مسیح باز مصلوب

مسیح باز مصلوب

مسیح باز مصلوب

4.2
42 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

74

خواهم خواند

72

شابک
9644870298
تعداد صفحات
372
تاریخ انتشار
1387/1/31

توضیحات

        سه شنبه عید پاک است. مراسم مذهبی به پایان رسیده است. روز خوبی ست. هوا، هم آفتابی است و هم نم نم باران می  بارد. فضا از عطر شکوفه های لیمو آکنده است، درختان جوانه می زنند. سبزه دوباره می روید و مسیح از هر کلوخ روی زمین می تراود و مسیحیان در میدان روستا آمد و شد می  کنند. دوستان با یکدیگر دیده بوسی می کنند و به هم می گوید: «مسیح دوباره زنده شده است.»
      

لیست‌های مرتبط به مسیح باز مصلوب

خانواده من و بقیه حیواناتخداحافظ گاری کوپرلیدی ال

سیاهه‌ی صدتایی رمان

100 کتاب

اولا صد تا بيش‌تر شد، گفتيم صد و ده تا بشود تيمنا و تبركا، آن هم نشد! مي‌توانيد خودتان تا صد و ده را پر كنيد. ثانيا براي بعضي از كتاب‌ها كه ترجمه‌هاي متعدد داشت، ترجمه‌ي به‌تر را -به انتخابِ خودم!- برگزيدم. ثالثا نه كسي با خواندنِ رمان بي‌دين مي‌شود، نه دين‌دار، اين هر دو، كارِ آخوند است! رابعا اين‌چنين سياهه‌اي را آن‌چنان كه پيش‌تر گفته‌ام، قديم‌ها ناصرزاده‌ي عزيز به ما -به دوستانم و نه به من!- پيش‌نهاد كرده بود، اما از آن‌جا كه سياهه‌ي وي را نيافتم، سياهه‌ي خود را نوشتم، كه يحتمل حذف و اضافاتي دارد. خامسا شايد بعضي از رمان‌هاي تازه منتشر شده مثلِ "سورِ بز" از دستم در رفته باشند، اما از آن‌طرفِ قضيه شايد بعضي از رمان‌هاي قديمي را نيز فراموش كرده باشم، مثلِ "هكلبري فين" يا "تام ساير". اين به آن در. سادسا در اين سياهه‌ي رمان، كتاب‌هايي وجود دارند كه اصالتا رمان نيستند، مثلِ "هفت روزِ آخر" رضا بايرامي. سابعا اگر پنج دقيقه‌ي ديگر به من وقت مي‌دادند، نامِ بيست رمانِ ديگر را اضافه مي‌كردم، و يحتمل نامِ ده كتاب را نيز حذف. اما به هر رو شما مي‌توانيد مطمئن باشيد كه از اين صد و اندي، دستِ كم پنجاه تا را بايد (حتا در دورانِ سپري‌شده‌ي بايدها و نبايدها!) بايد خواند... ثامناً -كه خيلي سخت است- همان هشتماً! بعضي از جاهاي خالي را كه بدجوري توي ذوق مي‌زد با توضيحاتي بي‌ربط پر كرده‌ام. ترتيب هم كاملا تصادفي است. تاسعاً اين قلم آن‌قدر از استعداد و فروتنيِ توامان برخوردار مي‌باشد كه كارهاي خودش را در اين سياهه نياورده باشد. منتقدانِ گرامي بي‌جهت دنبال‌شان نگردند!!! رضا امیرخانی، اردیبهشت 1397 *هشت‌تایش اینجا جا نشد: سنگ صبور (صادق چوبک)، بارون درخت نشین (ایتالو کالوینو)، سنگ‌اندازان غارِ کبود (داوود غفارزادگان)، روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)، مرغان شاخسار طرب (کالین مک کالوی)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، مجمع الجزایر گولاک (الکساندر سولژنیتسین)، مسخ و درباره‌ی سمخ (کافکا و ناباکوف).

115

یادداشت‌ها

9

نعیمک

نعیمک

3 روز پیش

        وقتی می‌گوییم مترجمی مثل محمد قاضی خفن است از چه حرف می‌زنیم؟ تعزیه! این کلمه در ترجمه می‌تواند نامانوس باشد. ماجرای کتاب این است که دهکده‌ای می‌خواهند تعزیه برگزار کنند. خیلی ساده می‌شد ترجمه کرد «تئاتر مذهبی» یا چیزی شبیه ای و بعد پانویس داد چیزی شبیه تعزیه. اما قاضی تعزیه را در خود متن می‌آورد و به من کمک می‌کند تا خیلی راحت‌تر ماجراهای این تئاتر را درک کنم. چون دقیقاً می‌دانم تعزیه چیست و چه کاربردی دارد. 
این داستان همیشه برایم یادآور مهدی موعود است. همیشه شنیده‌ام که وقتی مهدی بیاید به دست آدم‌ها کشته می‌شود و او را قبول نمی‌کنند و تهمت می‌زنند و قص‌علی‌هذه. 
ماجرای کتاب از این قرار است که نقش‌های مختلف تقسیم می‌شوند و فردی که قرار است نقش مسیح را بازی کند به قولی در نقش خودش فرو می‌رود و تبدیل به مسیح می‌شود و ادامه داستان مواجه ما با این آدم است. داستان‌های کازنتزاکیس همیشه پز از مفاهیم انسانی و آرامنی هستند. در واقع کازانتزاکیس از ادبیات استفاده می‌کند تا حرفش را بزند اما خوشبختانه خود داستان هم جذاب است. و حرف‌های (شاید گنده) کتاب باعث نمی‌شود که خسته شوید تا دلزده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          همه چیز از ماجرای یک تعزیه شروع می‌شود: تعزیهء مصائب مسیح. برای ما که تعزیه در فرهنگ مذهبیمان جایگاه قابل توجهی دارد، نقشی که تعزیهء مصائب مسیح در رمان «مسیح باز مصلوب» نیکوس کازانتزاکیس بازی می‌کند حائز اهمیت خواهد بود.

پایگاه شهرستان ادب نوشت: در زادروز نیکوس کازانتزاکیس  نویسندۀ سر‌شناس اندیشمند یونانی نگاهی می‌‎اندازیم به یکی از کارهای داستانی شاخص او «مسیح باز مصلوب».

شروع چالش از گزارش به خاک یونان

«نیکوس کازانتزاکیس»  در جزیره کرت به دنیا آمده و کودکی و نوجوانی را در آن گذرانده است. جزیره‌ای که هویتش را در کشمکش همیشگی ترک‌ها و یونانی‌ها تعریف کرده و آرزویی بزرگ‌تر از آزادی ندارد. آزادی از سیطره ترک‌های مسلمان و بازگشت به دوران طلایی یونان. وضعیتی که هیچ گاه ر‌هایش نکرده و تصویر ادیان اسلام و مسیحیت را به نژادهای ترک و یونان پیوند زده است. اما مهم‌ترین حادثه زندگی او مواجهه‌اش با نیوتن و داروین است. علم جدید در هیبت نظریات فیزیکی و زیست‌شناختی با همه باورهای او که از گذشتگان به ارث برده به مبارزه برمی خیزد. نوجوانی که به زعمش حقیقتی را که در بیان علم هست با باور‌ها و ایمان مذهبی و تاریخی‌اش در تضاد می‌بیند و از‌‌ همان دم تا آخر عمر دچار سرگشتگی و آوارگی می‌شود تا شاید بتواند التیامی بر زخم ناشی از جنگ بین دو امر مقدس شود.

سفرهای دور و دراز به مرکز اروپا و روسیه و آشنایی با نیچه، ‌ لنین و بودا نگاهش را به مسیحیت زیر و رو کرده و همه بنیان‌های فکری‌اش را نابود می‌کند. پس از آن، کازانتزاکیس سعی می‌کند با بازخوانی مسیح از پس چهره‌های سر‌شناسی چون نیچه، مارکس و بودا، دین و باور مرده را زنده کند و هویت تاریخی خود را بازیابد. یکی از مهم‌ترین این تلاش‌ها در اثری به نام «مسیح بازمصلوب» صورت گرفته است.

تعزیه مصائب مسیح و شروع ماجرا!

همه چیز از ماجرای یک تعزیه شروع می‌شود: تعزیهء مصائب مسیح. برای ما که تعزیه در فرهنگ مذهبی مان جایگاه قابل توجهی دارد، نقشی که تعزیهء مصائب مسیح در رمان «مسیح باز مصلوب» نیکوس کازانتزاکیس بازی می‌کند حائز اهمیت خواهد بود. در ابتدای اثر همهء بزرگان و ریش سفیدان روستای لیکووریسی را می‌بینیم که نزد کشیش گریگوریس جمع شده‌اند تا دربارهء تعیین نقش‌های بازیگران تعزیه تصمیم بگیرند. یک سال به برگزاری تعزیه باقی مانده است و بازیگرانی که انتخاب می‌شوند فرصت خواهند داشت در این یک سال خود را برای ایفای نقش در نظر گرفته شده آماده کنند.

نکتهء مهم اینجاست که بازیگران تعزیه هر کدام با برگزیده شدن برای ایفای نقشی خاص، ناخواسته در مسیری معنوی قرار می‌گیرند که هویت آن‌ها را متحول می‌کند. مانولیوس اندک اندک به صفات نیک مسیح دست می‌یابد و پانایوتیس می‌رود که در منجلاب یهودا شدن غرق شود. سه تن دیگر هم به سه حواری بزرگ عیسی مبدل می‌شوند و البته می‌بینیم که همگی بر اساس شباهتی که در ذات خود با شخصیتهای تعزیه دارند انتخاب می‌شوند. کازانتزاکیس مفهوم رستگاری را با استفاده از این انتخاب به اراده‌ای بالا‌تر از ارادهء انسان پیوند می‌زند و اگرچه نقش تعیین کنندهء انسان را نادیده نمی‌انگارد. چنانکه برخورد معناگرایانه مانولیوس با ابتلا به جذام نشان دهندهء قبول تسلیم در برابر ارادهء الهی است و همچنین نقش وی در رهبری مردم مستضعف ساراکینا بر علیه اشراف لیکووریسی نیز این مفهوم را تایید می‌کند.

ظرفیت مسیحیت برای ورود به اجتماع در مسیح بازمصلوب

کازانتزاکیس بریده از سنت‌های مذهبی نژادی، چون حق طلبی چاقو و انجیل به دست، با نوشتن «مسیح بازمصلوب» به سراغ جامعه ارتدوکس خویش می‌رود تا مگر بتواند از دل جامعه در حال پوسیدن یونان، اجتماعی زنده برآورد. او مانند گوهر‌شناسی وسواسی و با گرد و خاک زیاد صفوف دو نوع مسیحیت را از هم جدا می‌کند. مسیحیتی که طعم فقر و محرومیت را چشیده و مظلوم واقع شده، و مسیحیتی که سر به آخور قدرت و ثروت دارد. یک صف مربوط به مسیحیانی است که سه عنصر مهم به آن‌ها هویت بخشیده است و صف دیگر، مسیحیانی که سه عنصر از دین جداشان ساخته. هویت گروه اول وابسته به رنج، فقر و آزادی است و سرسپردگی و دین فروشی گروه دوم به خاطر زر، زور و تزویر. زر نشان فاصله تبلیغاتی جامعه ثروتمند فاسد سنتی است، زور از طرف ترکان بر یونانی‌ها اعمال می‌شود و خانه تزویر هم کلیساست.

در آن طرف هم سه عنصر محوری مسیحیت از دل انجیل بیرون کشیده می‌شود تا مسیحیت مبارز آرمانی کازانتزاکیس را بسازد. رنج که عنصر اصلی آموزه‌های بوداست، فقر و محرومیت که عامل اصلی تزکیه و تغییر بنیادین زندگی است و مبنای بحث‌های مارکس قرار می‌گیرد، و آزادی که نمایان‌گر روح عصیان‌گر یونانی است و بیش از همه مورد توجه فیلسوف مهم آلمانی نیچه، بوده است.»

همسو شدن مسیحیت و چپ گرایی

مانولیوس که چهرهء مجسم مسیح در این روزگار است با اتهام چپ گرایی مواجه می‌شود و تلاشی برای برکندن این برچسب ندارد. بی‌شک در این برخورد وی می‌توان گرایشات چپی نویسنده را دید. در صحنهء محاکمهء پایانی مانولیوس است که بالاخره او مجبور می‌شود در برابر این اتهام اظهار نظر کند و آنجا پس از دفاعیهء مختصری که از خود می‌نماید می‌گوید آنچه من می‌گویم همه کلام مسیح است و اگر این حرف‌ها یعنی بلشویک بودن پس من بلشویک هستم. کازانتزاکیس تلاش دارد پیوندی میان مسیحیت ارتدوکس و مارکسیسم برقرار کند. البته مارکسیسم که پرطرفدار‌ترین مکتب فکری عصر ما بود و شباهت زیادی به «دین» داشت نیز این فرصت را در اختیار نویسنده قرار داده، لکن ارائهء یک تصویر انقلابی از مسیحیت کار ساده‌ای نیست. از این رو با بالا گرفتن قیام مستضعفین ساراکینا بر علیه اشراف لیکووریسی، نماد مذهبی از حضرت عیسی به حضرت الیاس که چهره‌ای عبوس و خشمگین از او در کلیسا ترسیم شده واگذار می‌شود و شمایل او را می‌بینیم که قیام کنندگان در جلوی سپاه کم تعداد و گرسنگی کشیدهء خود برافراشته‌اند.
        

0