یادداشت بهارفلاح
1403/8/27
🔴جمجمه ای در کانامارا دومین داستان از مجموعهای است که به نام « تریلوژی لینین » از مک دونا مشهور شد. اولین کتاب به نام « ملکه لی نین» و سومین آنها به نام « غرب غم زده » بود که هرسه به عنوان یک مجموعه، مکدونا را به عنوان یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان معاصر تبدیل کرده اند. فضای نمایشنامه همان فضای دهکده ی لی نینه، درنمایشنامه دورادور می شنویم که ری دولی هم هست و پاتو دولی قراره عروسی کند و خانهی مورین فولانی هم بالای تپه است، از آقای کشیش بنام ولش والش هم میشنویم که برای ما یادآور« ملکه زیبای لینین»هستند. 🔻میک داد مردی است که نبش قبر میکند؛ این شغل اوست. میک استخوانهای مردگان قدیمی را از قبرهایی که برای او تعیین میکنند بیرون میکشد تا جا برای دفن مردگان جدید باز شود. اکنون نوبت نبش قبر همسر خود میک داد فرا رسیده است؛ زنی که هفت سال پیش به مرگی مشکوک مرده است. شایعاتی بر سر زبانهاست در این باب که میک داد در مرگ همسرش دست داشته است. این طرح کلیِ داستانِ نمایشنامۀ جمجمهای در کانهمارا ، نوشتۀ مارتین مکدونا، است. مکدونا در این نمایشنامه، که دومین بخش از سهگانۀ او(تریلوژی) معروف به سهگانۀ لینین، است از موضوعاتی چون خشونت، سؤاخلاق سخن میگوید و با دیالوگهایی که در عین واقعگرایانه ولی پراز خشونت بی پرده والفاظ بد نمایشنامهای خلق میکند که در آن موقعیت شخصیت اصلی و سر و کار داشتن او با مردگان و آنچه حین نبش قبر برای او رخ میدهد، به عرصهای بدل میشود برای پرداختن به مرگ، مواجهه با مرگ و حفظ اخلاقیات شخصیتهایی که آنها گویی دیگر به هیچچیز اهمیت نمیدهند. با جمجمهها شوخیها چندشآوری میکنند و قبرها را به عنوان ابزار شوخی و مسخرهبازی در نظر میگیرند.بسیاری از دیالوگها فقط از زبان کاراکتر جاری میشوند ونه از مسئله ای گره گشایی می کنند و نه در پیشبرد روایت سهیم هستند بلکه فقط برای ایجاد اختلاف وتنشی درآن موقعیت بیان میشوند دراین نمایشنامه مرزی میان خشونت وعشق واحترام نمی بینیم و قبرستان و مرگ شکل تازهای پیدا کردهاند؛ شکلی که خالی از هرگونه تقدس و حرمت است. خالی از وحشت است؛ انگار آنجا زمین بازی است و اسکلتها هم اسباببازی هستند.دراین اثر وک دونا خشونت وعدم حفظ احترام از روابط بین انسانهای زنده فراتر میرود وبرعلیه مردگان به کار گرفته میشود 🔻قوهی تخیل مک دونا واقعا ستودنی است باانتخاب سوژه های خاص ومنحصربه فرد برای نمایشنامه هایش آنها را از بقیه متمایز کرده است وهمچنین بهترین شروع و اوج یک نمایشنامه را به خوبی میشناسد. صحنه ی اضافی در کارش نیست ریتم نمایشنامه هایش افت نمیکند،وتا به آخر با شور وشوق خواننده را به دنبال خود میکشاند. این اثر هممانند دونمایشنامه قبلی که از مک دونا خواندیم ویژگی های بخصوص از قبیل خشونت کلامی، خشونت فیزیکی، بی پرده گویی شخصیتها،و عدم حفظ حرمت مفاهیم مقدس(مرگ با وجود ترسناک بودن مفهومی مقدس وقابل احترام برای بشر است)با شوخی های آزار دهنده با جمجمه افرادی که سالهاست فوت شدند. 💥درپایان هم این بیت شعر از جناب سعدی به ذهنم رسید: نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
(0/1000)
فرحنازرحیمی
1403/8/27
2