R.

تاریخ عضویت:

شهریور 1403

R.

@RaIl1118

13 دنبال شده

24 دنبال کننده

somebooklet

یادداشت‌ها

نمایش همه
R.

R.

5 روز پیش

        برای علاقه مندان به فیلم میان ستاره ای کریستوفر نولان


4 🌟

با احتیاط بخوانید، ریویو ممکن است شامل اسپویل های ریز باشد..

پروژه هیل مری
کتابی که تعریفشو زیاد شنیده بودم
و بعد دیدم فیلم بعدیه رایان گاسلینگه
و نماشگاه کتاب گرفتمش
ترجمه کتابسرای تندیس بسیار عالی و روان
اما داستان

داستان شامل خیلی از موارد نوستالژیک میان ستاره ای نولان میشه، از جمله سفر میان ستاره ای، قانون نسبیت زمانی انیشتین، و اما چیز جدیدی که داشت، خطر اسویل، بیگانگان بودند..

همینطور داستان شامل موارد خیلی زیادی از مباحث علمی و فضایی میشه که اگه خوره این جور مسائلین این کتاب 100% بهتون پیشنهاد میشه..

کتاب خیلی خوبی بود
ولی چرا 5 ستاره ندادم؟
یک، به طور واضح برای مرگ ایلوخینا و یائو توضیحی آورده نشده، خودت باید از داده های داستان یه نتیجه ای بگیری..
دو، حقیقتا این پایانی نبود که انتظار داشتم، یکم مسخره شد، من دوست داشتم کتاب با دیدار گریس و استرات تموم بشه، دوست داشتم واکنششون رو ببینم وقتی همدیگه رو در انتها می بینند، ولی خب، این اتفاق نیقتاد..

بعد از خوندن این کتاب رفتم سراغ تریلری که به تازگی از فیلم اومده
رایان گاسلینگ که عالیه
بازیگر استرات رو نیستم متاسفانه
ولی موندم این همه مطلب و جزئیات رو چطوری توی دو سه ساعت فیلم میخوان در بیارن
اول تریلر رایان گاسلینگ میگه من رایلند گریس هستم و فضانورد هم نیستم
چند چپتر اول کتاب گریس اصلا اسمشو یادش نیست.. مثله اینکه اینجا رو خلاصه کردن..
و بازیگر استرات هم اصلا چیزی که انتظار داشتم نیست، اصلا به اون ابهت نمیخوره..
بالاخره باید صبر کرد و دید به کجا میرسه.. تازه فقط ازش یه تریلر دیدیم نه کل فیلمو..
شاید اگه زنده موندم و همه چی سر جاش بود بعد از دیدن فیلم بیام نظرمو راجع به فیلم در ادامه این ریویو بنویسم..

✌️
      

0

R.

R.

1404/4/4

        

فقط یک چیز مایه امیدم شده، مثل همان دعایی که خیلی دوستش دارم: خدایا مرا ببخش، نه به خاطر خدمات و عباداتم، بلکه از سر رحمت بیکرانت. امیدم اینه که خودش ببخشد..

راه غلط و راه درست زندگی کردن، احساسات..
بالاخره خواندنش تمام شد
جلد اول قند عسل بود و خیلی دوستش داشتم و به همین خاطر 5 ستارز
جلد دوم تلخ بود
شیطانِ تولستوی هم شبیه آنا کاری نیناست، منتها آنا کاری نینا بسط داده شده و جزئیات زیادی دارد و در فلسفه و مباحثات فلسفی کم نگذاشته

در حین خوندن داستان بخصوص جلد اول یاد شعر قابل توجهی از مولوی افتادم
ضمن لعن و نفرین بر اسرائیل، که کتاب خواندمان را در این مدت بس زهر کرده بود، این شعر را در اینجا هم به اشتراک میذارم که بس به داستان هم نزدیک است:

نرم نرمک گفت که شهر تو کجاست؟
که علاج اهل هر شهری، جداست
***
نبض او بر حال خود بد بی گزند
تا بپرسید از سمرقند چو قند

نبض جست و روی سرخ و زرد شد
کز سمرقندی زرگر فرد شد
***
گفت: دانستم که رنجت چیست زود
در خلاصت سحر ها خواهم نمود

شاد باش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن

من غم تو می خورم، تو غم مخور
بر تو من مشفق ترم از صد پدر

هان و هان این راز را با کس مگو
گرچه از تو، شه کند بس جستجو

گور خانه راز تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود

گفت پیغمبر که هر که سر نهفت
زود گردد با مراد خویش حفت

دانه ها چون اندر زمین پنهان شود
سر آن سرسبزی بستان شود
***
وعده ها و لطف های آن حکیم
کرد آن رنجور را ایمن ز بیم

وعده ها باشد حقیقی، دل پذیر
وعده ها باشد مجازی، تا سه گیر

وعده اهل کرم نقد روان
وعده نااهل شد رنج روان
...

✌

*********

بعد نوشت:
 معروف است كه لئو تولستوی، نویسنده بزرگ روسی در جلسه‌ای كه برای نقد و بررسی رمان «آنا كارنینا» حضور داشت، ناگهان یك زن گریه كنان به او نزدیك شد و گفت: «شما نویسنده‌ها آدم‌های بی‌رحم و سنگدلی هستید چون یك شخصیت را می‌پرورانید تا خواننده با او حس همذات پنداری پیدا كند اما ناگهان او را به زیر چرخ‌های قطار پرتاب می‌كنید، همان بلایی كه بر سر آناكارنینا آوردید، آخر چرا؟»
لئو تولستوی لحظاتی به فكر فرو می‌رود و بلافاصله می‌گوید: «باور كنید من همه تلاشم را برای نجات ایشان به كار گرفتم، حتی بارها با او حرف زدم اما او بر خلاف میل من رفتار كرد و خودش را نابود كرد، من هرگز چنین سرنوشتی را برای آنا انتخاب نكرده بودم».

      

0

R.

R.

1404/4/4

        

فقط یک چیز مایه امیدم شده، مثل همان دعایی که خیلی دوستش دارم: خدایا مرا ببخش، نه به خاطر خدمات و عباداتم، بلکه از سر رحمت بیکرانت. امیدم اینه که خودش ببخشد..

راه غلط و راه درست زندگی کردن، احساسات..
بالاخره خواندنش تمام شد
جلد اول قند عسل بود و خیلی دوستش داشتم و به همین خاطر 5 ستارز
جلد دوم تلخ بود
شیطانِ تولستوی هم شبیه آنا کاری نیناست، منتها آنا کاری نینا بسط داده شده و جزئیات زیادی دارد و در فلسفه و مباحثات فلسفی کم نگذاشته

در حین خوندن داستان بخصوص جلد اول یاد شعر قابل توجهی از مولوی افتادم
ضمن لعن و نفرین بر اسرائیل، که کتاب خواندمان را در این مدت بس زهر کرده بود، این شعر را در اینجا هم به اشتراک میذارم که بس به داستان هم نزدیک است:

نرم نرمک گفت که شهر تو کجاست؟
که علاج اهل هر شهری، جداست
***
نبض او بر حال خود بد بی گزند
تا بپرسید از سمرقند چو قند

نبض جست و روی سرخ و زرد شد
کز سمرقندی زرگر فرد شد
***
گفت: دانستم که رنجت چیست زود
در خلاصت سحر ها خواهم نمود

شاد باش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن

من غم تو می خورم، تو غم مخور
بر تو من مشفق ترم از صد پدر

هان و هان این راز را با کس مگو
گرچه از تو، شه کند بس جستجو

گور خانه راز تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود

گفت پیغمبر که هر که سر نهفت
زود گردد با مراد خویش حفت

دانه ها چون اندر زمین پنهان شود
سر آن سرسبزی بستان شود
***
وعده ها و لطف های آن حکیم
کرد آن رنجور را ایمن ز بیم

وعده ها باشد حقیقی، دل پذیر
وعده ها باشد مجازی، تا سه گیر

وعده اهل کرم نقد روان
وعده نااهل شد رنج روان
...

✌

*********

بعد نوشت:
 معروف است كه لئو تولستوی، نویسنده بزرگ روسی در جلسه‌ای كه برای نقد و بررسی رمان «آنا كارنینا» حضور داشت، ناگهان یك زن گریه كنان به او نزدیك شد و گفت: «شما نویسنده‌ها آدم‌های بی‌رحم و سنگدلی هستید چون یك شخصیت را می‌پرورانید تا خواننده با او حس همذات پنداری پیدا كند اما ناگهان او را به زیر چرخ‌های قطار پرتاب می‌كنید، همان بلایی كه بر سر آناكارنینا آوردید، آخر چرا؟»
لئو تولستوی لحظاتی به فكر فرو می‌رود و بلافاصله می‌گوید: «باور كنید من همه تلاشم را برای نجات ایشان به كار گرفتم، حتی بارها با او حرف زدم اما او بر خلاف میل من رفتار كرد و خودش را نابود كرد، من هرگز چنین سرنوشتی را برای آنا انتخاب نكرده بودم».


      

2

R.

R.

1404/3/21

        کلکسیونر چشم
4/5
که لایق 5 هم هست
اول اینکه کتاب به شدت طبع و ذات خشن و اذیت کننده و ناراحت کننده ای داره
پس به درد افراد با روحیه لطیف نمیخوره

اولین چاپ این کتاب سال 2010 هستش
و اولین ترجمه خوب از این کتاب در سال 1401 منتشر شده
خلاصه که من سه سال این کتاب رو دیر خوندم
اگه زودتر میخوندمش قطعا کمک بزرگی برام می بود
اما خوندنش الان هم توفیق و امتیاز خوبیه، قطعا از این به بعد به چیزایی که از این کتاب یاد گرفتم توجه بیشتری خواهم داشت

از ترجمه بگم
ترجمه کتابسرای تندیس
ترجمه خوبی هست و کامل
اما نشر کتابسرای تندیس عزیز اگه روزی این متن رو می بینید توجه داشت باشید که ویراستار شما واقعا کارش قابل قبول نیست، حتی جزئی ترین اشتباهات املایی، گیومه نذاشتن، و ایتالیک نکردن برخی از متن ها باعث گیج شدن خواننده و کاهش لذت و کیفیت مطالعه میشه. امیدوارم در چاپ های بعدیه همه کتاب های شما به این نکات توجه بشه.

اما داستان، داستانه قوی ای هست
نمیشه که این داستان رو بخونید و به داستان چشمهایت سیر سیدریک فکر نکنید، که البته واقعا هم شباهت هایی داره، و شباهتش، خطر اسویل................، این هست که از چشم قاتل وقایع رو ببینی، و کلکسیونرچشم به معنای واقعی کلمه در اون کتاب هم هست
نمیشه که این داستان رو بخونید و به داستان زیبای آپارتمانی در پاریس نوشته گیوم موسو فکر نکنید، شاید خطر کمی اسپویل کوچولو..............، اون لحظه ای که در عمق تاریکی دنبال بچه ای هستند تا نجاتش بدن
نمیشه این قضیه رو نادیده گرفت که شاید واقعا کسی توی دنیا وجود داشته باشه که با دست زدن به شما بتونه گذشته شما رو ببینه..

مجموعه کلکسیونر چشم شامل چهار کتاب هست
اولین کتاب همین کلکسونر چشم هست
ادامه مستقیم این کتاب با نام شکارچی چشم به تازگی از همین نشر چاپ شده، که قطعا به زودی میگیرم و می خونمش
دو کتاب دیگه هم هست که به نوعی داستان محوری از شخصیت های داستان اصلی هستن، آخرین کمک، و پلی لیست، که هنوز ترجمه نشدن و امیدوارم مترجمین این دو کتاب رو هم برای ترجمه در نظر بگیرن

کلکسیونر چشم دومین کتابیه که از سباستین فیتسک میخونم
فیتسک خوانی خودم رو شروع کرده ام و در این مسیر به این زودی ها دست بر نمی دارم..
✌️
 
      

17

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.