پسر عیسی»، دنیس جانسون / 
«جزء از کل»، استیو تولتز / 
«توانه‌ی برف خاموش»، هیوبرت سلبی جونیور /


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.
        

7

          وقتي نابغه‌اي حقيقي در دنيا پيدا مي‌شود مي‌توانيد او را از اين نشانه بشناسيد: تمام ابلهان عليهش متحد مي‌شوند.- جانتن سويفت
وقتي با اين جمله به عنوان مقدمه كتاب "اتحاديه ابلهان" رو به رو مي‌شويد خود به خود حس جذابي به آدم دست مي‌دهد و مشتاق خواندنش مي‌شود.
ايگنيشس رايلي فردي كه نميتواند با زمان و مكاني كه در آن زندگي مي‌كند كنار بيايد. تقريبا از همه چيز شاكي است و با تفكرات خاص خودش و نوشته هاي فوق العاده اش سعي در تغيير دنيا دارد
با مادرش، صاحب كارش، خلاصه هركسي كه دور و اطرافش هست مشكل دارد. فقط يك نفر او را درك ميكند و تا حدي شبيه اوست. دختري به نام ميرنا كه زماني با هم هم دانشگاهي بودند. البت ايگنيشس به ظاهر با او هم مشكل دارد.
نامه هاي اين دو براي هم و يادداشت هاي روزانه ايگنيشس فوق العاده زيبا و جذاب هستن. بسياري از جاهاي كتاب مجبورين با صداي بلند بخندين!
پايان كتابم خيلي خيلي به من چسبيد. در طول مطالعه واقعا برام سوال بود كه چطور ميخواد تمومش كنه و وقتي آخرشو خوندم خيلي لذت بردم
از دستش ندين!
        

0

Zahra Heidari

Zahra Heidari

1403/9/13

          ۱. چیزی که باعث شد این کتاب رو بخرم تعریف شخصی بدین شکل بود: فوق العاده ترین کتابی که می تونی بخونی

۲. روند خوندن کتاب برام عذاب آور و شبیه شکنجه بود

۳. ایگنِیشِس جی رایلی از چندش ، رو اعصاب ، مضحک ، بی ادب ، خود برتربین و متوهم (توهم همه چیز دانی)ترین شخصیت هایی بود که تا حالا تو کتابی بهش برخورد کرده بودم و دلم نمی خواد هرگز دوباره باهاش رو به رو بشم 

۴.خوندنش رو هیچ وقت به کسی پیشنهاد نمی کنم

۵.جالبه ریویو ها رو که می خونم یک عده عاشقش شدن که خب منطقیه کتاب سلیقه ای هست 
همونجور که من نتونستم بفهمم چجوری یکی می تونه از سمفونی مردگان و صد سال تنهایی خوشش نیاد احتمالا اونا هم متوجه نشن چطور من از این کتاب خوشم نیومد

۶.جا های زیادی به عنوان اثری خاص و خارق العاده ازش یاد کرده بودن هنوز نفهمیدم دقیقا کدوم بخش از این شکنجه ی اعصاب و بیهوده گویی خاص بود 

۷. اگر بخوام فقط یک نکته مثبت از کتاب بگم اینه که در جامعه ادم هایی شبیه ایگنیشس زیاد دیده میشن
تحصیل کرده های خود برتر بین که دیدگاه های خودشون رو خاص می دونن در عین حالی که قدم از قدم برای کاری بر نمیدارن و انتظار دارن یکی یک شغل با درامدی قابل توجه تقدیمشون کنه

۱۶ مهر ۴۰۳
        

0

          
اتحادیه ابلهان، قصه ایگنیشس و رفقا!
ایگنیشس به تعبیر خود کتاب' یک ذهن عجیب و غریب قرون وسطایی است در صومعه شخصی خود' که حالا باید از اون صومعه شخصی‌ بیرون بیاد و با جامعه پیرامونش روبرو بشه. و قطعا این برای ایگنیشس ساده نیست.. 
. 
مادری اهل میگساری، یک کافه نه چندان خوشنام ، کاکا سیاه جویای کار و یک شرکت فرسوده محورهای فرعی حول ایگنیشس رو تشکیل میدن و هر یک داستان خودشون رو دارن.. 
.
به لحاظ فرم
رمان پیرنگ جذابی داره. به ویژه پایان‌بندی خیلی خوبش که اتفاقات پرآشوب ، هر کدوم به سرانجامی میرسن. واقعا از این جهت کار قویه.. 
. 
اما محتوا..
ای کاش میتونستم بنویسم ناترازی ایگنیشس با جامعه پیرامون خودش نوعی نقد نمادین و بنیادین به وضعیت آمریکایی هستش و هر یک از ما ایگنیشسی در درون داریم که در فشارهای زندگی دفنش کردیم و... 
اما حقیقتا اینگونه نیست!! 
به نظر [شخصی] من، در همه شخصیت های داستان، حتی  ایگنیشس، نوعی 'سطحی بودن' دیده میشه؛ و نویسنده در هجو وضعیتی که تصویر کرده دست خالیه و چندان قوتی نداره .. به عبارت دیگه هرقدر هم که از وضعیت پیرامونی خودمون ناراضی باشیم، باز هم نمی‌خواهیم با ایگنیشس یا بقیه شخصیت های داستان همذات‌ پنداری کنیم. لذا انتظارات رو باید در حد معقول نگه داشت. 
.
سر جمع، کتاب زیباست و خواندنی. فکر می‌کنم امتیاز 3.5 گویای مجموع خوب و بدش باشه. 
. 
.
پ.ن : ناطور دشت هم  تقریبا در همین فضاست. ولی این یکی از ناطور دشت خیلی بهتره!  
پ. ن 2: جرم انگاری ولگردی بهانه کافه دار میشه برای استثمار جونز سیاه‌پوست... حالا ما که اینجا اجراش نمی‌کنیم ولی واقعا چی شد یه روزی به این نتیجه رسیدند که این معضل رو با مداخله کیفری میشه حل کرد؟ 

        

0

          اتحادیه ابلهان و ایگنیشس جی. رایلی عجیب و غریبی که خودش رو جدا از جامعه و زمانه‌ش حس می‌کنه...
اولین بار این کتاب رو سال ۹۵ خوندم و امسال هم سه ماهی دستم بود که دوباره بخونمش! همچنان نظرم رو همون ۴ ستاره‌ایه که اون سال دادم و از سابقه‌ی گودریدز به اینجا منتقل شدن.

ایگنیشس یه پسر سی ساله‌ی تحصیل‌کرده‌س با جهان‌بینی فلسفی خاص خودش اما بدون شغل (تا وقتی که مجبور می‌شه). با این همه سوادی که حتی ادبیات حرف زدنش رو هم خاص می‌کنه، بلد نیست با نزدیکانش چطوری ارتباط درست برقرار کنه. به انحرافات سینما و تلویزیون انتقاد داره اما هیچ فیلم جدیدی رو هم از دست نمی‌ده! به دنبال انجام کارهایی تو جامعه برای احقاق حق سیاه‌پوست‌ها یا فعالیتی در راستای صلح جهانیه اما بیشتر برای اینکه حال هم‌دانشگاهی سابقش رو بگیره! و...

اتحادیه ابلهان کتابیه که آدم هم از دست شخصیت‌هاش اعصابش خورد می‌شه و هم نگران عاقبت‌شونه. و این نه فقط در مورد شخصیت اصلی (ایگنیشس) بلکه در مورد شخصیت‌های فرعی کتاب هم برقراره. اصلا یه جذابیت کتاب برای من همین بود که داستان تعداد زیادی شخصیت رو می‌خونیم که جلو میره و به هم گره می‌خورن. اگه قرار بود نزدیک ۴۷۰ صفحه فقط از ایگنیشس بخونیم اصلا جالب نمی‌شد :))
جدای از خود داستان و نقد و تحلیل‌های مختلفی که وجود داره، به نظرم این شخصیت‌ها با ویژگی‌های اغراق‌شده‌ی رو اعصاب‌شون (همه‌ی این اعضای اتحادیه‌ی ابلهان!) این قابلیت رو هم دارن که آدم رو با ویژگی‌هایی خودخواهانه یا رفتارهای اشتباه در خودش روبه‌رو کنن.
        

22

          وقتي نابغه‌اي حقيقي در دنيا پيدا مي‌شود مي‌توانيد او را از اين نشانه بشناسيد: تمام ابلهان عليهش متحد مي‌شوند.- جانتن سويفت
وقتي با اين جمله به عنوان مقدمه كتاب "اتحاديه ابلهان" رو به رو مي‌شويد خود به خود حس جذابي به آدم دست مي‌دهد و مشتاق خواندنش مي‌شود.
ايگنيشس رايلي فردي كه نميتواند با زمان و مكاني كه در آن زندگي مي‌كند كنار بيايد. تقريبا از همه چيز شاكي است و با تفكرات خاص خودش و نوشته هاي فوق العاده اش سعي در تغيير دنيا دارد
با مادرش، صاحب كارش، خلاصه هركسي كه دور و اطرافش هست مشكل دارد. فقط يك نفر او را درك ميكند و تا حدي شبيه اوست. دختري به نام ميرنا كه زماني با هم هم دانشگاهي بودند. البت ايگنيشس به ظاهر با او هم مشكل دارد.
نامه هاي اين دو براي هم و يادداشت هاي روزانه ايگنيشس فوق العاده زيبا و جذاب هستن. بسياري از جاهاي كتاب مجبورين با صداي بلند بخندين!
پايان كتابم خيلي خيلي به من چسبيد. در طول مطالعه واقعا برام سوال بود كه چطور ميخواد تمومش كنه و وقتي آخرشو خوندم خيلي لذت بردم
از دستش ندين!
        

10