یادداشت مریم شیخ‌زاده

مسیح باز مصلوب
        مسیح بازمصلوب دو برداشت مختلف از یک دین و آیینه. دو روش زندگی کاملا مقابل همدیگه که از یه کتاب سرچشمه گرفتن و آدم‌هایی که در هر جبهه دین‌دارترینِ خودشون هستن. اینکه چطور آدم‌ها خودشون رو قانع می‌کنند که حق‌اند و علیه دیگری می‌ایستند واقعا برام خوندنی بود.  وقتی اهالی ساراکینا و لیکوریسی کنار هم قرار می‌گرفتن، به این فکر می‌کردم که ماها چقدر خودمون و دیگران رو اشتباه می‌فهمیم و چه جاهایی به نفعمونه تا روی ایده‌ی اشتباهمون بمونیم.
روایت مهم‌ترین اصلی بود که این رمان برام داشت. کازانتزاکیس بیشتر از هر چیز تو کتاب قصه گفت. قصه‌ی آدم‌هایی که حماسه می‌سازند و برای ارزششون می‌جنگند. قصه‌ی آدم‌هایی که تعلقات بزرگ و کوچکی دارن و برای نگه‌داشتن یا رهاکردنشون چه کارها که نمی‌کنند.
یک‌ونیم نمره هم کمتر از چیزی که تو ذهنم بود دادم برای ترجمه و نسخه‌ی بدی که از این کتاب داشتم.
      
171

10

(0/1000)

نظرات

جذب این کتاب شما با این یادداشت.
1

1

امیدوارم تجربه‌ی خوبی داشته باشید. 

0

اول داستان ک  افراد داخل تعزیه رو انتخاب کردن تاثیر روی شکل گیری وقایع بعد داشت، انگار افراد زندگی  اسطوره ای  ک اسمش بهشون(حتی برای مدت کوتاه) واگذار  شده رو کامل پذیرفتن
اتفاق جالب داستان برای من بود ولی  حرفای دیگه ک 
چقدر راحت منافع شخصی در کنار تعصب باعث ایجاد شکاف بین گروه های مختلف یک جامعه میشه و دین تا چ حد میتونست کمک ده یا زیان رسان باشه
همه و همه اینا رو تو جامعه کنونی خودمون هم میتونیم ببینیم  برای من این کتاب تکرار  مسائل هر روزه  بود. 
1

1

بله دقیقا، وجه اسطوره‌ایش و چیزهایی که از دین وام گرفته بود به‌شدت جالب بودن. 

1