یادداشت پیمان قیصری

        اتحادیه ابلهان
بنده هر چیزی در این کتاب مشاهده کردم به جز علائمی از یک شاهکار! اون به‌به و چه‌چه ابتدای کتاب بزرگترین عاملی هست که انسان تصور کنه با یک شاهکار طرفه اما به نظرم باید حق رو به ناشرانی داد که دست رد به سینه‌ی چاپ این کتاب زدند هرچند از خودکشی و ناامیدی نویسنده متأسفم اما دنیا همینه. به نظرم ناشری که پس از مرگ نویسنده کتاب رو چاپ کرده روی احساسات انسانی و اتمسفر جمعی (جو زدگی) حساب کرده برای فروش و احتمالاً موفق هم شده. به قول منتقد بزرگ سینما (زارت) آقای فراستی این کتاب در نیومده، مقواست. یک سری اتفاق که جالب نیست با یک سری دیالوگ بی سر و ته خسته کننده! به نظرم تنها نکته‌ی مثبت کتاب شخصیت پردازی دقیق نویسنده از کاراکتر اصلی کتاب، ایگنشس باشه. و این چند جمله خلاصه‌ی کتاب رو مینویسم که اگر بعداً این ریویو رو خوندم مجبور نباشم دوباره به کتاب مراجعه کنم: 

(حاوی اسپویل)
ایگنشس یک مرد گنده‌ی تنبله با مدرک تحصیلی و بیکار و علاف و جامعه گریز که با مادرش زندگی می‌کنه. در ابتدای داستان در خیابان منتظر مادرش هست که مامور پلیسی بهش مشکوک میشه، پیرمردی به پشتیبانی از ایگنشس به پلیس توهین می‌کنه و در همین حال وقتی مادر ایگنشس میاد همه چیز رو تقصیر پیرمرد میندازه و با پسرش از مهلکه فرار می‌کنه. این دو نفر، پلیس و پیرمرد تا آخر داستان همراه ما هستند. ایگنشس و مادرش به یک بار میرن، اونجا هم با صاحب بار و کارمند و رقصنده‌ی بار آشنا میشیم و پسرکی که تجارت مشکوکی با صاحب بار داره. از طرفی وقتی پیرمرد ابتدای داستان به کلانتری برده میشه اونجا با یک سیاهپوست آشنا میشه و به این ترتیب سیاه‌پوست هم وارد ماجرا میشه. در هنگام خروج از بار مادر ایگنشس مست بوده و میزنه به تیر برق و بالکن یک خونه رو خراب می‌کنه همین باعث میشه از نظر مالی به مشکل بخورن و ایگنشس مردم گریز رو به دنبال شغل بفرسته. مرد سیاهپوست هم از طرف پلیس به بار مذکور برای کار میره. اولین شغل ایگنشس در کارخانه لوی هست که اونجا با ارسال یک نامه‌ی توهین آمیز به یک مشتری کار رو شروع و با تحریک کارگران به اعتصاب کار رو تموم می‌کنه. شغل بعدی هم هات‌داگ فروشی است که اونجا هم اکثرش رو خودش میخوره. نامه‌ی ارسالی کارخانه براش دردسر میشه و اون رو میندازه گردن یه نفر دیگه. مامور پلیس اول داستان با کمک ناخودآگاه مرد سیاهپوست و گندی که ایگنشس در افتتاحیه نمایش رقص در بار میزنه تجارت پورنوگرافی صاحب بار رو کشف می‌کنه. مادر ایگنشس با اون پیرمرد ابتدای داستان ازدواج می‌کنه و تصمیم میگیره پسرش رو بفرسته تیمارستان و در نهایت ایگنشس با دوست دختر سابقش فرار می‌کنه! :/
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.