محمدتقی ریاحی

محمدتقی ریاحی

@mohammadtaghi
عضویت

مهر 1401

303 دنبال شده

81 دنبال کننده

                کتاب میخوانم تا بیاموزم
قلم به دست میگیرم تا بیاموزانم
اصالتا اهل شیرازم🙂
              
mohammadtaghiriahi

یادداشت‌ها

نمایش همه
محمدتقی ریاحی

محمدتقی ریاحی

1404/6/27 - 01:02

        عالی
 و متعالی👌🏻😍
قلم خانم فاطمه نفری به قدری زیبا و دلچسب و جذابه که نمیشه وقتی کتاباشون رو دست گرفت لحظه‌ای زمین‌شون گذاشت. «گلوله های برفی» مجموعه ای از داستان های نوجوانِ خانم نفری است که توسط انتشارات بوستان کتاب قم چاپ شده است.
من قبلتر داستان بلند «نگهبان سرو» را به قلم ایشان خواندم و آشنایی من با این نویسندهٔ کاربلد نوجوان نویس، از همان کتابِ زیبا و تاثیرگذار شروع شد. بعدها رمان «بی تابی آرزوها» و دو کتاب مجموعه داستان های نوجوانشان را یعنی همین «گلوله های برفی» و «بچه های مردم» رو خریدم و هرزگاهی در بین مشغله های درسی و کلا درگیری های زندگی، یکی دوتا از داستان های این دو مجموعه را میخوانم و کیف میکنم😍 داستان های «گلوله های برفی» یکی از یکی زیباتر و جذاب تر نوشته شده اند و احسنت باید گفت به نویسنده بابت چنین ایده ها و سوژه هایی. و واقعا هر کدام از داستان ها پندآموز و تاثیرگذار هستند و گهگاهی بر احساسات آدم هم چیره میشوند. گاهی با شخصیت ها میخندیم و گاهی بغض میکنیم و گاهی احساساتی میشویم از فیلم هندی بازی‌هایشان. در کل داستان های خانم نفری این توانایی را دارند که باهاشون مهارت های زندگی را بیاموزیم، ارزش های خانواده و دوستی را متوجه شویم و یاد بگیریم که به جای غم و غصه خوردن برای مشکلات زندگی و لجبازی کردن با آنها، در پی برطرف کردنشان قدم برداریم. 
بخرید، بخوانید ، ضرر نمیکنید.

(پ.ن: چون دنبال عکسی میگشتم که با محتوای کتاب همخوانی داشته باشه، پوستر انیمیشن مهارت های زندگی را انتخاب کردم)
      

7

محمدتقی ریاحی

محمدتقی ریاحی

1404/5/12 - 18:22

        تو خورشیدی
که شعاع وجودت
نور میبخشد به دل های تاریک ما
یا سیدالعابدین🥹

رمانی جذاب ، روان و بسیار ستودنی‌ست که با قلم زیبای خانم دلنواز نگارش شده است ، و انصافاً عجب نگارشی... 
از ابتدای منزل اولِ رمان، دل به داستان دادم و اسعد دست مرا گرفت و از دل صحرای کربلا همراه خود کشید تا بازار کوفه و قصر شام، و کوچه پس کوچه های مدینه! من و اسعد در این سفر طولانی و سی ساله تنها نبودیم، همراهان دیگری هم ما را در این سفر و بیست و دو منزل همراهی کردند. از اسرای مظلوم کربلا و آقایم زین‌العابدین و بانویم زینب کبری ، تا عبیدالله بن زیاد و یزید و حجاج خون‌خوار. گاهی دلم نزد ام اسعد و سهیل و ابوحسون گرم بود، و گاهی با دلی لرزان باید میگذشتم از کنار عمرسعد و مسلم و هشام! گاهی اوضاع به نفع ما بود در خانه علی بن الحسین، و گاهی شمشیر در دست عبدالملک مروان در مسجدالنبی! و چه زیبا بود همراهی مولایم زین‌العابدین. چقدر از او آموختم در منزلش، در بازار و کوچه های مدینه، و در سفر به حج. او رفتار میکرد و با کردارش من از نو مسلمان شدم و به رسالت جدش و امامت خودش ایمان آوردم و افسوس میخوردم که پیش از این سفر ۲۵۳ صفحه‌ای ، هیچی از امام چهارممان نمیدانستم. اگر از من میشنوید، شما هم این کتاب را تهیه کنید و راهی این سفر بشوید! اگر نظر مرا بپرسید، میگویم که وقتی به این سفر آمدید، لب خود را با قدح های شیر منزل علی تر کنید که مطمئنم هزار گواراتر است از می های کاخ سبز. مناجات و دعا و آموزه های انسانیِ علی را بشنوید که تنها راه فرار گوش هایتان از سخنان بنی امیه و پیروانشان است. با جابر و یحیی انس بگیرید، که دوستانی وفادار تر از آنان پیدا نمیکنید همانطور که تا پای جان برای علی یار بودند. در آن شهر لعین شام و در آن دارالاماره نحس کوفه، مظلومیت بنی فاطمه را به چشم ببینید. و خود را آماده کنید که شاید حبیبه و اسعد، شما را هم مانند من شیفته امام چهارم کنند.
و در آخر، متشکرم از خانم دلنواز که با قلم نازنینشان و داستان شیرینشان ، از امام سجاد به ما می آموزند. قلمشان جاودان

السَّلام عَلیَ الحُسَین
و عَلی عَلی ابن الحُسَین
و عَلی اوْلادِ الحُسَین
و عَلی  اَصحابِِ الحُسَین
علیه اسلام 
      

15

محمدتقی ریاحی

محمدتقی ریاحی

1404/4/12 - 21:25

        یکی از بهترین رمان های تاریخی و در ادامه‌ی رمان «نجیب بنی امیه» که به بازگشت خالد بن سعید از حبشه میپردازد. خالد و جعفر و باقی مهاجرین که پانزده سال در حبشه زندگی کرده اند ، حالا و در پایان نبرد خیبر به مدینه وارد میشوند. در یکی از شب های زندگی در مدینه، خالد زنی را میبیند که شبانه وارد مسجدالنبی می‌شود تا با همدستی منافقین ، پیامبر (ص) را به قتل برسانند و حق حضرت علی را غصب کنند. ایده این کتاب بسیار جسورانه هست و به بدترین توطئه تاریخ میپردازد: سقیفه!
و کتاب سعی دارد با استناد به مدارک تاریخی ثابت کند علت درگذشت پیامبر شهادت بود، نه وفات، و کسانی از داخل خودِ مسلمین ایشان را به شهادت رساندند
داستان بسیار هیجان‌انگیز و جذابی دارد و ما باید خالد را در مسیر شناسایی منافقین ، که حتی از رگ گردن هم به پیامبر نزدیک تر شده اند،  همراهی کنیم و جلوی این توطئه را بگیریم
با مطالعه این کتاب هم خندیدم، هم هیجان زده شدم، هم عاشق شدم، هم متعجب شدم و هم گریه کردم🥲
      

17

محمدتقی ریاحی

محمدتقی ریاحی

1404/4/12 - 21:08

        عشق در برابر عشق از نظرم کتاب بدی نیست. داستان داره. شخصیت پردازی ها نسبتاً خوب انجام شده. برای یکبار خوندن نه تنها ضرری نداره که میتونه خیلی هم مفید باشه چونکه برای هر مطلب تاریخی که نویسنده ادعاش رو کرده، پینوشتی در آخر کتاب گذاشته که خیلی میتونه در جهت افزایش اطلاعات تاریخیمون موثر باشه (مخصوصا برای کسانی که در مورد صدراسلام و اتفاقاتی که در اون دوران مخصوصا بین ایران و اعراب افتاده خیلی خبر ندارند.)
داستان در مورد هرمز هست. یک جوان ایرانی که در کودکی در جنگ ایران و اعراب اسیر شده اما تونسته با زرنگی خودش برده نشه و در جامعه اعراب زندگی کنه اما همیشه سنگینی نگاه تحقیرآمیز اعراب رو به خودش که یک عجم هست احساس میکنه. (که البته نمیدونم چرا نویسنده توضیح نداده که این زرنگی هرمز چه شکلی بوده و چطوری تونسته به اصطلاح امورزی شناسنامه عربی برای خودش بگیره) خلاصه هرمز سر قضیه جنگ ایران و عرب و جنایت های عرب در ایران (که به قول خود هرمز خاک ایران رو به توبره کشیدن) از هرکی عربه متنفره. از اسلام و الله و پیغمبر هم متنفره. اما از بخت بدش عاشق دختر یکی از بزرگان عرب میشه. رسیدن به این عشق کشنده ماجراییست که آدم‌های قصه رو به یکدیگر ربط میده. برای این وصال هرمز مسیر سختی رو در پیش داره. رقیبان عشقی هرمز هم بیکار نیستند و امتیازات خاص خودشون رو برای رسیدن به این معشوقه عرب دارند. شیربهای سنگین معشوقه عربی 5 هزار سکه است که هرمز و دوستش بهمن را وادار میکند که در قامت مأموران خلیفه (حضرت علی) به ایران بیایند تا به عنوان هدیه برای امام علی از مردم ایران پول بگیرند تا شیربهای ربیعه را جور کنند. اما همه چیز به این راحتی ها نیست و خیلی زود پای معاویه و امام حسن نیز به این ماجرا باز میشود تا جایی که خون امام حسن جایگزین شیربهای دختر عرب میشود... 
از نظر داستان پردازی، کتاب رو دوست دارم. اصل داستان قشنگه هرچند در روایت بعضی جاهاش لنگ میزنه. سیر تحول هرمز برای کشتن تعصبش هم منطقیه اما اینکه چطوری یهو این همه محبت اهل بیت رو درک میکنه که با شهادت امام علی گریش میگیره، خیلی بهش پرداخته نشده. مستند بودنش هم در مورد تمام گفتار امام حسن و همچنین بیشتر رفتارشون ، نقطه خیلی مثبتی هست که باید بهش توجه کرد. کلا شخصیت پردازی امام حسن رو نویسنده خیلی خوب انجام داده و به محض ورود امام حسن به داستان (در صفحه ۱۵۰) تا آخرین حضور امام در صفحه یکی مانده به آخر داستان، نویسنده دچار یک حال به حالی معنوی میشه  و خودش رو در کنار امام تصور میکنه و محبتش به امام خیلی بیشتر از قبل میشه.
اما روند سریع داستان که از سبک قلم نویسنده میاد باعث شده که با دیگر رمان هایی که میخونیم کمی تفاوت داشته باشه. اما خسته کننده نیست. بعضی دیالوگ ها هم عجیب غریبه طوری که با خودت میگی این رو چرا باید الان اینجا بگه، اما باز هم در تمام داستان این مشکل وجود ندارد.
نسخه انتشارات کتابستان ۲۰۹ صفحش داستان هست، ۲۶ صفحه زندگینامه امام حسن که مثلا شخصیت اصلی داستان هم نوشتتش، و ۳۲ صفحه هم پینوشت های داستان! که در کل میشه ۲۷۱ صفحه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.