A Skull in Connemara - Acting Edition

A Skull in Connemara - Acting Edition

A Skull in Connemara - Acting Edition

3.5
29 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

41

خواهم خواند

13

ناشر
شابک
9780822216650
تعداد صفحات
53
تاریخ انتشار
_

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
جمجمه ای در کانه مارا دومین نمایشنامه از مجموعه ای است که به «سه گانه ی لی نین» مشهور شد، قصه ی مردی که کارش نبش قبر و باز کردن جا برای مردگان تازه است، اما امسال نوبت قبر زن مرحومش رسیده که هفت سال پیشتر به مرگی مشکوک مرده بود. سه نمایشنامه با فاصله هایی کوتاه روی صحنه رفتند، اولی شان، «ملکه ی زیبایی لی نین» بود و سومی، «غرب غم زده»؛ بعد دیگر نویسنده ی پیشتر گمنام شان بدل شده بود به یکی از مهم ترین نمایشنامه نویسان معاصر بریتانیا.

مارتین مک دونا متولد 1970 است در لندن؛ نوجوان چهارده ساله ای بود که با دیدن نمایشی از دیوید ممت، «بوفالوی امریکایی»، تصمیم گرفت نویسنده بشود. درس را رها کرد و طی هشت سال بعدش صد و خرده ای قصه و طرح فیلمنامه نوشت و برای هرجا به ذهنش می رسید، فرستاد؛ همه شان رد شدند.
در بیست و چهار سالگی هنوز داشت با مقرری هفته ای پنجاه دلار دولت سر می کرد که تصمیم گرفت نمایشنامه بنویسد. دوره ای هر روز صبح پاشد و تا بعدازظهر کار کرد، بعد هم تا آخر شب می نشست پای تلویزیون به دیدن سریال های شبکه های مختلف تا برای گره افکنی و به جان هم انداختن شخصیت ها، ایده بگیرد.
نتیجه این که ظرف نه ماه، هفت نمایشنامه نوشت؛ از یکی شان راضی نبود اما شش تای باقی در همین مدت کوتاه بدل به کلاسیک های تئاتر انگلستان شده اند و دست کم اولی شان، «ملکه ی زیبایی لی نین» از بهترین نمایشنامه های همه اعصار خوانده شده. بعد آن فقط دو نمایشنامه ی دیگر نوشته و یک فیلم کوتاه و دو فیلم بلند ساخته. یک بار سر مصاحبه ای در پاسخ به این پرسش که چرا این سالها کم کار شده جواب داد چندتا فیلمنامه ی آماده برای فیلمبرداری دارد اما دلش نمی خواهد بسازدشان، چون هنوز پیر نشده و الان وقت سفر کردن و خوش گذراندنش است، بعدترها هم می شود نمایشنامه نوشت و فیلم ساخت.

مجموعه نمایشنامه های بیدگل، مجموعه ای منحصر به فرد از نمایشنامه هایی است که تا به حال به فارسی ترجمه نشده اند و یا ترجمه ی مجددی از نمایشنامه هایی خواهد بود که از هر جهت لزوم ترجمه ی دوباره ی آنها حس می گردد.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

          به تَرَکِ جمجمه‌ی زنِ من نخندید

مارتین مک دونا، نویسنده و فیلم‌ساز ایرلندی ـ انگلیسی، ظاهراً خیلی دنده‌پهن بوده که با وجود نوشتن صد و چند داستان و طرح فیلم‌نامه و نادیده‌گرفته‌شدن بسیاری از آن‌ها از سوی ناشران، عزمش را جزم کرده و هفت نمایش‌نامه را در نُه ماه نوشته. از بین این‌ها، به ترتیب ملکه‌ی زیبایی لیِ‌نین، جمجمه‌ای در کانه‌مارا و غرب غم‌زده ـ «سه‌گانه‌ی لیِ‌نین» ـ را ساخته‌اند و او را در تئاتر جهان صاحب اعتبار و نامی درخور کرده‌اند. 
ماجرای جمجمه‌ای در کانه‌مارا روایت مردی است که کارش گورکنی و نبش قبر و جا باز کردن برای تازه‌مرده‌هاست و حالا نوبت به قبر زن مرحومش رسیده که از قضا هفت سال پیش به شکل مشکوکی مرده بوده و شایعه‌ی به قتل رساندن او به دست همسرش هنور به قوت خودش باقی است. 
مک‌دونا می‌تواند با رئالیستی‌ترین صورت ممکن، که برای بیش‌تر ما دور از انتظار است، تصویری دقیق و ناب از انسان به دست بدهد. در آثار او، بازتابی از فرهنگ و به‌خصوص طنازی انگلیسی، آن‌طور که در آثار برنارد شاو هست، و همین‌طور شوخی با فرهنگ امریکایی دیده می‌شود. این شوخی از «یه پوند تیغیدنِ امریکایی‌ها» تا رسانه‌ها و حتی ژانرهای سینمای هالیوود را شامل می‌شود: شوخی‌هایی گاه خشن و گزنده از جنسی که مثلا در سیاه‌های ژان ژنه هم شاهدش بوده‌ایم. 
مک‌دونا را باید وام‌دارِ شکلی از تئاتر ایبسن دانست: رئالیسمی مدرن که ابتدا در آثار ایبسن اتفاق افتاد و بعدتر با آثار آنتوان چخوف شکل امروزی‌تر و ملموس‌تری به خود گرفت، همان سنتی که درام‌نویسی جهان را به نمایش‌نامه‌های مرسوم به «خوش‌ساخت» رساند و به‌سرعت سُکانش در دست نمایش‌نامه‌نویسان امریکایی افتاد. به نظر می‌رسد همان‌طور که تماشای نمایشی از دیوید مَمِت مک‌دونای بیست‌وسه ساله را به وادی نوشتن کشاند، همان‌طور هم در شیوه‌ی درام‌نویسیِ او رد پای ممت دیده می‌شود ـ ترفندهایی در دیالوگ‌نویسی و چیزی نزدیک به آن‌چه از آثار ممت سراغ داریم:‌در هم ریختن قواعد درونی درام رئالیستی یا، به بیانی دیگر، شکل ایبسنی درام، در عین حفظ ظاهر به‌قاعده‌ی آن؛‌ دیالوگ‌هایی که انگار ربط و پیوستگی نسبت به دیالوگ قبل و بعدی‌شان ندارند و آدم‌ها ظاهراً از سویی با دیگری حرف می‌زنند و از طرفی هم گویی با خودشان چیزی را مرور می‌کنند؛ ابهامی که گاه تا حد یک صوت یا تکرار یک شبه‌جمله‌ی ظاهراً بی‌معنا پیش می‌رود و تولید نوعی موسیقی کلامی می‌کند؛ کلمه‌بازی و به بازی گرفتن معنای آن‌ها در بافت دیالوگ‌ها. در کنار این‌ها، آهسته آهسته قوام یافتن آدم‌های نمایش‌نامه از خلال چندلایگی همین دیالوگ‌های ساده، دست انداختن وضعیت معمول اجتماع و نظایر آن گواهی است فهرست‌وار بر این مدعا.
اما آن‌چه در نمایش‌نامه‌ی جمجمه‌ای در کانه‌مارا ویژگی تلقی می‌شود، خشونت و شکل و معنایی است که نویسنده از این مفهوم برساخته است. منتقدان گاردین این نمایش‌نامه را نسبت به دو اثر دیگر از «سه‌گانه‌ی لیِ‌نین» و به‌خصوص ملکه‌ی زیبایی لیِ‌نین اثری سخت‌هضم‌تر دانسته‌اند. دلیلش شاید یکی این باشد که در این نمایش‌نامه شاهد درامی قصه‌گو نیستیم. در عوض، شاهد خشونتی عریانیم. اما این خشونت نیز تنها ما را به پوزخند زدن وامی‌دارد. نویسنده با اغراق در پیش پا افتاده نمایش دادنِ خشونت سعی در برجسته‌سازیِ وجوه روان‌شناختیِ رفتار انسانی و ارائه‌ی تعریفی ترسناک‌تر از موجودی به نام انسان دارد. آدم‌های او، به معنای واقعی کلمه، مضحک و به درد نخور و بی‌مصرف‌اند. هر کدام در هر طبقه و دسته‌ای که هستند تعریف دقیق این صفت‌هایند:‌ پلیسی که تنها به این دلیل در اداره‌ی پلیس تحملش می‌کنند که «خیلی خوب به بچه‌ها کمک می‌کند از خیابان رد شوند»، یا «اعتراف به کشتنِ زنِ مرحوم»ِ گورکن، «یه اعتراف کوچولوی پیش‌پا‌افتاده» است، یا مِری‌جانی، پیرزنی چاق و مفت‌خور و الکلی که خودش را مادربزرگ همه می‌داند و در بدترین و وحشتناک‌ترین وضعیت‌ها که حقیقتی تکان‌دهنده در حال افشا شدن است، فقط به فکر پر نگه داشتن لیوانش است و مدام از شایعات مردم و اخلاق و فحاشی نوجوانان دم می‌زند، اما او هم در نوع خودش انگلی است. 
مارتین مک‌دونا در ایران نامی غریبه نیست. «در بروژ» و «هفت بیمار روانی» فیلم‌هایی بودند که از او دیده‌ایم. پیش از این هم ملکه‌ی زیبایی لیِ‌نین، چلاق آینیشمان، ستوانِ آینیشمور و ... را از او خوانده و بعضی از این‌ها را هم روی صحنه‌ی تئاتر دیده‌ایم. 


به قلم بابک بیات، ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی سوم، سال ۱۳۹۴.
        

2

          یک گروتسک پست مدرن از مک دونا ...

هر بار که بگم کم گفتم . هامارتیا نعمتی شده برای من که به بازخوانی آثاری بپردازم که سالها پیش خونده بودم و چیزی ازشون یادم نمونده.
این اثر رو طبق چیزی که یادداشت کردم نزدیک به ۶ و نیم سال پیش مطالعه کردم. فکر کنم ترم ۲ ارشد کارگردانی بودم که خوندم.
یکی از چیزهایی که مورد توجه م قرار گرفت قیمت کتاب بود . این کتاب رو ۸ هزار تومن خریده بودم .  نمیدونم چاپ جدیدش چنده اما شاید ۸۰ هزار تومن هم بیشتر باشه. 
این افزایش قیمت فاجعه ست. 

از این موضوع بگذریم... دوباره رسیدیم به مارتین مک دونا و دومین اثر از تریلوژی لی نین. 
اثر همون حس و حال ملکه زیبایی لی نین رو داره اما کمی سیاه تره گرچه به خشونت اون نمایشنامه نیست. 
شخصی که کارش کندن گور های یک گورستانه تا با بیرون آوردن مرده های قدیمی ، جا رو برای بقیه اموات باز کنه ، اینبار مامور میشه که گور قدیمی همسرش رو که به مرگ مشکوکی مرده و شایعه هم شده که خود این مرد ، همسرشو کشته رو نبش کنه. 
بر عکس تریلوژی های یونان که داستان ها پشت سر هم و در ادامه هم روایت می شد ، در این تریلوژی ما شاهد رخ دادن قصه ها در یک منطقه به نام لی نین که در ایرلند به یک منطقه دیدنی و جذاب معروفه ( کاملا برعکس چیزی که مک دونا از این شهر به ما نشون میده ) هستیم . 
برای اینکه متوجه بشیم این داستان ها در یک منطقه رخ می دهند، شاهد رد و بدل شدن بعضی دیالوگ ها و فضاهای آشنا برای مخاطبانی هستیم که احیانا ملکه زیبایی لی نین رو خوندن یا دیدن.
صحبت از کشیشی به نام ولش ، والش ، ولش که در ملکه زیبایی لی نین ازش صحبت می شد و همچنین صحبت درباره یکی از کاراکتر های اون نمایشنامه ، نمونه هایی از این فضاسازی مک دونا هستند.
دیالوگ نویسی و قصه در یک فضای گروتسگ روایت میشه که فوق العاده وهم آور و در عین حال کمیکه.  
قدرت دیالوگ ها فوق العاده ست . درام به خوبی شکل میگیره ، گرچه پایان بندی ضعیف تری رو نسبت به ملکه زیبایی لی نین و مرد بالشی شاهد هستیم.

نکته بعدی درباره ترجمه اثره.  مترجم به خوبی از عهده ترجمه و انتقال زبان و فضای وهم آلود و نسبتا ترسناک نمایش براومده اما نکته منفی ترجمه هم مربوط به ترجمه فحش هاست که متاسفانه معادل سازی ( حتی معادل سازی ای که بشه چاپ کرد ) رو انجام نداده و اون کلمه مرسوم رو فقط با عنوان " کوفتی " ترجمه کرده. 
کسانی که با زبان انگلیسی آشنا هستند متوجه میشن که ترجمه این کلمه چه چیزیه و تکرار بیش از حد واژه " کوفتی " نمیتونه اون معنا رو انتقال بده و ترجمه رو ثقیل میکنه .

در کل نسبت به دو اثر قبلی ای که از مک دونا خوندیم،  کمی ضعیف تر بود اما همچنان میشه گفت مک دونا بی نظیره. 
        

31

          باز هم نمایشنامه‌ای خواندنی و جالب و البته تلخ و زهرآلود، از رابطۀ ناخوب و ناانسانی بین موجوداتی که نام انسان را یدک می‌کشند و خیلی معمولی در کنار ما می‌لولَند و زنده‌اند و به آسانی و سادگی می‌توانند، دیگری را در حد یک ابزار برای جلوافتادن خود زیر پا بگذارند و از وجودش استفاده کنند.

در نمایشنامه‌های مک دُنا، با انسانی‌هایی معمولی روبروییم که یک تیپ شخصیتی خاص ندارند، سیاه یا سفید نیستند؛ اما در افکار، گفتار و رفتارهای آنها گاه شعارهایی زیبا می‌بینیم و گاه سخنان و رفتارهایی که به شدت انسان را بیزار و متنفر می‌کنند.

اگر انصاف داشته باشیم، با کمی دقت می‌توانیم برخی از این شخصیت‌ها را در اطراف خود ببینیم. البته نه به این شوری که مک دُنا شرح داده، اما کمی رقیق‌تر از این گفتار و اعمال را در برخی اطرافیان می‌شود دید.

یک گورکن قبرها را می‌شکافد و استخوان‌ها را بیرون می‌آورد و به دریا می‌اندازد تا جا برای مردگان جدید باز شود. پسری ساده و بی باک به کمک او می‌رود و همراه با پلیس به شوخی با استخوان‌ها و قبرها مشغول می‌شوند و رفتاری نامودبانه را با باقی‌ماندۀ جنازه‌ها دارند.

اما همین گورکن انتظار دارد؛ دیگران با استخوانِ همسرش که هفت سال پیش کشته شده و اهالی او را در این جریان مقصر می‌دانند، محترمانه رفتار کنند.

آدم‌های این قصه از گورکنِ بی‌ادب، پلیس خودپسند، مادربزرگ الکلی، پسرک بی باک و پر رو، پدرِ بداخلاقِ پسرک، کشیش تندخو و دیگران؛ هر کدام به مشکلی اخلاقی و رفتاری مبتلا است و در عین حال خود را برتر از دیگران می‌داند و حاضر به پذیرش راهنمایی یا کمک دیگران برای درک بهتر شرایط و رویدادها نیست.

فضای داستان تیره و تار و سیاه است و غم و نگرانی در آن بدیهی است و گذشت و محبت و صداقت و رفتار درست، در آن کمتر دیده می‌شود. باز هم آدم‌های قصه به جهت سختی‌ها و آزارهایی که در گذشته دیده و کشیده‌اند، دچار عقده‌های خودبرتربینی شده‌اند و برای دیگران کمتر ارزش قائلند.
        

32

          🔴جمجمه ای در کانامارا
 دومین داستان از مجموعه‌ای است که به نام « تریلوژی لینین » از مک دونا مشهور شد. اولین کتاب به نام « ملکه لی نین» و سومین آن‌ها به نام « غرب غم زده » بود که هرسه به عنوان یک‌ مجموعه، مک‌دونا را به عنوان یکی از مهم‌ترین نمایش‌نامه‌نویسان معاصر تبدیل کرده اند.
فضای نمایشنامه همان فضای دهکده ی لی نینه، درنمایشنامه  دورادور می شنویم که ری دولی هم هست و پاتو دولی قراره عروسی کند و خانه‌ی مورین فولانی هم بالای تپه است، از آقای کشیش  بنام ولش والش هم میشنویم که برای ما یادآور« ملکه زیبای لی‌نین»هستند.

🔻میک داد مردی است که نبش قبر می‌کند؛ این شغل اوست. میک استخوانهای مردگان قدیمی را از قبرهایی که برای او تعیین می‌کنند بیرون می‌کشد تا جا برای دفن مردگان جدید باز شود. اکنون نوبت نبش قبر همسر خود میک داد فرا رسیده است؛ زنی که هفت سال پیش به مرگی مشکوک مرده است. شایعاتی بر سر زبان‌هاست در این باب که میک داد در مرگ همسرش دست داشته است. این طرح کلیِ داستانِ نمایشنامۀ جمجمه‌ای در کانه‌مارا ، نوشتۀ مارتین مک‌دونا، است. مک‌دونا در این نمایشنامه، که دومین بخش از سه‌گانۀ او(تریلوژی) معروف به سه‌گانۀ لی‌نین، است از موضوعاتی چون خشونت، سؤاخلاق سخن می‌گوید و با دیالوگ‌هایی که در عین واقع‌گرایانه ولی پراز خشونت بی پرده‌ والفاظ بد  نمایشنامه‌ای خلق می‌کند که در آن موقعیت شخصیت اصلی و سر و کار داشتن او با مردگان و آنچه حین نبش قبر برای او رخ می‌دهد، به عرصه‌ای بدل می‌شود برای پرداختن به  مرگ، مواجهه‌ با مرگ و حفظ اخلاقیات شخصیتهایی که آن‌ها گویی دیگر به هیچ‌چیز اهمیت نمی‌دهند. با جمجمه‌ها شوخی‌ها چندش‌‌آوری می‌کنند و قبرها را به عنوان ابزار شوخی و مسخره‌بازی در نظر می‌گیرند.بسیاری از دیالوگها فقط از زبان کاراکتر جاری میشوند ونه از مسئله ای گره گشایی می کنند و نه در پیشبرد روایت سهیم هستند بلکه فقط برای ایجاد اختلاف وتنشی درآن موقعیت بیان میشوند
دراین نمایشنامه مرزی میان خشونت وعشق واحترام نمی بینیم و قبرستان و مرگ شکل تازه‌ای پیدا کرده‌اند؛ شکلی که خالی از هرگونه تقدس و حرمت است. خالی از وحشت است؛ انگار آن‌جا زمین بازی است و اسکلت‌ها هم اسباب‌بازی هستند.دراین اثر وک دونا خشونت وعدم حفظ احترام از روابط بین انسانهای زنده فراتر میرود وبرعلیه مردگان به کار گرفته میشود
🔻قوه‌ی تخیل مک دونا واقعا ستودنی است باانتخاب سوژه های خاص ومنحصربه فرد برای  نمایشنامه هایش آنها را از بقیه متمایز کرده است  وهمچنین بهترین شروع و اوج یک نمایشنامه را به خوبی میشناسد. صحنه ی اضافی در کارش نیست ریتم نمایشنامه هایش افت نمیکند،وتا به آخر با شور وشوق خواننده را به دنبال خود میکشاند.
این اثر هم‌مانند دونمایشنامه قبلی که از مک دونا خواندیم ویژگی های بخصوص از قبیل خشونت کلامی، خشونت فیزیکی، بی پرده گویی شخصیتها،و عدم حفظ حرمت مفاهیم مقدس(مرگ با وجود ترسناک بودن مفهومی مقدس وقابل احترام برای بشر است)با شوخی های آزار دهنده با جمجمه افرادی که سالهاست فوت شدند.

💥درپایان هم این بیت شعر از جناب سعدی به ذهنم رسید:
نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام
در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
        

42